رمضان در شعر حافظ، سعدی و مولانا

ماه مبارک رمضان در شعرفارسی انعکاس و تاثیر فراوانی داشته است و طی قرن های متمادی مورد توجه شاعران نامدار فارسی بوده است.

به گزارش خبرنگار فرهنگی ایسکانیوز، رمضان در شعر شاعران ایرانی از گستردگی زیادی برخوردار است. ماه رمضان و مسئله روزه‌ داری پیوسته در طی قرن‌های متمادی مورد توجه شاعران ایرانی بوده و بیش‌تر شاعران کم‌ و ‌بیش در این زمینه اشعاری سروده اند.

در این میان به شعرهایی با موضوع و نشانه‌های رمضان «رمضانیه» گفته می شود. البته مطالبی که درباره عید فطر در شعر فارسی وجود دارد به مراتب بیش‌تر است.

هر اتفاقی در بیرون شاعر بر درونش تاثیر می‌گذارد و به واسطه روح شاعر، در شعر بازتاب می‌یابد. رمضان نیز، هم به صورت تحولات درونی و هم اتفاقات تاریخی در شعر دیده می‌شود. در همین راستا، یک‌سری از شعرها به اتفاقات رخ‌داده در این ماه نگاه می‌کند و دسته دیگر به لذت‌های عرفانی رمضان اشاره دارد.

شعر کلاسیک به ویژه غزل یک وجه درونی خاص دارد. شاعران هم به ظاهر و هم به فلسفه این ماه می‌پردازند و مردم را از روزه ظاهر به روزه باطن راهنمایی می‌کنند.

**رمضانیه‌ها

رمضانیه‌ها در دو بخش سروده می‌شوند؛ اول آن دسته که مستقیما به شرح رمضان پرداخته‌اند و دسته دوم شعرهایی که به قصد رمضانیه گفته نشده‌اند، اما از نشانه‌های این ماه بهره می‌برند.

بخش مهمی از رمضانیه‌ها در شعرهای اجتماعی، عرفانی، عاشقانه و ... یافت می‌شود. دسته‌ای را از که به قصد رمضانیه گفته نشده می‌توان «تک‌بیتی» نامید. در زمینه تک‌بیت‌ها، در شعر اجتماعی، عرفانی و حتی عاشقانه به فراخور حال در یک یا چند بیت به موضوع رمضان پرداخته شده است. این سبک بیش‌تر در قرن 10 تا 12 در دوران صفویه که اصطلاحا سبک هندی و اصفهانی نام دارد، دیده می‌شود و اغلب رمضانیه‌ها از این دسته اشعار هستند.

**رمضان و حافظ

آثار حافظ به گفته کارشناسان ادبیات جزو برجسته‌ترین نمونه‌های شعر رمضانیه است. حافظ با اطلاعات وسیعی که از دین داشته به بهانه رمضان به آسیب‌شناسی دین و رفتار ناپسند مدعیان دینی پرداخته است. از نظر نشانه‌شناسی در غزل‌های او بیش‌تر نشانه «فطریه» دیده می‌شود.

اما درمورد نگاه حافظ به این ماه دیدگاه‌های مختلفی وجود دارد. با توجه به این که حافظ شاعری رند بوده و نگاه نقادانه‌ای به اطراف خود داشته است برخی معتقدند، اشعار حافظ در ظاهر رگه‌های رمضان‌گریزی دارد و او می‌خواهد مغز دین را بشناساند.

به عنوان مثال حافظ در بیت «زان می عشق کزو پخته شود هر خامی/ گر چه ماه رمضان است بیاور جامی» در ابتدا مراد از می را «می عشق» ذکر می‌کند.

در بسیاری از غزل‌ها شاعران ما با توجه به این‌که ماه رمضان رفته است طلب شراب می‌کنند. برخی معتقدند این شراب به معنی شراب بهشتی است. اما مفهوم در ذهن شاعر شکل می‌گیرد و رسیدن به مفهوم بدون توضیح خود شاعر کار دشواری است و به سادگی نمی‌توان یک معنی را به شعر الصاق کرد.

