بررسی وضعیت رسانه در کشور اوگاندا

رسانه در کشور اوگاندا جایگاه بسیار مهمی دارد و در اشکال سنتی ارتباطی شامل مجلات، روزنامه ها، تلویزیون و رادیو به مردم ارائه می شود.

به گزارش ایسکانیوز به نقل از سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی، کشور اوگاندا نیز مانند بسیاری از دیگر کشورهای در حال توسعه، از ترقی و توسعه تکنولوژی بهره مند است و شهروندان آن از تعداد فراوانی از شبکه های اجتماعی مثل تلگرام و اینستاگرام به غیره، منظور ایجاد جوامع مجازی رو به رشد و لذت بردن از فرهنگ و ادبیات خود استفاده می کنند و با حرکت در مسیر تکنولوژی در تلاش برای دستیابی به انقلابی رسانه ای تلاش می کند.

رسانه در کشور اوگاندا جایگاه بسیار مهمی دارد به طوری که در اشکال سنتی ارتباطی شامل مجلات، روزنامه ها، تلویزیون و رادیو ارائه می شود که جمعیت فراوانی را تحت تأثیر قرار می دهد. این در حالی است که اینترنت از این بخش مستثنی شده است و در اینجا از آن بحثی نمی شود. این رسانه ها در قالب مالکیت دولتی قرار داشته یا متعلق به بخش خصوصی و افراد هستند.

در کنار این جریان اصلی رسانه، رسانه جایگزین و فرعی نیز وجود دارد که گروه ها و مخاطبین خاصی را مورد پوشش قرار می دهد؛ به طور مثال:

Tareh Sita که برای ارتش تهیه و پخش می شود.

Straight Talk که مخاطب آن جوانان و نوجوانان هستند.

The Voice که برای پناهندگان تهیه و پخش می شود.

Albayan که مخاطب آن دانش آموزان و دانشجویان هستند.

در سال 1993 اوگاندا به یکی از کشورهای پیشگام آفریقایی در عرصه آزادسازی خطوط امواج رادیو تلویزیونی تبدیل شده و این امر منجر به تأسیس صدها ایستگاه رادیویی در این کشور گردید. امروزه بیش از 270 ایستگاه ثبت شده رادیویی در اوگاندا وجود دارد که هرکدام در قالب خاص و با محتوای ویژه طراحی شده و با مجوز قانونی در حال فعالیت هستند. برخی از این ایستگاه های رادیویی مانند UBC مرکز تبلیغاتی و خبری اوگاندا، عمومی هستند، در حالی که برخی دیگر مانند رادیو بلال (Bilal) و پیرل آف افریکا (Pearl of Afrcia) صرفا جامعه مسلمانان را مخاطب خود قرار داده است.

بنا به گفته فعالان رسانه ای مسلمان، جامعه مسلمین در اوگاندا یک مورد منحصر به فرد است؛ دین اسلام و مسلمانان با وجود بی گناهی همواره متهم شناخته شده و علت اصلی این امر نیز تروریسم جهانی است. دین اسلام ورای محتوایی که دارد به عنوان منشأ افراط گرایی، تندروی و تروریسم تلقی می گردد. این موضوع موجب شده است که درک مسائل و دغدغه های مربوط به مسلمانان کمرنگ شده و توجهی به جامعه مسلمانان وجود نداشته باشد. بنابراین هیچ کس با مسلمانان از روی حمایت و ایجاد حس تعلق و نزدیکی گفتگو نکرده و اهمیتی به آن ها نمی دهد.

این گزارش در پی آن است که نگاهی کلی به سیر تحول و ترقی رسانه در کشور اوگاندا از سال 1902 که افتتاح اولین روزنامه رسمی این کشور صورت گرفته تا زمان حال داشته باشد و در عین حال، پیشنهادات و راهکارهایی برای نزدیکی و توسعه جریان اطلاعاتی از طریق ایجاد شبکه رسانه ای منظم و متحد در سراسر اوگاندا ارائه نماید.

آغاز به کار رسانه در کشور اوگاندا

برای اولین بار مطبوعات چاپ شده در اوگاندا توسط یک مبلغ بریتانیایی به نام الکساندر مک کی در سال 1978 معرفی گردید و خیلی زود کاتولیک های فرانسوی این کار را دنبال کردند. ماشین های چاپ که نخستین بار جهت ایجاد صنعت چاپ و نشر کتاب و خدمت به بخش نوپای آموزشی در اوگاندا بکار گرفته شدند، پیشرو در چاپ و نشر مجلات و سرانجام روزنامه ها در این کشور بودند.

نخستین روزنامه چاپی در اوگاندا (Mengo Notice) نام داشت و توسط جامعه کلیسای مبلغین (CMS) در انگلستان در سال 1902 به رشته تحریر درآمد. این روزنامه، خواهری لوگاندایی به نام روزنامه (Agafa mu Buganda) داشت که در سال 1906 آغاز به کار کرد.

در سال 1906 کلیسای کاتولیک ماهنامه (Munno) را به عنوان خبرنامه ای مذهبی به چاپ رساند که بعدها و در اواسط دهه 1950، (Munno) به عنوان اولین ناشر مذهبی به تحولات سیاسی علاقه نشان داد و به این موضوعات نیز وارد شد.

