گروه سیاسی ایسکانیوز ؛ هر روز صبح به بررسی سرمقالات برخی از روزنامه های مطرح کشور می پردازد و در اختیار مخاطبان محترم می گذارد :
روزنامه کیهان/اژدهای هفت سر و یک سؤال ساده
* روزنامه امروز کیهان سرمقاله خود را به موضوع عدالت و مسایل پیرامون آن پرداخته است از همین روی نویسنده مقاله اشاره کرده است : "عدالت جنبههای گوناگونی دارد و تقریباً در تمام ابعاد و میدانهای زندگی و اجتماع قابل ارزیابی و مطالعه است. یکی از جنبههای این آرمان که بیش از سایر جنبهها به چشم آمده و همگان به صورت روزمره و ملموس با آن سر و کار دارند، عدالت اقتصادی است. اگر عدالت اقتصادی را همچون آفتابی تابان و زندگیبخش بدانیم، در برابر آن تاریکی و سرمای جانسوز فساد اقتصادی است و در واقع نسبت این دو مفهوم (عدالت و فساد) بیانگر وضع موجود است. هرچه ابرهای تیره فساد پراکنده و کمتر شوند، آفتاب عدالت بیشتر خواهد تابید و هرچه این ابرهای مسموم بیشتر و متراکمتر شوند، نور و گرمای کمتری در کار خواهد بود. از این رو راه دستیابی به عدالت، مبارزه با فساد است. مبارزه با فساد در سخن و شعار آسان، اما در عمل بسیار سخت و پیچیده و مردافکن است. نکات زیر تنها چند نمونه از بایدها و نبایدها و پیچ و خمهای این مسیر صعودی و البته صعبالعبور به سوی خورشید عدالت است."
در بخشی دیگر از این یاداشت به راه مقابله با فساد پرداخته و اظهار داشته شده است : " برای مبارزه با فساد به عنوان یک پدیده اجتماعی باید به ریشههای آن توجه کرد. اگرچه این پدیده اجتماعی است اما عامل آن افراد هستند که گاه به صورت شخصی و گاهی به صورت تشکیل گروهی مخفی و دست در دست یکدیگر – البته به صورت پنهانی و نامرئی- فساد را رقم میزنند. «وانگ انشیه» دولتمرد و اندیشمند چینی که هزار سال پیش میزیست و درپی اصلاح جامعه زمان خویش و مبارزه با فساد بود، دو عامل را باعث بروز فساد میدانست؛ 1- مردان بد 2- قانون بد. راهکار او برای مبارزه چنین بود؛ داشتن؛ 1-صاحبان قدرت دارای سطح بالای اخلاق و تهذیب شخصی 2- قوانین کارآمد و منطقی."
نویسنده در پایان در بحث تحقق عدالت و مبارزه با فساد به خطرات ترویج یاس و نا امیدی در این میان اشاره کرده است و نوشته است : "
یکی از شگردهای اصلی و همیشگی و البته کارآمد! افراد مفسد آن است که فساد را گسترده و عمیق و همهگیر نشان دهند و بیان کنند تا با جا انداختن افکار مسمومی مانند «همه فاسد شدهاند»، «دیگر برای اصلاح راهی نیست»، «دست همه در یک کاسه است» و امثال اینها، انگیزه مبارزه و برخورد را ضعیف کرده و حتی از بین ببرند. یکی از گلوگاههای مهم برای آغاز جدی مبارزه، تلاش برای یافتن پاسخ این سؤال به ظاهر ساده است؛ چند مسئول نظارتی همزمان در چند و کدام شرکتها مسئولیت و عایدی دارند؟ در آینده درباره راه و رسم مبارزه شمشیر عدالت با اژدهای هفتسر فساد بیشتر خواهیم نوشت."
