به گزارش ایسکانیوز، وب سایت خبری تحلیلی ساوت چاینا مورنینگ پست در مقاله ای که روز 24 فوریه 2018 (5 اسفند 1396) منتشر کرده، مقابله رئیس جمهور جدید ایالات متحده با مقوله مهاجرت را دستمایه بررسی یک مشکل در کشورهای شرق آسیا قرار داده است.
ترامپ و حامیان محافظه کارش بر این باورند که تاریخ آمریکا یک تاریخ واقعا اروپایی است و دلیل آن را اروپایی بودن مهاجران اولیه می دانند که میراث یهودی – مسیحی خود را به اشتراک گذاشتند. همه زبان انگلیسی را آموختند و پیمان فراگیر آمریکایی را قبول کردند. به علاوه، آنها همگی سفید پوست بودند.( به استثنای بردگان سیاه پوست که بعدا در خیل شهروندان آزاد آمریکا درآمدند.)
طبق این نوع نگاه، پیمان قدیم العهد آمریکایی با موج جدید مهاجران رنگین پوست از آمریکای لاتین، خاورمیانه و سایر کشورهای اسلامی و آسیای تهدید میشود. اینها برخلاف مهاجرین قبلی، ارزشهای مشابهی به اشتراک نمیگذارند. برخی از آموختن زبان انگلیسی امتناع ورزیده و اصرار دارند به زبان اسپانیایی صحبت کنند.
اما چرا کشورهای شرق آسیا باید به این منازعه توجه کنند؟ پاسخ اصلی این پرسش ریشه جمعیت شناختی دارد.
جمهوری خلق چین طی سه دهه گذشته با اتکا به نیروی کار فراوان و ارزان خود رشد اقتصادی چشمگیری را تجربه و عمده بازارهای جهان را تسخیر کرده است. برخی از تحلیلگران با توجه به افزایش نیروهای تحصیلکرده در چین، که مثل گذشته حاضر نیستند تن به کارگری با هر قیمتی بدهند، بر این باورند که تا چند سال آینده باید کالای ارزان چینی را به فراموشی سپرد چرا که همزمان با افزایش سطح سواد و رفاه نیروی کار در چین، دستمزد نیز متناسب با آن می بایست افزایش پیدا کند که خود باعث گرانتر شدن کالای تولیدی خواهد شد.
طبق آمار بانک جهانی شرق آسیا با سرعت بیشتری از سایر نقاط جهان در حال پیر شدن است. چین سریعتر از تقریبا هر کشور دیگری در حال پیر شدن است و نرخ پایین تولد و طول عمر بیشتر به این معنی است که تا سال 2050، یک چهارم جمعیت چین بالای 65 سال خواهند بود، با جمعیت جوان کمتر و کمتری که برای حمایت از آنها کار کنند.
بحران جمعیتی ژاپن نیز به خوبی شناخته شده است. جمعیت این کشور قبل از سال 2050 احتمالا کمتر از 100 میلیون نفر خواهد بود[ جمعیت کنونی ژاپن حدود 127 میلیون نفر است] و به زودی 40 درصد مردم آن پا به سن خواهند گذاشت. هنگ کنگ، با نرخ باروری پایین، بمب ساعتی جمعیتی خودش را دارد، با جمعیت بالای 65 سالش که انتظار میرود ظرف تنها هفت سال به 24 درصد برسد و تا سال 2041 یک سوم جمعیت هنگ کنگ را تشکیل دهد.
اما آنچه این دو کشور تاکنون برای برخورد با این مشکل انجام دادهاند شبیه درمان کردن یک زخم عمیق با چسب زخم است. چین سیاست تک فرزندی را به نفع سیاست دو فرزندی لغو کرد و احتمالا به زودی سایر برنامههای مربوط به خانواده را لغو خواهد کرد. نخست وزیر ژاپن، شینزو آبه، میخواهد زنان و افراد سالخورده بیشتری به نیروی کار اضافه شوند تا کمبود نیروی انسانی را جبران کنند.
با این تفاسیر برخی بر این باورند که پاسخ واقعی به چالش جمعیتی کشورهای شرق آسیا در "مهاجرت" نهفته است. مهاجرین جدید میتوانند کمبود نیروی انسانی را جبران کنند، نرخ رو به زوال تولد را جانی تازه بخشند و همچنین مراقبتهای بهداشتی و خانگی را برای جمعیت رو به رشد سالخورده فراهم کنند اما کشورهای آسیایی عموما، و چین و ژاپن خصوصا، به مهماننوازی از مهاجران شهره نیستند.
پذیرش مهاجران بیشتر به معنای تغییر فرهنگ دریایی برای چین، ژاپن و حتی هنگ کنگ، شهری برای مهاجران، است. مفهوم "ملیت" دیگر نمیتواند فقط مبتنی بر به اشتراک گذاشتن تاریخ، میراث و زبان مادری یکسان باشد.
کشورهای آسیایی عمدتا در زمینه مهاجرپذیری به صورت نظام مند و پیوسته، تجربه ندارند و موضوع مهاجرت در این کشورها احتمالا حتی پیچیدهتر از آنچه در ایالات متحده در جریان است، خواهد بود. اما هیچ چیز حیاتی تر از این نیست که از بحران های آینده پیشگیری شود.
البته دولت چین گزینههای دیگری نیز برای اشتغال نیروی کار خود روی میز دارد. به عنوان مثال هماکنون دولت چین برخی یا بسیاری از پروژههای صنعتی در سایر کشورها را به شرط استخدام نیروی کار چینی، تأمین مالی میکند. در داخل کشور ما نمونههای متعددی از اینگونه پروژه ها وجود دارد.
نکته دیگری که نباید از نظر دور داشت، مزایای "طرح یک کمربند، یک جاده" دولت چین برای جبران کاهش نیروی کار داخلی است. به نظر میرسد یکی از اهداف طرح فوق، استفاده از سرمایه چینی با نیروی کار سایر کشورهای منطقه و حتی جهان است. چین به دنبال این است که صنایعی که نیروی کار انسانی فراوان نیاز دارد به خارج از کشور منتقل کند و در عوض صنایع با فناوری بالا را که نیروی کار تحصیلکرده میخواهد در داخل نگاه دارد و بدین گونه شاید ظهور چالش جمعیتی پیشگفته را به تعویق اندازد.
نویسنده: رضا پارسا