در سال 1912 کارگران مهاجر هندی که بعدها جمعیت قابل ملاحظه ای در اوگاندا پیدا کردند، برای رفع نیازهای خود، روزنامه (The Uganda Herald) را به انگلیسی به چاپ رساندند. آنها از این روزنامه برای دفاع از آزادی ها و حقوق مدنی خودشان استفاده می کردند. روزنامه (The Uganda Herald) خیلی زود به تأثیرگذارترین و پرتیراژترین روزنامه اوگاندا به ویژه در بین جامعه اروپایی این کشور تبدیل شد، چرا که در آن زمان تنها روزنامه ای بود که به انگلیسی چاپ شده و رویدادهای مهم اوگاندا را مورد پوشش قرار می داد، به علاوه اینکه همانند روزنامه (Mengo Notice) خبرهای مذهبی را نیز اطلاع رسانی می کرد.

روزنامه های پیشگام از آغاز به کار تا شروع جنگ جهانی اول در 1914 با محدودیت های ناعادلانه ای از سوی دولت استعماری وقت مواجه بودند. پس از جنگ، اصلاحات در تمام بخش ها پدیدار شد و ناشران فراوانی در اوگاندا شروع به فعالیت نمودند. (Munno) به عنوان تأثیرگذارترین روزنامه بوگاندا، به دلیل تحریک کردن در جهت اختلاف و تفرقه که باعث از بین رفتن صلح و پیشرفت می گردید توسط سران استعمارگر مورد هدف و تهدید قرار گرفت. از آن پس، سیاستی کلی و رسمی برای کنترل همه رسانه ها توسط دولت تبیین شده و معرفی گردید.

دهه 1920، دوران گشایش روزنامه های ملی بسیار بیشتری همچون روزنامه (Gambuze Dobozi lya Buganda) و روزنامه دیگری با عنوان (Ssekanyolya) بود. در سال 1924 روزنامه (The Uganda Herald) خواهری لوگاندایی به نام روزنامه (Matalisi) تأسیس کرد که بعدها به روزنامه رسمی دولت تحت الحمایه اوگاندا تبدیل شد و روزنامه (Ssekanyolya) نیز به عنوان روزنامه رسمی پادشاهی بوگاندا به فعالیت خود ادامه داد.

استعمارگران با رسانه ها

استعمارگران با آگاهی از اهمیت زبان قلم و رسانه، در برابر رسانه در حال رشد در اوگاندا که ممکن بود به عنوان وسیله ای برای بسیج عمومی علیه خودشان مورد استفاده قرار گیرد، مخالفت می کردند. آنان عمدا فضای خصمانه علیه روزنامه ها را ایجاد کردند که دولت های مستقل بعدی نیز آن را به ارث بردند.

استعمارگران سیاست را با مطبوعات آمیختند و آن را به عنوان میراثی برای آیندگان به جا گذاشتند. بر همین اساس، بومی هایی که نخستین بار در پی استقلال بودند از این رسانه استفاده کردند.

در 26 ژوئن سال 1956 سردبیر یک روزنامه بومی هفتگی، به نام آنتونی تامال 28 ساله، در دادگاهی در کامپالا به دلیل چاپ مطالبی که فتنه برانگیز محسوب می شد به پرداخت 50 دلار جریمه محکوم شد. روزنامه وی (Gambuuze؛ اخبار رو از من بپرس) نامیده می شد.

در پرونده محکومیت او به نقل از جی. ای. اندرسون یک کارآگاه پلیس وابسته به دولت استعماری بخش هایی از متن روزنامه چنین گزارش شده بود که: مردم اوگاندا باید برای تشکیل دولت مستقل خودشان یکصدا و متحد شوند و اگر قرار است ما به عنوان ملت اوگاندا بمیریم باید زمانی بمیریم که به کلی از بین برویم... اگر ما متحد شویم و با هم کار کنیم، می توانیم از این پس خودمان کشور و دولت مان را اداره کنیم. احزاب سیاسی نباید به یکدیگر آسیب برسانند و و همه ما باید برای تشکیل دولت مستقل خودمان بکوشیم... خارجی ها باید وسایل شان را جمع کنند و بروند.

در اعلام رأی دادگاه، که به ریاست قاضی استعماری آقای ال. پی. سالدانها برگزار گردید، وی با اعتراف به اینکه خونسردی و شخصیت خوب سردبیر روزنامه او را تحت تأثیر قرار داده است اعلام کرد: سردبیر در انجام وظیفه و شغل خود دچار خطا و اشتباه شده است چراکه وی از این واقعیت که روزنامه ها بسیار توانمند و تأثیرگذار در اجتماع هستند غفلت کرده است.

حوادث این چنینی به عنوان آغازی برای اتحاد و همکاری میان سیاست و رسانه ها در اوگاندا قلمداد می شود. از سوی دیگر در 3 ژوئن 1959 وزیر اقتصادی پادشاهی بوگاندا ای. کی. سیمپا و سردبیر سابق روزنامه (Munnansi) جوزف نامبالی توسط قاضی ان. آر. وایلی به دادگاهی در کامپالا احضار شدند. همچنین در همین رابطه وزیر منابع طبیعی بوگاندا به دادگاه فراخوانده شد.