روزنامه شرق/مدارا برای همه
*روزنامه شرق سرمقاله امروز خود را به موضوع "رواداری" یا (تحمل و مدارا )پرداخته است و در این خصوص نوشته است : "
دوران اصلاحات، دریچهای به سمت تحمل و رواداری بیشتر بود و شعار ایران برای همه ایرانیان به این معنا بود که هرکسی که شناسنامه ایرانی دارد، با هر نوع تفکر، لباس و سبک زندگی، حق اظهارنظر و فعالیت دارد. شعار زندهباد مخالف من، شعار تبلیغاتی توخالی نیست؛ بلکه نشان میدهد واضع این شعار، در مقابل منتقدان خود نیز صبور است. همین نگرش سبب شد در دولت دوم اصلاحات، رشد و شکوفایی چشمگیر اقتصادی رخ دهد و استعدادها و امکانات بهتر در کشور به کار گرفته شود. برخی رد صلاحیتها و اعمال سلیقهها، درست برعکس فرهنگ رواداری عمل میکند.".
در بخشی دیگر از این یاداشت آمده است : " حتی در حوزههای تخصصی در بطن برخی نهادهای امنیتی که کار بسیار ارزشمندی دارند، میتوان نگاه روادارانه به ایرانیان دوتابعیتی یا تحصیلکردگان علاقهمند به بازگشت به کشور داشت. در سالهای اخیر متأسفانه این عدم روادارای به برخی یاران انقلاب نیز تعمیم یافت و زمانی که نظری خلاف نظر برخی صاحبان تریبون یا جریان خاص سیاسی ابراز کردند، مورد سرزنش و گاهی برخورد قرار گرفتند. بااینحال با وجود همه این زخمهای کهنهای که بخشی از آنها باقی مانده، فضای سیاسی، رسانهای، اجتماعی و... میزان رواداری در شرایطی که در هفتههای پایانی سال ٩٦ قرار داریم، در مقایسه با دولتهای نهم و دهم بهبود یافته، هرچند هنوز راه درازی در پیش است اما شواهد نشان میدهد تا حدی روحیهها تغییر کرده است" .
در بخش پایانی این یاداشت آمده است :"در این میان، برخی پدیدهها نماد و علامت تلقی میشود. برای مثال برخی محدودیتهایی که به دلیل حوادث سیاسی گذشته اعمال شده، بهتدریج در حال کمرنگترشدن است و حذف کامل آن، میتواند نمادی از اقتدار کشور و نظام حاکم و سامانه سیاسی را به تصویر بکشد و در تغییر جایگاه ایران در جهان، کاملا مؤثر عمل کند. اصحاب رسانه نیز امروز حس میکنند انتقادات آنان بهتر پذیرفته میشود. نگارنده بارها از سوی رسانههای مخالف تفکرمان دعوت شده و با کمال میل، حضور در آن نشست را پذیرفتهام؛ چون دعوت آنان نشان از علاقه به شنیدن سخنان دیگران دارد. اگر مسئولان کشور صلاح میدانند، میتوان سال ٩٧ را به سالی برای ایجاد فضای تحمل و مدارا بین همه ایرانیان تبدیل کرد و اجازه داد معترضان نیز بهراحتی سخنان خود را بیان کنند. دولت اصلاحات نشان داد تحملومدارا، میتواند نتایج بهتری در همه بخشها به همراه داشته باشد. دولتمردان دولت دوازدهم نیز میتوانند در بخش دولت، حرفهای تند مخالفان را تحمل کنند و در این صورت میتوان همین خواسته را از رئیس و سخنگوی قوه قضائیه، مسئولان قوه مقننه، شورای نگهبان، مجلس خبرگان و... داشت."
روزنامه وطن امروز/ما اهل فتنه و انحراف نیستیم مردمسالاری تنها بماند!
