دولت تدبیر و امید در حالی در پنج سال اخیر دولتش مکرراً بر طبل برجام یا توافق هسته ای کوبیده که امروز شاهدیم با خروج آمریکا از این توافقنامه، پایههای برجام از همیشه متزلزلتر شده و دستگاه سیاست خارجی کشور بر سر یک چند راهی بسیار پیچیده اقتصادی، امنیتی و دیپلماتیک قرار گرفته است.
شاید مهمترین سوالی که این روزها پرسیده میشود این است که پنج عضو باقی مانده بالاخص اروپاییها در دوران برجام پسا آمریکا در کدام سوی معادلات جهانی میایستند؟ پاسخ به این سوال میتواند کلید اصلی واکنشهای آینده دستگاه دیپلماسی جمهوری اسلامی باشد و بیش از همه بدین لحاظ حائز اهمیت است که اگر سه عضو اروپایی برجام شامل انگلستان، فرانسه و آلمان تصمیم بگیرند پیرو ایالات متحده باشند، دیگر حفظ برجام به هیچ مدلی امکان پذیر نخواهد بود.
دولت این روزها بسیار در تلاش است تا با کمرنگ جلوه دادن نقش آمریکا در برجام، فضایی طراحی کند که در آن اروپاییها بازیگران اصلی برجام شناخته شوند تا بتواند با تکیه به حضور کامل سه عضو اروپایی توافقنامه هستهای، بر ادامه برجام بدون آمریکا بیش از پیش پافشاری کند؛ اما اینجا مهمترین سوال این است که واقعا اروپاییها در برجام پساآمریکا باقی میمانند؟
در دوران کنونی، آمریکا رهبری و هدایت نظم جهانی بنا شده بر پایه اصول غربی را برعهده گرفته است که این نشان از نزدیکی ریشهای و بنیادی اتحادیه اروپا و امریکا دارد و صد البته تاریخ معلم بزرگ همه دورانهاست و میتوان با تکیه بر عملکرد گذشته اروپاییها، راحتتر حرکت بعدی آنها را پیش بینی کرد.
اروپاییها طی سالهای اخیر به کرات همراهی خود با یانکیها و نداشتن دیپلماسی مستقل را در حساسترین بزنگاهها به نمایش گذاشته اند. پشتیبانی از ارتش بعثی با فروش سلاح به آنها در رویداد تجاوز عراق به خاک ایران طی هشت سال دفاع مقدس و فشارهای متناوب پس از جنگ تحمیلی در پی فتوای امام خمینی(ره) علیه سلمان رشدی بخشی از دشمنی کردن اروپاییها با ملت ایران پس از انقلاب اسلامی است.
البته این بدعهدیها پایان نپذیرفت و علی رغم بهبود روابط در پی مذاکرات اوایل دهه 70 شمسی، به دنبال دادگاه میکونوس و به اتهام واهی نقض حقوق بشر، دوباره فشارهای سیاسی و اقتصادی اروپا از سر گرفته شد. همچنین دهه بعد از آن و درست در زمانی که ایران به دنبال مذاکرات هستهای با سه کشور آلمان، فرانسه و انگلستان بود اقدامات داوطلبانه خود را آغازکرد و اروپاییها خیلی ساده و تحت فشار آمریکا به کلی مذاکرات را به هم زدند؛ آنها حتی در دوران برجام وقتی امریکا تحریمهایی رو جسته و گریخته وضع میکرد هیچگاه نسبت به آن معترض نشدند و یا با آن مخالفت نکردند.
قطعه مهم دیگر این پازل را میتوان در رفتار شرکتهای اروپایی جست و جو کرد؛ تجارت اروپا با ایران در سال 2017 با رشدی 53 درصدی نسبت سال قبل به 21 میلیار یورو رسید که این عدد بیش از 100 برابر تجارت ایران و آمریکا در مدت مشابه است.
با این حال شرکتهایی همچون توتال، زیمنس و ایرباس که چند نمونه از بزرگترین قراردادها را با ایران امضا کردند چون خود را در مقام شرکتهایی جهانی میدانند و با توجه به اظهارات اخیر مدیرانشان به نظر میرسد ریسک تجارت با ایران را نخواهند پذیرفت و از آمریکا دنبالهروی میکنند.
سوال بعدی این است که چرا دولت به رغم اطلاع از همه این مسائل کماکان بر برجام و ادامه آن تحت این شرایط تاکید میکند؟ پاسخ شفاف است.
دولت طی پنج سال اخیر از برجام به عنوان پرچم موفقیت و پیروزی خود استفاده کرده و اگر روزی فرا برسد که این پرچم دیگر وجود نداشته باشد آنگاه دیگر هیچ پیراهن عثمانی برای علم کردن در جهت توجیه عملکرد خود ندارند؛ از سویی در پاسخ به این سوال می توان این را هم گفت شرایط به قدری شفاف است که موگرینی بازی کننده نقش پلیس خوب در مذاکرات هم به صراحت اعلام کرده اروپا هیچ تضمینی نمیتواند برای ادامه برجام و عملیاتی شدن شروط ایران بدهد.
اکنون آیا این برداشت را میتوان کرد که سخنان دولت در این روزها یشتر از آن که خطاب به طرفهای غربی باشد، مخاطبان داخلی دارد و آیا این رویه و سیاستی که دولت در پیش گرفته برای امنیت داخلی سالم و بی خطر است؟
در انتها خالی از لطف نیست اشارهای کنیم به بخشی از سخنان رئیس جهور در کتاب خود با نام «امنیت ملی و دیپلماسی هستهای»، در صفحۀ 349 پیرامون اهمیت نقش آمریکا آمده که:
«اما در حوزۀ کلان، برخی اعضای تیم هستهای از ابتدا معتقد بودند مساله هستهای بدون ورود آمریکا به حل و فصل نهایی نمیرسد و اروپاییها نمیتوانند به تنهایی آن را حل کنند؛انگلیسیها هم از ابتدا میگفتند در نهایت امر، روزی که مساله بخواهد به صورت نهایی حل و فصل شود، باید آمریکا هم وارد بحث شود. البرادعی هم میگفت باید آمریکا را وارد کنیم».
همچنین روحانی در صفحۀ 366 کتاب خود در مورد تحریم آمریکا گفته است:
«رفع تحریمها و محدودیت های معامله با ایران؛ از آنجا که بخشی از تحریمها و محدودیتها اصالتاً از سوی آمریکا وضع شدهاند، اگر آمریکا آمادگی همراهی و رفع این موارد را نداشته باشد، طرف اروپایی توان تأمین تمامی نظرات ایران را در مذاکرات ندارد».
با این وجود برداشت هایی که می توان از این رویدادهای به هم زنجیر شده برجام کرد، این است که فرصت اعلام شده از سوی حسن روحانی تنها یک استراتژی خودکامگی دولتی است و عملاً کسب فرصت در این مقطع و طبق نوشته های خود تنها بازی سیاسی است ضمن آنکه همه مردم می دانند برجام از همان شبی که ترامپ خروج خود را اعلام کرد منتفی شد؛ نمیدانیم چرا رییس جمهور همچنان از حربه دوگانگی و هدایت افکار عمومی به مسائل حاشیه استفاده می کند؟