هر دو وزیر مذکور بعنوان مالکان شراکتی روزنامه، برای عکس و مقاله ای تحت عنوان خون، خون، خون... که در تاریخ 1 می 1959 در روزنامه (Munnansi) به چاپ رسیده بود متهم شناخته شدند. حکم دادگاه بیانگر این مطلب بود که این افراد قصد داشتند که تنفر و اهانت نسبت به دولت استعماری را رواج داده و همچنین به جایگاه پلیس اوگاندا آسیب وارد نمایند چرا که در بخشی از روزنامه اظهار شده بود که پلیس استعماری، به رهبر فعالان (سیاسی) حمله کرده تا جایی که وی زخمی شده و خونریزی کرده است.

در واقع برای استعمارگران، صنعت رسانه ای در مناطق و کشورهای تحت استعمار، شروعی برای گسترش اهداف اقتصادی و تجاری نبود بلکه وسیله ای برای بیان اختلاف و تفرقه سیاسی بود.

تضعیف جایگاه مسلمانان در رسانه های اوگاندا

اسلام اولین دین بزرگی بود که توسط اعراب در اوگاندا در اواسط دهه 1840 معرفی شد، پس از آن مسیحیت پروتستان در سال 1877 به اوگاندا وارد شد و سپس در 1879 مسیحیت کاتولیک در این کشور شناخته شد. بین سالهای 1840 تا 1877 هنگامی که اولین مبلغین مسیحی به اوگاندا وارد شدند، اسلام در این کشور به شکوفایی رسیده و به ویژه در پادشاهی بوگاندا تسلط پیدا کرده بود. مبلغین مسیحی در سالهای 1877 و 1879 تلاش فراوانی کردند مسلمانان را از جایگاه ویژه ای که داشتند به زیر بکشند و این امر مسأله ای بود که اوضاع را پیچیده و بغرنج می کرد.

فاکتورها و علل پیچیده ای در سالهای 1885 تا 1899 باعث بروز خشم و جنگهای طولانی بین دو دین اسلام و مسیحیت شد، تا اینکه استعمارگران با استفاده از ماشین آلات و تسلیحات جنگی برای حمایت از متحدان مسیحی خود، توانستند مسلمانان را شکست دهند و به جنگ خاتمه دهند.

هنگامی که تهدید اسلام و مسلمانان در هم شکسته شد، پذیرش دین اسلام توسط جامعه کاهش یافته و مسلمانان از تبدیل شدن به جامعه ای رو به رشد و تأثیرگذار در عرصه سیاسی بازماندند به علاوه اینکه جامعه اسلامی به یک اقلیت مطیع و در حاشیه تبدیل شد. در چنین شرایطی، عده بسیاری از مسلمانان در منطقه جغرافیایی خاصی به نام ( Butambala) محدود شدند، برخی دیگر نیز با نظارت خصمانه گروههای مسیحی به گوشه و کنار کشور رفتند و عده ای نیز به نقاط دیگری تبعید شدند.

ساختار استعماری آن دوران کاملا ضد اسلامی بود و استعمار تلاش می کرد تا از تأثیر و گسترش اسلام جلوگیری نماید و اجازه ندهد که اسلام به ماورای سواحل شرق آفریقا نفوذ نماید. سواحیلی، زبانی که در سواحل شرق آفریقا به دلیل رواج ازدواج میان تاجران عرب با مردم قبایلی که به زبان (Bantu) صحبت می کردند گسترش پیدا کرده بود، در دادگاه های شرق آفریقا شامل دادگاه های پادشاهی موتسا و کابالیگا به عنوان زبان رسمی شناخته شد.

این در حالی بود که استعمارگران، با نگاهی خصمانه، زبان سواحیلی را در دادگاههای اوگاندا برای جلوگیری از پذیرش و گسترش اسلام ممنوع کرده بودند. از اینجا این مطلب روشن می شود که چرا سواحلی در کنیا و تانزاینا گسترش یافته اما در اوگاندا هنوز چنین اتفاقی نیفتاده است در حالی که هر سه کشور مذکور سرزمین هایی بودند که تحت حکمرانی و استعمار بریتانیا بودند.

در چنین وضعیت و فضای ظالمانه ای، مبلغین مسیحی در تلاش برای ساختن مدارس و مراکز آموزشی برای پیروان و هم کیشان مسیحی خودشان بودند. مردمی که به این مدارس و موسسات آموزشی مذهبی می رفتند، تشکیل دهنده نمای کلی ساختار آموزش ملی در اوگاندا بودند که باید منطبق بر توافق نامه استعماری شکل می گرفت. مطابق این پروتکل استعماری پروتستانها در جایگاه برتر قرار داشته و مسیحیان کاتولیک و مسلمانان در جایگاه های پایین تر قرار می گرفتند.

به تدریج کشور اوگاندا کاملا تحت سلطه و استقرار دین مسیحیت قرار گرفت به طوری که حتی حضور اشخاص در هر جایگاهی بدون داشتن اسم مسیحی ناممکن بود. این جو از لحاظ روانی کاملا ظالمانه و غیرمنصفانه بود به طوری که مسلمانانی که برای اولین بار به این مدارس مذهبی و تبلیغی مسیحیان می رفتند، دین خود را تغییر داده و مسیحیت را می پذیرفتند و دلیل اصلی این امر نیز این بود که مدارس تبلیغی به دنبال رسیدن به این هدف بودند که دانش آموزان این مدارس به مسیحیت گرایش پیدا نمایند.