رمضان در اشعار حافظ شیرازی

روزه، رمضان و شب قدر از جمله مفاهیم قرآنى است که در میان اشعار حافظ خوش نشسته و چون نگین انگشتر اشعارش را زینت بخشیده است او هم صحبتى با روزه را چون میهمانى عزیز غنیمت و رسیدن عیدش را در خور انعام دادن مى‌داند.

خواجه شمس الدین محمد معروف به حافظ شیرازی شاعر پرآوازه و غزلسرای قرن هشتم است وی در جوانی به خواندن علوم متداول آن روزگار از قبیل ادبیات عرب، تفسیر، کلام و حکمت پرداخت و در همین ایام به حفظ قرآن کریم روی آورد. از این رو حافظ در درجه از اول یک عالم علم دین است و درجه بعد یک شاعر شیرین سخن که برای بیان مطالب و مفاهیم خویش از غالب شعر که از تاثیر گذاری بیشتری برخوردار است بهره برد تا کلام خویش را با کلام وحی گره زده و جاودانه اش سازد. از این رو او را به لسان الغیب و ترجمان الاسرار ملقب ساخته اند.

از جمله مباحث قرآنی که در اشعار حافظ شیرین سخن خوش نشسته و چون نگینی انگشتری شعرش را زینت بخشیده است مفاهیمی چون: رمضان، روزه و شب قدر است که از جمله زیباترین ابیات در دیوان حافظ را شامل می شود. « حافظ از روزه همانند نماز غالبا به طنز و از پایان گرفتن ماه روزه به شادی یاد می کند.» و این همان مبارزه منفی است که با ریاکاران و روی آوردن به روح دعا، عبادت، نیایش و به طور کلی همه اعمال دینی است.

او قدر و منزلت روزه و رمضان را می داند و به نیکی دریافته است ومی داند که از کرامت این ماه است که چشم حقیقت بین او گشوده خواهد شد و به عوالم بالاتر راه خواهد یافت از این رو می گوید:

روزه هر چند که مهمان عزیز است ای دل

صحبتش موهبتی دان و شدن انعامی

تقریبا در همه ابیاتی که حافظ از روزه و رمضان سخنی به میان آورده آن را با زهدفروشی و می همراه کرده است. آنچه مسلم است می از جمله مفاهیم بحث برانگیز در اشعار حافظ است که بسیار در مورد آن سخن گفته اند: « این حرف را بارها پژوهندگان حافظ گفته اند که دو باده در حافظ داریم انگوری و عرفانی یا دو معشوق در دیوان مطرح و مخاطب است زمینی انسانی و آسمانی عرفانی نگارنده به نوع سومی از می و معشوق در حافظ قائل است و بر آن است که بیشترینه اشعار حافظ در این زمینه سوم است و آن همانا می و معشوق ادبی و کنایی است.

روزه یک سو شد و عید آمد و دلها برخاست

می ز خمخانه به جوش آمده می باید خواست

توبه زهد فروشان گران جان بگذشت

وقت رندی و طرب کردن رندان پیداست

در ادامه ابیاتی از حافظ شیرازی درباره رمضان آمده است:

دل ار عشرت امروز به فردا فکنی

مایه نقد بقا را که ضمان خواهد شد

ماه شعبان منه از دست قدح کاین خورشید

از نظر تا شب عید رمضان خواهد شد

و باز در جایی دیگر می گوید:

زان می عشق کز او پخته شود هر خامی

گر چه ماه رمضان است بیاور جامی

روزها رفت که دست من مسکین نگرفت

زلف شمشادقدی ساعد سیم اندامی

روزه هر چند که مهمان عزیز است ای دل

صحبتش موهبتی دان و شدن انعامی

مرغ زیرک به در خانقه اکنون نپرد

که نهاده‌ست به هر مجلس وعظی دامی

گله از زاهد بدخو نکنم رسم این است

که چو صبحی بدمد در پی اش افتد شامی

یار من چون بخرامد به تماشای چمن

برسانش ز من ای پیک صبا پیغامی

آن حریفی که شب و روز می صاف کشد

بود آیا که کند یاد ز دردآشامی

حافظا گر ندهد داد دلت آصف عهد

کام دشوار به دست آوری از خودکامی

رمضان و مولانا

مولوی و زندگی عارفانه وی بخصوص در تزکیه نفس و حال و هوای سحرگاهان در شعرهایش را می‌توان به خوبی حس کرد. تقوای او چنان از سر اخلاص است که خواننده شعر خود را در محضر خدا می‌بیند. مولانا روح پاک خالی از غرایض را در شعرهایش بازتاب می‌دهد. مولانا به‌ جز نخوردن و نیاشامیدن روزه‌دار به بخش فراجسمی روزه نیز می‌پردازد. او رمضان را به مثابه کلیدی بیان می‌کند که درهای بسته را باز خواهد کرد.