*روزنامه وطن امروز سرمقاله امروز خود را به نامه محمود احمدی نژاد به رهبری در خصوص مسایل جاری کشور پرداخته است و در این خصوص نوشته است :" گواهی آنچه در ۹۲ و ۹۶ انجام دادیم و به شهادت آنچه در سالهای اخیر، بلکه در روزهای اخیر علیه فتنه و انحراف نوشتهایم، مختصات رفتار و مشخصات گفتار ما را و نمود عمل و نمودار سخن ما را، اصولی چون تبعیت از قانون، احترام به همه آرای ملت، پذیرش رأی اکثریت ولو هنگام باخت با کمترین فاصله، پرهیز از کشاندن اعتراض به کف خیابان، پیگیری شکایت از مجاری قانونی، مرزبندی با فتنههای دشمنشادکن مولد تحریم، رعایت حرمت نهادهای قانونی، مخالفت قاطعانه با ایدههای متوهمانه و متوحشانهای چون ابطال انتخابات و در یک کلام؛ «پایبندی همیشگی به موازین مردمسالاری» معین کرده است. "
نویسنده در ادامه نوشته است :" ما صرفنظر از اینکه از نتیجه انتخابات، خوشحال باشیم یا ناراحت و حتی صرفنظر از آنکه به فلان و بهمان تصمیم شورای نگهبان، نقد داشته باشیم یا نه، هم سازوکار انتخابات را محترم شمردهایم، هم اصل مسلم مردمسالاری را! اگر سال ۸۸ ناظر بر اصولی که برشمردم، از فردی حمایت کردیم، هرگاه که آن فرد را در تضاد با آن آرمانها ببینیم، قطعا نقدش خواهیم کرد و حتی در صورت لزوم، طردش خواهیم کرد! هر کس میخواهد ما را بشناسد، ملاک و معیارهای ما را بخواند! ما برخلاف دوم خردادیها، هرگز خود را سوم تیری تعریف نکردهایم! و این فخر برای ما بس که با آنکه به نامزد پیروز سوم تیر رأی دادهایم و اگر چه تا سفرهای استانی و وجوه مثبت مسکنمهر و یارانه و روحیه خدمت و کار شبانهروز، با شماری از دولتمردان او رفتهایم، لیکن تا درکات دوزخ منیت و خسارت همزمان در دنیا و آخرت و هرجومرج و منممنم و توهم و توحش و ادعای دروغ تقلب و فتنه و انحراف، هیهات! ما هرگز نمیگوییم چون روز کذا به آقای «الف» رأی دادهایم، پس اگر در گوش ۴۰ میلیون رأی ملت هم زد یا اگر با سیلیزن علیه مردمسالاری همراه شد یا اگر مرز خود را با متوهم متقلب متوحشی روشن نکرد که هنوز انتخابات تمام نشده، شوی پیروزی برگزار میکند، همچنان ناچاریم به حمایت از او! نه! برای ما و به فرموده معصوم، آنچه اصل است «حق» است، نه افراد! ما این روزها با همان سمتوسویی علیه بعضی حرافیها موضع میگیریم که سال ۸۸ علیه عملیات فتنه، موضع گرفتیم! و یومالله «۹ دی» موضع گرفتیم! ما در آن چهارشنبه خدایی، اصولی را سردست گرفتیم که همیشه خدا اصول ما هستند! ما آن روز، از قانونگرایی گفتیم و از حرمت انتخابات و از زشتی قانونشکنی و از لزوم دفاع توأمان از کلیت آرای مردم، نیز رأی اکثریت! و این همه را در ۹۲ و ۹۶ و صدالبته این روزها هم از خود بروز دادهایم! این را جریان فتنهگر انحراف، خوب بداند؛ اگر قرار بود ما این سالیان اخیر، ماله روی گفتار ساختارشکن، ضدقانون و خلاف مردمسالاری جماعت بکشیم، سال ۸۸ هم بر رفتار ساختارشکن، ضدقانون و خلاف مردمسالاری جریان منحرف فتنه، ماله میکشیدیم! لیکن «اصول» برای ما، نه بستگی به دیروز و امروز و فردا دارد، نه وابسته است به افراد! و دقیقا سر همین «اصولگرایی» بود و سر همین «مردمسالاری» بود که سال ۷۶ با