در دهه 1930 استعمارگران شروع به تأسیس مدارسی کردند تا مسلمانان را به تحصیل سکولار وادار نمایند ولی استانداردها و نتایجی که از این مدارس پدیدار شد هشدار دهنده بود.

دلیل اصلی، این بود که مسلمانان نسبت به مقاصد استعمارگران از تاسیس چنین مدارسی سوء ظن داشتند. اکثر مدارسی که برای مسلمانان افتتاح شده بود مجبور به تعطیلی می شد، چرا که ثبت نام اولیه مسلمانان تضمین کننده ادامه کار این مراکز آموزشی نبود. همین واقعیت سبب شد که در تمام دوره استعماری تا زمان استقلال اوگاندا در سال 1962 فقط دو دانش پژوه مسلمان از این مراکز فارغ التحصیل شدند. از آنجا که رسانه نیز بخشی از ابزار تبلیغی مسیحیت در اوگاندا محسوب می شد، همان طور که در امر آموزش، مسلمانان مورد بی توجهی قرار گرفتند، در این بخش نیز آنان به حاشیه رفته و مورد بی مهری واقع شدند.

اولین روزنامه مسلمانان در اوگاندا

مسلمانان در اوگاندا، 70 سال پس از اینکه مسیحیان نخستین روزنامه شان را به چاپ رساندند، توانستند اولین روزنامه اسلامی را به رشته تحریر درآورند. در دهه 1970 شورای عالی مسلمانان این کشور (UMSC) موفق شدند در ابتدا روزنامه (Mukeeze) سپس روزنامه (Ekitangaala) و کمی بعدتر (AlNoor) را به چاپ برسانند. همچینین در این زمینه تلاش هایی از سوی شعبه اوگاندایی اتحادیه جهانی مسلمانان (Rabitwa) تحت ریاست دکتر محمد احمد کیسوله صورت گرفت به این ترتیب که آنها نشریه (Lipoota) که شامل یه هفته نامه لوگاندایی و یک هفته نامه به زبان انگلیسی بود تاسیس نمودند هر چند نسخه انگلیسی آن با شکست مواجه شد. جامعه جهانی اسلامی الدعوه (WICS) که متعلق به کشور لیبی بود روزنامه (Weekly Message) را به چاپ رساند که یکی از موفق ترین نشریات در اوگاندا محسوب می شد که متأسفانه با کشته شدن رئیس جمهور لیبی معمر قزافی، این روزنامه نیز به کار خود پایان داد.

از نشریات اسلامی دیگر می توان به الشریعه (Shariah) اشاره کرد که توسط جامعه تبلیغ در اوگاندا به چاپ رسید. همچنین الدعوه (Da’awa)، هفته نامه ای با دو نسخه انگلیسی و لوگاندا که به وسیله جامعه تبلیغ اسلام و محکومیت بدعت، الحاد و قادیانیسم (SPIDIQA) و به سردبیری حسین انجوکی و سپس هارونا کنآبی نشر می یافت. به علاوه هفته نامه یقین (Yaqeen) در اواخر دهه 1990، روزنامه (The Torch) که در سال 2007 آغاز بکار نمود و در سال 2013 متوقف گردید و همچنین (Muslim eye) که عمر کوتاهی در سال 2014 داشت، از مهمترین نشریات و مطبوعات اسلامی اوگاندا به شمار می آیند.

در حال حاضر هیچ نشریه مستقل اسلامی در اوگاندا به چاپ نمی رسد ولی رسانه ها و مطبوعات مطرحی همچون دیلی مانیتور (Daily Monitor)، نیوویژن (Newvision) و بوکده (Bukedde)، دارای یک صفحه اختصاصی مربوط به اخبار مسلمانان در روزهای جمعه هستند. همچنین رادیو و تلویزیون یو بی سی (UBC، و ان بی اس (NBS) و برخی دیگر از رادیو تلویزیون های سکولار، زمانی را برای فعالیت ها و رویدادهای اسلامی به ویژه در روزهای جمعه و ماه رمضان اختصاص می دهند.

در این میان، شبکه تلویزیونی سلام تی (Salam TV) که در سال 2015 به عنوان عضوی از خانواده شبکه تلویزیونی ان بی اس آغاز به کار کرد و در حال حاضر به عنوان اولین و تنها شبکه تلویزیونی کاملا اسلامی اوگاندا مشغول به فعالیت است؛ اگر چه با مشکلاتی که مهمترین آن مالی است، مواجه است.

وضعیت کنونی ارتباط رسانه و دین

همه ادیان بزرگ در اوگاندا دارای رسانه ای مبتنی بر موضوعات دینی هستند که در قالب تلویزیون یا رادیو تاسیس شده و فعالیت می کنند. این رسانه های دینی همانند سایر کانال های اجتماعی رده بندی شده و علاه بر پرداخت حق پخش سالیانه، قوانین مربوط به تبلیغات رسانه ای را رعایت می نمایند. گروه های اصلی مذهبی عبارتند از: مسلمانان، کلیسای کاتولیک، کلیسای پروتستان، فرقه هفتمین روز بازگشت (Seventh Day Adventists)، کلیسای نوزادگان (Born Again faith)، و کلیسای ارتدوکس (Orthodox).

محتوای اصلی اکثر شبکه های رسانه ای دینی درباره انجیل و تقاضای عضویت بیشتر با دعوت از مخاطبین است. با اینکه همه این موسسات بطور مستقل ثبت شده و فعالیت می کنند، پیام اصلی آنان به استثنای رسانه های اسلامی عموما یکسان بوده و منشأ آن غالبا انجیل است.