این دهان ب‍‍ستی دهان‍‍ی باز ش‍‍د

تا خورن‍‍دهٔ لق‍‍مه‌های راز ش‍‍د


لب فروب‍‍ند از طعام و از شراب

سوی خوان آسمانی ک‍‍ن شتاب


گر تو ای‍‍ن ان‍‍بان ز نان خالی کن‍‍ی

پر ز گوهرهای اج‍‍لالی کن‍‍ی


طفل جان از شیر شی‍‍طان باز ک‍‍ن

بعد از آن‍‍ش با مل‍‍ک انباز ک‍‍ن


چ‍‍ند خوردی چرب و شی‍‍ری‍‍ن از طعام

امتحان ک‍‍ن چ‍‍ند روزی در صیام


چ‍‍ند شب‌ها خواب را گ‍‍شت‍‍ی اسی‍‍ر

یک شب‍‍ی بی‍‍دار ش‍‍و دول‍‍ت بگی‍‍ر

در ادامه این شاعر می سراید:

آمد رمضان و عید با ماست

قفل آمد و آن کلید با ماست

بربست دهان و دیده بگشاد

وان نور که دیده دید با ماست

آمد رمضان به خدمت دل

وان کش که دل آفرید با ماست

در روزه اگر پدید شد رنج

گنج دل ناپدید با ماست

کردیم ز روزه جان و دل پاک

هر چند تن پلید با ماست

روزه به زبان حال گوید

کم شو که همه مرید با ماست

چون هست صلاح دین در این جمع

منصور و ابایزید با ماست

همچنین مولانا در ابیات دیگری می گوید:

باده چو هست ای صنم بازمگیر و نی مگو

عرضه مکن دو دست تی پر کن زود آن سبو

ای طربون غم شکن سنگ بر این سبو مزن

از در حق به یک سبو کم نشده‌ست آب جو

زان قدحی که ساحران جان به فدا شدند از آن

چون کف موسی نبی بزم نهاد و کرد طو

فاش بیا و فاش ده باده عشق فاش به

عید شده‌ست و عام را گر رمضان است باش گو

رغم سپید ماخ را رقص درآر شاخ را

و آن کرم فراخ را بازگشای تو به تو

مهره که درربوده‌ای بر کف دست نه دمی

و آن گروی که برده‌ای بار دوم ز ما مجو

مرده به مرگ پار من زنده شده ز یار من

چند خزیده در کفن زنده از آن مسیح خو

منکر حشر روز دین ژاژ مخا بیا ببین

رسته چو سبزه از زمین سروقدان باغ هو

خامش کرده جملگان ناطق غیب بی‌زبان

خطبه بخوانده بر جهان بی‌نغمات و گفت و گو

همچنین در ابیاتی دیگری می گوید:

ماه رمضان آمد ای یار قمر سیما

بربند سر سفره بگشای ره بالا

ای یاوهٔ هر جایی وقتست که بازآیی

بنگر سوی حلوایی تا کی طلبی حلوا

یک دیدن حلوایی زانسان کندت شیرین

که شهد ترا گوید: « خاک توم ای مولا »