تمدید ریاستجمهوری مرحوم هاشمی، مخالفت کردیم! بدعتی که البته از یاد نمیبریم؛ با دفاع تام و تمام شماری از حضرات بعدا موسوم به «دوم خردادی» همراه شد! پس دوم خردادیها حتی روز نازنازی خودشان را هم مدیون مبارزه ما و البته نظام با بدعتها هستند و الا در فردای دوم خرداد، مجبور بودند «عالیجناب سرخپوش» را باز هم «رئیسجمهور» ببینند! و این گزاره، صدالبته برای روزهای سوم تیر ۸۴ و ۲۲ خرداد ۸۸ هم صادق است! اگر قرار بود نظام مقدس جمهوری اسلامی، تن به بدعتهای خلاف مردمسالاری بدهد، لاجرم روی چشم میگذاشت آن پیشنهادات بیشرمانه را! عجبا از بیمعرفتی بعضی بیصفتها که هنوز نشناختهاند جمهوری اسلامی را! نظام ما اگر قرار بود امروز برخلاف موازین مردمسالاری عمل کند، ابتدا باید ۸ سال پیش در سال ۸۸ تن به مطالبات نویسنده «نامه سرگشاده» علیه سازوکار انتخابات میداد و خب! در آن صورت، رئیسجمهور را نظر «سران فتنه» معین میکرد، نه «رأی اکثریت»! جناب منحرف!".
در بخش پایانی یاداشت آمده است : " پس به اصول و آرمانهای مردمسالارانه ما اضافه کنید خیبر و بدر پیش رو را! و همراه با بهار، لالههای فتحالمبین را! و اندکی بعد، روز بهشتی دهم اردیبهشت را! و ستارههای الی بیتالمقدس را! چشم ما به رهایی قدس است و سپیده و سحر و نور و ظهور! تو بگذار بعضیها، قند در دل تیتر یک رسانههای انگلیسی آب کنند! و بروند روی جلد معاریو! و اضافه شوند به ناکثانی که نتانیاهو، آنها را سرمایههای اسرائیل در ایران خواند! مسأله اما در این مسألهسازیها نیست! مسأله این است؛ اگر باز هم قرار بود «مالک» از خیمه معاویه به عقب برگردد، هرگز حسین خرازی شرق ابوالخصیب به قاسم سلیمانی غرب آسیا تبدیل نمیشد! فیالحال، رئیسجمهور آمریکا «ترامپ» است؛ بهترین و دقیقترین نماد لیبرال- دموکراسی! و همانقدر دیوانه! و همانقدر وحشی! و سالیانی است هیچ خبری از ژنرال پترائوس در منطقه نیست! و ملک عبدالله هم تأیید شد «خبر مرگش»! پس مسأله این است؛ عبور کرده سردار نیروی قدس سپاه ما، از خیمه معاویه! مدتها پیش! به شهادت اربعین! و به گواهی آن شکوه بیبدیل! ما در آستانه خیمه نور هستیم! و خانه خورشید! چه بدوقتی بعضیها شبپرست شدهاند! اضافه کنید به اصول ما وصال «مهدی فاطمه» را! که ما در تحقق وعده خدا- همان خدای سوم خرداد و ۹ دی- ذرهای تردید نداریم! نه! «اصولگرایی» جریانی مقابل «اصلاحطلبی» نیست، بلکه یک «افتخار» است! افتخار نفروختن حق به افراد! ما فتنهگر یا منحرف نیستیم که «مردمسالاری» تنها بماند! که «قانون و انتخابات و رأی مردم» تنها بماند! که «علی» تنها بماند! ملت ما را با مردم صدر اسلام، اشتباه نگیرید! ما اگر اهل کوفه بودیم، هشتاد و اشک، تسلیم فتنه میشدیم! به تقویم نگاه کنید! چیزی تا خیبر و بدر نمانده! و چیزی تا بهار! بیخود نیست به ما میگویند «راهیان نور»! بیخود نیست «دوکوهه» منتظر است! بیخود نیست کوهها و صحراها و دشتها را دنبال شهادت میگردد حاجقاسم! بیخود نیست امیدواری حضرت ماه! «روزگار جنگ» باشد یا «جنگ روزگار»! دیروز یا امروز! از آن بیسیم که پشتش «همت» بود، جز «روایت فتح» شنیده نخواهد شد؛ «الا ان حزبالله همالغالبون»!"