در میان 270 رادیوی فعال، آنهایی که کاملا اسلامی هستند 5 رادیو می باشند: رادیو بلال، صدای آفریقا، رادیوی دانشگاه اسلامی اوگاندا (IUIU)، رادیو مروارید آفریقا و رادیو ماسابا.

رادیو بلال متعلق به شورای عالی مسلمانان اوگاندا (UMSC) است و از طریق عواید تبلیغاتی و کمک های موردی برخی مأموریت های خارجی در اوگاندا از جمله موسسه بین المللی همکاری و توسعه کشور ترکیه مورد حمایت قرار می گیرد. رایزنی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران نیز از برخی برنامه های آن همچون مسابقات سالانه قرآنی و برنامه هفتگی صلح در یک نگاه (Peace at Glance) حمایت می کند.

رادیو صدای آفریقا قدیمی ترین رسانه مسلمانان در اوگاندا است که در سال 2003 در زمان رئیس جمهور معمر قزافی با بودجه دولتی لیبی از سوی جامعه جهانی اسلامی الدعوه (World Islamic Call Society) با نام اختصاری (WICS) افتتاح گردید. در کنار خوداتکایی این رادیو و استفاده از عواید تبلیغاتی، کمک ها و هدایایی از طریق سازمانهای خیریه اسلامی شامل پادشاهی عربستان سعودی و موسسه بین المللی توسعه و همکاری کشور ترکیه به این رسانه ارسال می گردد.

رادیو مروارید آفریقا که بوسیله مسلمانان و بصورت شخصی اداره می شود و دارای شش مدیر است. این رادیو نیز برای ادامه فعالیتش از سود تبلیغات و کمک های اشخاص حقیقی که عمدتا اتباع عربستان سعودی هستند استفاده می نماید. این رادیو پرمخاطب ترین رادیوی اسلامی اوگاندا و متاثر از سیاستهای حامیانش می باشد.

رادیو آی یو آی یو متعلق به دانشگاه اسلامی اوگاندا (IUIU) بوده و به وسیله این مرکز آموزشی حمایت مالی می شود و محدوده کاری (نقطه تمرکز) این رادیو بیشتر شرق اوگاندا است.

ماسابا (Masaba) رادیویی خصوصی است که متعلق به مسلمانان منطقه امباله در شرق اوگاندا بوده و متکی به عواید تبلیغاتی و حمایت های موسسه بین المللی توسعه و همکاری کشور ترکیه می باشد.

ایستگاه های رادیو تلویزیونی دیگر، اگرچه محتوا و موضوعات اسلامی را در سیاست های تولیدی خود قرار داده و در این زمینه فعالیت دارند، اما برنامه های اسلامی آنان به گستردگی رسانه های اسلامی پیش گفته نیست.

از میان 38 کانال تلویزیونی در اوگاندا تنها یک شبکه اسلامی با عنوان سلام تی وی (Salam TV) فعالیت می کند. امروزه مسلمانان روزنامه مستقل حرفه ای ندارند؛ اگر چه همانطور که بیان شد در گذشته و بعضا دارای روزنامه های مستقلی بوده اند که عمدتا به دلایل مشکلات اقتصادی از بین رفته و به کار خود پایان داده اند.

رسانه های عمده و اصلی در اوگاندا

روزنامه (Uganda Argus[1]) که در سال 1955 توسط دولت استعماری آغاز به کار نمود و توسط دولت حمایت می گردید، به روزنامه اصلی و پیشرو در کشور تبدیل شد. اما زمانی که رئیس جمهور عیدی امین در سال 1972 قدرت را در اختیار گرفت، نام این روزنامه را به صدای اوگاندا (Voice of Uganda) تغییر داد و صفحاتی برای بومی ها از قبیل (Omukulembeze) برای جامعه متکلمین به زبان لوگاندا و صفحاتی دیگر برای اقوام Runyakitara ,Luo ,Iteso به آن افزود. هنگامی که عیدی امین توسط دولت فعلی یعنی جنبش مقاومت ملی اوگاندا (National Resistance Movement با نام اختصاری NRM) از کار برکنار شد، اسم این روزنامه به (Uganda Times) تغییر یافت.

در سال 1986 که دولت فعلی قدرت را به دست گرفت، این روزنامه به نیوویژن (New Vision) تغییر نام داد و صفحات منطقه ای ویژه ای برای برای بومی ها شامل (Orumuri) به زبان (Runyakitara)، روزنامه (Etop) به زبان (Itesot)، روزنامه (Rupiny) به زبان (Luo) و روزنامه (Bukedde) به زبان لوگاندا در آن گنجانده شد.

(Munno) روزنامه ای خصوصی در اوگاندا بود که بیش از سایر نشریات خصوصی فعالیت داشت؛ به طوری که چاپ این روزنامه از سال 1911 آغاز و در سال 1998 خاتمه یافت. در حال حاضر، روزنامه دیلی مانیتور روزنامه خصوصی شاخص در کشور اوگاندا است که به تازگی بیست و هفتمین سال کاری خود را از زمان تأسیس در سال 1991 تاکنون، جشن گرفته است. این روزنامه یکی از سه روزنامه اصلی به زبان انگلیسی در کنار نیوویژن و (Red Pepper) است. این سه روزنامه در کنار روزنامه بوکده (Bukedde) که به زبان لوگاندا به چاپ می رسد، روزانه در حدود یکصدهزار کپی برای جمعیتی قریب به 40 میلیون نفر به چاپ می رسانند. این تعداد بسیار کمتر از میزان چاپ روزنامه در کشورهای پیشرو در این امر.