مرغت ز خور و هیضه مانده‌ست در این بیضه

بیرون شو ازین بیضه تا باز شود پرها

بر یاد لب دلبر خشکست لب مهتر

خوش با شکم خالی می‌نالد چون سرنا

خالی شو و خالی به لب بر لب نابی نه

چون نی زدمش پر شو وانگاه شکر می‌خا

بادی که زند بر نی قندست درو مضمر

وان مریم نی زان دم حامل شده حلویا

گر توبه ز نان کردی آخر چه زیان کردی

کو سفرهٔ نان‌افزا کو دلبر جان افزا

از درد به صاف آییم وز صاف به قاف آییم

کز قاف صیام ای جان عصفور شود عنقا

صفرای صیام ارچه سودای سر افزاید

لیکن ز چنین سودا یابند ید بیضا

هر سال نه جوها را می پاک کند از گل

تا آب روان گردد تا کشت شود خضرا

بر جوی کنان تو هم ایثار کن این نان را

تا آب حیات آید تا زنده شود اجزا

ای مستمع این دم را غریدن سیلی دان

می‌غرد و می‌خواند جان را بسوی دریا

رمضان و سعدی

شعرهای سعدی سهل و ممتنع است، به همین علت پرداخت تحلیلی به شعرهایش نسبت به مولانا و حافظ کم‌تر بوده است. حضور رمضان و روزه در غزلیات سعدی حضوری پوشیده و رمزی وار دارد. روزه در نگاه سعدی خوراندن طعام به نیازمندان است نه نخوردن طعام از سحر تا هنگام اذان مغرب.

به عنوان مثال در بیتی از سعدی آمده است: مسلم کسی را بود روزه داشت/ که درمانده‌ای را دهد نان چاشت

سعدی با زبان ملایم و لطیف روزه‌داران را دلداری می‌دهد تا مبادا صبرشان لبریز شود. او در شعر بلندی دیگر به گونه‌ای با ماه رمضان وداع می‌کند که گویی انسان را غم فرامی‌گیرد.

درخت غنچه برآورد و بلبلان مستند

جهان جوان شد و یاران به عیش بنشستند

حریف مجلس ما خود همیشه دل می‌برد

علی الخصوص که پیرایه‌ای بر او بستند

کسان که در رمضان چنگ می‌شکستندی

نسیم گل بشنیدند و توبه بشکستند

بساط سبزه لگدکوب شد به پای نشاط

ز بس که عارف و عامی به رقص برجستند

دو دوست قدر شناسند عهد صحبت را

که مدتی ببریدند و بازپیوستند

به در نمی‌رود از خانگه یکی هشیار

که پیش شحنه بگوید که صوفیان مستند

یکی درخت گل اندر فضای خلوت ماست

که سروهای چمن پیش قامتش پستند

اگر جهان همه دشمن شود به دولت دوست

خبر ندارم از ایشان که در جهان هستند

مثال راکب دریاست حال کشته عشق

به ترک بار بگفتند و خویشتن رستند

به سرو گفت کسی میوه‌ای نمی‌آری

جواب داد که آزادگان تهی دستند

به راه عقل برفتند سعدیا بسیار

که ره به عالم دیوانگان ندانستند

یا در ابیاتی دیگر چنین می گوید:

برگ تحویل می‌کند رمضان

بار تودیع بر دل اخوان

یار نادیده سیر، زود برفت

دیر ننشست نازنین مهمان

غادر الحب صحبةالاحباب

فارق‌الخل عشرة الخلان

ماه فرخنده، روی برپیچید

و علک السلام یا رمضان

الوداع ای زمان طاعت و خیر

مجلس ذکر و محفل قرآن

مهر فرمان ایزدی بر لب

نفس در بند و دیو در زندان

تا دگر روزه با جهان آید

بس بگردد به گونه گونه جهان

بلبلی زار زار می‌نالید

بر فراق بهار وقت خزان

گفتم انده مبر که بازآید

روز نوروز و لاله و ریحان

گفت ترسم بقا وفا نکند

ورنه هر سال گل دمد بستان

روز بسیار و عید خواهد بود

تیر ماه و بهار و تابستان

تا که در منزل حیات بود

سال دیگر که در غریبستان

خاک چندان از آدمی بخورد

که شود خاک و آدمی یکسان

هردم از روزگار ما جزویست

که گذر می‌کند چو برق یمان

کوه اگر جزو جزو برگیرند

متلاشی شود به دور زمان

تاقیامت که دیگر آب حیات

بازگردد به جوی رفته روان

یارب آن دم که دم فرو بندد

ملک الموت واقف شیطان

کار جان پیش اهل دل سهلست

تو نگه دار جوهر ایمان

502

کد خبر: 951816

وب گردی

وب گردی