روزنامه آرمان/احمدینژاد رجل سیاسی نبود!
* روزنامه آرمان سرمقاله خود را به نامه چند روز پیش محمود احمدی نژاد پرداخته است و در این خصوص نوشته است :
" محمود احمدینژاد این روزها چنان حرف میزند که گویی مردم از یاد بردهاند که در دوران ریاستجمهوری او چه اتفاقاتی افتاده است. در زمان برگزاری انتخابات مجلس نهم، عموم کاندیداهای اصلاحطلبی که با دولت وی همسو نبودند، از سوی هیاتهای اجرایی که زیرمجموعه دولت بودند، تایید صلاحیت نشدند و اصلا کارشان به شورای نگهبان نرسید که شورای نگهبان بخواهد صلاحیت آنها را بررسی کند. ضمن اینکه شورای نگهبان برخی از همان افراد را برگرداند. درواقع طی انتخابات شورای شهر و روستا و مجلس که در دولت احمدینژاد برگزار شد، خیلی از عدم تایید صلاحیتها در هیاتهای اجرایی اتفاق افتاد درحالی که احمدینژاد در آن زمان هیچ نگفت. ظاهرا الان خواب دیده و یادش افتاده که مفهومی تحت این عنوان هم وجود داشته و میتوانسته از آن حرف بزند! "
در بخش پایانی یادداشت آمده است :"اصلاحطلبان زمان ریاستجمهوری احمدینژاد که با این تفکرات سکان اجرایی دولت را به دست گرفته بود، بحق نگران اوضاع بودند. درواقع اصلاحطلبان هر انتقادی که کردند از سر دلسوزی برای کشور و آینده بود. در مجموع تفکرات احمدینژاد ضربهای به کشور وارد کرد که سالها طول میکشد تا در عرصههای مختلف جبران شود. ندانمکاریها و بیتدبیریهایش بلایی سر کشور آورده که سالها باید بگذرد تا آثار بلایا و مشکلات زدوده شود. احمدینژاد چیزی هم برای از دست دادن ندارد. جایگاهش در درون نظام از دست رفته و هر اقدامی هم بکند، دیگر جایگاهی نخواهد داشت. از طرف دیگر در میان عامه مردم هم فاقد پایگاه است. او حتی در میان اپوزیسیون هم حامی نخواهد داشت چه رسد به اینکه جایگاهی در میان مردمی داشته باشد که به نظام جمهوری اسلامی علاقهمندند. شاید این روزها دست به کاری انتحاری زده و بیشتر دنبال این است که تحت محدودیتهای خاصی قرار بگیرد تا لااقل از این طریق معروف شود! به نظر میرسد از نوعی مشکلات روانی هم رنج میبرد که خودبرتربینی او هم باید مورد توجه قرار گیرد. در این میان تنها تحلیل مسائل سیاسی و اجتماعی کافی نیست بلکه مسائل روحی و روانی هم باید در نظر گرفت. احمدینژاد به لحاظ روانی نیاز به مطرح شدن دارد. احتمالا با طرح این موضوعات نیاز به مطرح شدنش را برطرف میکند."