روزنامه دیلی مانیتور در اوایل دهه 2000 درحال فروپاشی و اتمام کار خود بود تا اینکه مالکان این نشریه به دستگاه آقاخان نزدیک شده و توانستند این روزنامه را به آنان بفروشند. به همین دلیل این روزنامه بعدها به بخشی از گروه رسانه ای ملت (Nation Media Group)[2] در کنیا مبدل شد. گفتنی است، شبکه تلویزیونی ان تی وی (NTV) نیز متعلق به این مجموعه است که جزو شبکه های تلویزیونی پرمخاطب اوگانداست.

فعالین رسانه ای معتقدند علاوه بر وجود نفرت رسمی از رسانه، مشکلات مدیریتی رسانه ها نیز بر روی این صنعت تأثیر منفی گذاشته است. همه موسسات رسانه ای چه متکی به دولت و چه مرتبط با بخش خصوصی از استانداردهای حرفه ای لازم برخوردار نیستند. همچنین مدیران رسانه ای در اوگاندا غالبا با اغراض سیاسی یا مذهبی انتخاب شده اند و نه به دلیل شایستگی های حرفه ای و شغلی.

گرایش اصلی مسئولان اجرایی و دولتی چنین است که آنان از رسانه به عنوان همکار و شریکی جهت پیشرفت و توسعه جامعه یاد نمی کنند، بلکه برعکس رسانه را دشمن تجارت و اقتصاد قلمداد می کنند. این طرز تفکر مربوط به دوران استعماری است، همان زمانی که اندرو کوهن، آخرین حاکم استعماری اولین رادیوی اوگاندا را در سال 1954 تأسیس نمود. وی در زمان نطق دولتی در رسانه گفت: بدون رادیو، کشور اوگاندا مانند یک سیاستمدار گنگ در انتخابات است.

وی معتقد بود نقش رسانه تنها تبلیغ و اطلاع رسانی نسبت به اوضاع و امور رسمی دولتی است. رسانه تحت کنترل دولت، می تواند دولت را توانمند سازد تا با پیروزی در انتخابات، ابقا و احیا گردد. کوهن تأثیر رسانه را چیزی بیشتر از تضمین حیات دولت و قدرت نمی دانست و دیدگاه او به عنوان اصل راهنما و مورد قبول توسط رژیم های بعدی حاکم در اوگاندا ادامه یافت.

هنگامی که رتبه عمومی رئیس جمهور موسوینی به صورت طبیعی از 75 درصد در سال 1996 به 59 درصد در سال 2006 کاهش یافت، او در جستجوی دلیل و بهانه ای مناسب برای تفکیک رسانه ها به ویژه ایستگاه های رادیویی مانند کانال خبری مرکزی بوگاندا CBS بود. او معتقد بود این انتقادات، نوعی بدرفتاری رسانه ای است و موجب تحریک مردم می شود.

موسوینی در نطق مطبوعاتی خود در سال 1986 قول داد که اصول و قوانینی را برای آزادی رسانه ای وضع نماید اما اینکه او چه تفکر و برداشتی نسبت به رسانه ها داشت مشکل دیگری بود. موسوینی در ابتدا جلسات مطبوعاتی منظمی را در دولت برگزار می کرد اما این روند به طور ناگهانی متوقف شد و علت این امر، سوالی بود که خبرنگاری از مهمان زامبیایی رئیس جمهور به نام کِنِت کااوندا (Kenneth Kaunda ) پرسید و دولت معتقد بود که این سوال، محتوای شرم آور و ناپسندی بوده است.[3] به این ترتیب همه وزیران اطلاعات متوالی و منصوب از سوی موسوینی که سابقه همکاری با رسانه ها را داشتند، پس از به دست گرفتن مقام وزارت، با همکاران رسانه ای سابق خویش به صورت حرفه ای و صحیح ارتباط برقرار نمی کردند. آنها حتی نتوانستند ارتباط سازنده ای بین دولت و رسانه ها ایجاد نمایند.

دولت از اصحاب رسانه خواست تا ایده و شیوه پیشرفت رسانه ای را دنبال کنند اما اقدامی در راستای تخصصی کردن رسانه ها برنداشت همانطور که برای جلب حمایت خارجی و بازاریابی برای این بخش نیز کاری صورت نگرفت. به علاوه که پیشرفت و توسعه کشور با شکست مواجه شد و رسانه ها نتوانستند درباره منافع ملی به مردم اطلاع رسانی نمایند. شکست در تبیین و تمایز بین منافع ملی و منفعت شخصی افراد را می توان به نحوه تعامل رسانه و دولت مرتبط دانست. این در حالی است که رسانه ها به عنوان ناظران و نگهبانان حقوق ملت، وظیفه و امانتی اجتماعی بر عهده دارند که بیان اقدامات نامناسب و مخارج اضافی مسئولان که بدون مجوز قانونی صورت می پذیرند، از آن جمله است.

رسانه مدرن آفریقایی که شامل اوگاندا هم می شود، غالبا مبتنی بر تئوری لیبرالی آمریکایی است. بر اساس این تئوری، یک رسانه آزاد بازاری از عقاید و ایده های متفاوت است که افکار عمومی می تواند برخی را برگزیده و برخی را رد کند. این نظریه همچنین بیان می کند که وقتی روزنامه و نشریه ای مردم را با دروغ تغذیه می کند، این وظیفه مخاطبین است که آن را طرد کنند، نه دولت. از طرفی رهبری سیاسی در مورد ناآگاهی و بی سوادی عموم باید نگران باشد، چرا که مردم به سختی قادرند راست و دروغ را از هم تفکیک کنند.

آزادی مطبوعات پیامدها و مسئولیت هایی را به دنبال دارد و به همین دلیل است که در سیستم سرمایه داری دنیای غرب، دادگاه ها به افراد زیان دیده در این زمینه، غرامت سنگینی پرداخت می کنند و در واقع جامعه، می تواند از طریق دادگاه ها رسانه را کنترل نماید.

هنگامی که دولت، در سال 1993، آزادی خطوط رادیو تلویزیونی را اجرایی کرد، این اقدام فرصت و موهبتی بود که نصیب رادیوهای خصوصی گردید. این کار باعث شد که بیان دیدگاه های شخصی و اختلاف نظرها به راحتی صورت گیرد. دسترسی به لوازم و ابزارهای ارتباطی همچنین منجر به هجوم و نفوذ افراد غیرحرفه ای در صنعت رسانه ای شد. در همین راستا و از آنجا که مردم میل به تغییر در برنامه های سخت و غیرمنعطف رادیویی و تبدیل آنها به محتواهای سرگرم کننده تر و جذاب تری داشتند، برخی رادیوها؛ بازیگرانی که حتی تجربه خبرنگاری نداشتند را وارد این عرصه کردند.

در آن زمان روزنامه نگاری و خبرنگاری حرفه ای در خطر بود و این نگرانی وجود داشت که حوادثی که منجر به نسل کشی سال 1994 شده بود، به دلیل تحریک عمومی ناشی از خبرنگاری غیرحرفه ای در اوگاندا اتفاق بیفتد. از این رو دولت فعلی برای کنترل رسانه ها قوانین و مقررات سختی را وضع نمودند. چارچوب های حقوقی از جمله اساسنامه مطبوعات و خبرگزاری های 1995، برنامه عمل رسانه های الکترونیکی 1996، برنامه ضد تروریسم 2003، مقررات دسترسی به اطلاعات 2007 و همه این مقررات و آیین نامه ها از سوی اصحاب رسانه به عنوان مقرراتی در تضاد با رژیم آزادی رسانه ها و مطبوعات تفسیر می شد. بنابراین پیچیدگی روشنی بین آزادی رسانه ها و کنترل آنها پدیدار شد. در پاسخ به دیدگاه اصحاب رسانه در قبال این دوگانگی، شورای مستقلی تأسیس شد که به شورای مستقل رسانه های اوگاندا ( Independent Media Council با نام اختصاری IMCU) معروف است.

رسانه و چارچوب قانونی

در گذشته برای مقابله و برخورد با مطبوعات و رسانه های مضری که به صورت خانگی تولید و پخش برنامه داشتند، دولت اوگاندا برخی روزنامه نگاران را بازداشت و با آنها برخورد می کرد و حتی آنان را به قتل می رساند. ولی امروزه دولت برای اطمینان از تحت کنترل داشتن رسانه ها از ابزارهای قانونی سخت گیرانه و یا حتی اجرای مکانیزم های فراقانونی استفاده می کند. دولت فعلی علاوه بر ایجاد چارچوب های قانونی نسبت به کنترل رسانه ها، ادارات دولتی مرتبط با رسانه ها را تأسیس کرده که تعداد آن ها به 8 مرکز می رسد.

یکی از این مراکز دولتی، اداره مشاور رسانه ای است که متعلق و منتسب به رئیس جمهور موسوینی است و سال ها است که ریاست آن به عهده جان ناگیندا (John Nagenda) می باشد. به علاوه سخنگوهای ریاست جمهوری، وظیفه ریاست، معاونت و کارکنان اجرایی واحد خبری و مطبوعاتی دولت را به عهده دارند. از دیگر فعالان رسانه ای دولتی می توان به سخنگوی دولت، وزیر اطلاعات و ارشاد عمومی، سخنگوهای حزب NRM، مرکز رسانه ای دولت به عنوان بخش منابع خبری و اطلاعاتی دولت و همچنین افسران اطلاعاتی دولتی و سلطنتی که در تمام اداره های دولتی حضور دارند اشاره کرد.

همچنین کمیسیون ارتباطات اوگاندا (Uganda Communication Council با نام اختصاری UCC) به این جهت تأسیس شده است تا قوانین مربوط به رسانه های الکترونیک یعنی رادیو تلویزیون را تنظیم نماید، ولی متأسفانه این نهاد به دلیل برخی چالش ها و منافع شخصی مسئولانش آسیب دیده و جایگاه خودش را از دست داده است؛ چرا که بعضی از کارکنان این کمیسیون، خودشان صاحبان و مالکان برخی رسانه های خصوصی هستند و این افراد متهم هستند که به صورت غیرمنصفانه، قوانینی را علیه رسانه های گمنام و ضعیف به اجرا درمی آورند.

رسانه های خارجی

شبکه الجزیره که یک تلویزیون خارجی و متعلق به دولت قطر است بیش از سایر رسانه ها در اوگاندا مخاطب دارد. حتی برخی از شبکه های اصلی داخلی مثل NTV وقتی برنامه های روزانه خودشان به پایان می رسد، به پخش برنامه های شبکه الجزیره می پردازد. در این عرصه بی بی سی BBC رتبه دوم را در اختیار دارد، شبکه پرس تی وی Press TV در فاصله سال های 2014 تا 2016 مخاطبین فراوانی داشت اما متاسفانه در سال 2017 سیگنال پخش آن دچار اختلال شده و به وسیله برخی از دستگاه های گیرنده قابل پخش نیست. شبکه های خارجی مهم دیگر عبارتند از: CGTN, VOA, TRT, CNN.

گزارش های رسانه های خارجی در رابطه با آفریقا

برای سال های متمادی، هرگاه صحبتی از آفریقا در رسانه های مطرح آمریکایی و اروپایی به ویژه آنهایی که مرتبط با قاره آفریقا بودند، به میان می آمد تنها چیزی که بیان می شد، روایتی از ناامیدی، تسلیم و عقب ماندگی کشورهای آفریقایی بود.

در بسیاری از اوقات، هنگامی که این رسانه های خارجی اجازه می دادند تا موضوعات مرتبط با آفریقا در آنها مطرح شود، چیزی که به افکار عمومی ارائه می شد صرفا داستان هایی بودند که مملو از جریانات تروریستی اسلامی از قبیل: نیجریه و گروهک بوکوحرام، لیبی و خشونت های داخلی شورشیان آن کشور، سومالی و مشکلات ناشی از گروهک تروریستی الشباب و حمله های آنان به دانشگاه های کشورهایی همچون کنیا بودند.

این در حالی است که هیئت تحریریه و سردبیران این رسانه های خارجی، وانمود می کنند که ناراحت و درمانده هستند و به مردم آفریقا می فهمانند که از اوضاع و احوال کل قاره آفریقا مایوس و ناامید شده اند. برای آنها، آفریقا به عنوان مجموعه ای کلی است مملو از فقر و خشونت که با سیاست های جهانی و اقدامات نظامی دست و پنجه نرم می کند، چرا که تصاویر و مباحث ارائه شده از آفریقا به وسیله آژانس های خبری قدرتمند و روزنامه های معروف تهیه شده و همچنان این رسانه ها در گزارشات شان این رویه را ادامه می دهند و افسانه هایی ریشه دار درباره خدمات و تولیدات آمریکایی ها و اروپایی ها در قاره آفریقا مطرح می کنند تا از این طریق، سلطه و بهره کشی دنیای غرب از اوضاع منطقه ای، اجتماعی، سیاسی و توانمندی ها و ظرفیت های بالقوه این قاره با سهولت بیشتری ادامه پیدا کند.

علیرغم وجود موفقیت ها و دستاوردهای قاره آفریقا، محتوا و فضای غالب مطالب ارائه شده توسط این رسانه ها درباره آفریقا در تلاش است به نسل جدید مخاطبین، این دیدگاه را القا کند که یک آفریقایی، بیگانه ای است که یا باید از او بترسند و یا او را مورد ترحم خویش قرار دهند. متاسفانه برخی از روزنامه نگاران و خبرنگاران آفریقایی نیز به طور ناآگاهانه و غیرعمدی به شدتِ تاثیرگذاری این تصاویر و روایات منفی و جعلی که از آفریقا ارایه شده دامن می زنند و ساختار اروپایی که آفریقایی ها را به عنوان بیگانگانی وحشی و نیازمند سرپرستی و کمک و همچنین محتاج به نظم دیکته شده تمدن غربی برای رام شدن و تبدیل جسم و روان یاغی خود به بدن هایی مدرن و سالم معرفی می کند، تقویت می نماید.

این نوع نحوه تعامل رسانه های خارجی با آفریقا مخالف اصل و پیش فرض پذیرفته شده است، چرا که حامیان و شرکای توسعه و پیشرفت، علاوه براین که می توانند عادلانه منافع خود را در آفریقا دنبال کنند، باید از ظرفیت و توانایی اصحاب رسانه در اوگاندا به درستی استفاده کرده، امور را برای آنان تسهیل کنند و همچنین تصویری درست و عادلانه ار آفریقا به افکار عمومی ارائه دهند.

منابع:

آرگوس نام موجودی افسانه ای در افسانه های یونانی است که دارای چشمهای زیادی بود و توسط خدایان برای محافظت مورد استفاده قرار می گرفت.

Nation Media Group یک گروه رسانه ای است که مقر آن در کنیاست و در سال 1959 توسط آقاخان برای فعالیت در شرق و مرکز آفریقا در کشور کنیا تأسیس گردید و در کشورهای مختلف از جمله کنیا، تانزانیا و اوگاندا دارای روزنامه و شبکه های رادیویی و تلویزیونی است.

سؤال در رابطه با رابطه کااوندا و آپارتاید در آفریقای جنوبی، در قدرت ماندن طولانی مدت وی و اتهامات وارده به پسرش در مورد یک پرونده قتل بود که پس از آن خبرنگاران مربوطه دستگیر و مجازات شدند.

502

کد خبر: 915807

وب گردی

وب گردی