به گزارش گروه اقتصادی ایسکانیوز؛ نوسانات بازار سکه و ارز که در این مدت اخیر اقتصاد کشور را با چالشهای گوناگونی مواجه کرده است، تحلیلهای متفاوتی را نیز از سوی کارشناسان بههمراه داشته است. رشد قابل توجه نقدینگی در کشور و عدم هدایت آن به سمت و سوی درست، همزمان با تکنرخی شدن ارز که بهیکباره از سوی دولت اعلام شد، بازار را با التهاب مواجه کرد. کارشناسان اقتصادی معتقدند دولت به تعبیری از یک سوراخ دوبار گزیده شد و با وجود تجربه تلخ سالهای گذشته در تکنرخی کردن ارز، بار دیگر اشتباه خود را تکرار کرد و نهتنها نتوانست کنترل بازار را در دست بگیرد، بلکه زمینه دلالی و واسطهگری را بیش از گذشته فراهم کرد.
اشتباه تیم اقتصادی دولت اما به همین اقدام محدود نمیشود. زمانی که دولت اعلام کرد برای کنترل بازار، اقدام به پیشفروش سکه خواهد کرد، بسیاری از کارشناسان اقتصادی هشدار دادند که این سیاست، نافرجام خواهد ماند و اعمال آن، تاثیری در کنترل بازار نخواهد داشت، علاوهبر اینکه موجب تشدید التهاب در بازار سکه و طلا نیز میشود.
با نگاهی گذرا به اتفاقات رخداده طی دوماه اخیر در بازار ارز و سکه، بهخوبی میتوان صحت گفتهها و پیشبینیهای کارشناسان اقتصادی را دریافت؛ موضوعی که در گفتوگو با حسین جوشقانی به آن پرداخته است.
تحلیل شما از وضعیت بازار سرمایه در روزهای اخیر چیست؟ اکنون شاخص بازار سرمایه رکود 50 ساله را شکسته و سهرقمی شده است. چگونه این بازار را تحلیل میکنید؟
وضعیت بازار سرمایه طی هفتههای گذشته نوسانی گزارش شده است، بهطوری که رشد قابل توجه و درواقع کمنظیری داشته است. میتوان گفت که بازار مدتی در شرایط رکود بود، اما تغییر و تحول در بعضی از متغیرهای بنیادی رخ داد. برای مثال موضوع ارز و شرکتهایی که صادراتمحور هستند، بیش از سایرین کانون توجه قرار گرفتند؛ چراکه وزن آنها در بازار زیاد است، بنابراین اثرگذاری بیشتری در شاخص بازار داشتند. مانند فلزات اساسی، پتروشیمیها و پالایشگاه. البته در صنایعی مانند خودرو این اثرگذاری کمتر دیده میشود اما احتمال دارد که در آینده به سمت بازارهای خودرو هم برود.
موضوع مهم افزایش حجم نقدینگی در کل کشور است که در چند سال اخیر چندبرابر شده؛ این نقدینگی تقاضای سوداگری را هم افزایش میدهد. این موضوع، دولت را برآن داشت تا در یک تصمیم دستوری ارز را تکنرخی اعلام کند. شکی نیست که این اقدام، اشتباه بود بهویژه اینکه دولت پیشفروش سکه را نیز آغاز کرد. این اشتباهات بر التهاب و نوسان قیمتها در بازار افزود. در صورتی که اگر تیم اقتصادی دولت و بانک مرکزی در چنین شرایطی از مکانیسم بازار در بازار آتی سکه استفاده میکردند یا بهعبارت دیگر موقعیت فروش ایجاد میکردند، قیمتها بهدرستی مدیریت میشد. آنچه مسلم است اینکه پیشفروش سکه اقدام اشتباهی بود و اگر در بازار آتی اجرا میشد تبعات بهمراتب کمتری داشت. در بیشتر کشورهای توسعهیافته دنیا مکانیسم فروش کالا به همین شکل است. درمورد بازار سهام نیز همانطور که گفته شد، وزن صادرات کالاهای محوری در این شاخص بسیار زیاد است. شرکتهای فلزی، فلزات اساسی و پتروشیمی در این بازار سهم زیادی را به خود اختصاص دادهاند، از اینرو کانون توجه قرار میگیرند. مانند فولاد مبارکه، فولاد خوزستان، مس و همه شرکتهایی که در مدت اخیر نوسانات قابل توجهی داشتهاند.
آیا در چنین شرایطی خرید سهم اقدامی منطقی است؟
هر بازاری یک روز رونق پیدا میکند. سوداگری بهمعنای واقعی کلمه بد نیست و ریسک نقدشوندگی را کاهش میدهد. درواقع باید گفت در همه بازارها حضور سفتهبازان و سوداگران ضروری است و این امر موجب کاهش ریسک نقدشوندگی میشود. بازار سرمایه بازار بدی نیست به این شرط که هر دو سرمایهگذار، چه آنها که بلندمدت سرمایهگذاری میکنند و چه سوداگران باید در این بازار حضور داشته باشند.
آیا این امکان وجود دارد که افراد وارد بازار شوند و نوسانگیری کنند، اما دچار نقصان شوند؟
فردی که برای نوسانگیری وارد بورس میشود باید در این امر حرفهای باشد، بنابراین کسانی که میخواهند جدیدا وارد بازار سرمایه شوند باید از مدیرهای حرفهای استفاده کنند. در این میان حضور سبدگردانها نیز لازم است تا پول در اختیار آنها قرار گیرد.
آیا اینکه گفته میشود شاخص قیمت، شاخص مناسبی نیست و درواقع شرایط واقعی بازار را نشان میدهد، تحلیل درستی است؟
اثر شاخص قیمت در بازار زیاد است. البته بسیاری از کارشناسان اقتصادی چندان موافق فرمول محاسبه آن نیستند. زیرا این فرمول کمی ناقص است؛ چراکه بازده کل برای بازده سهامدار اهمیت زیادی دارد، این شاخص بهنوعی نشاندهنده آن است. بازهم تاکید میکنم که وزن برخی از شرکتها در بورس بسیار زیاد است تا جایی که شاید اگر 50 شرکت در بورس تجمیع شوند، بازهم به حد و اندازه فولادیها نمیرسند. البته این امر، در نوع خود بد نیست، اما باید تناسب سرمایهگذاری افراد سنجیده شود که آیا با وزن شرکتها همخوانی دارد یا نه.
برخی کارشناسان بر این باورند که حتی اگر بازار رشد قابل توجهی نیز داشته باشد، بازهم این رشد، تصنعی است. شما این مورد را تایید میکنید؟
تصنعی یعنی ساختگی. حال باید دید چه کسی این شرایط را میسازد؟ برای مثال دولت سکه را یکمیلیون و 490 هزار تومان پیشفروش میکند در حالی که این اقدام هیچ مبنای اقتصادی و منطقی ندارد. اقتصاد کشور در سال 92 نیز این تغییرات و افزایش شاخص را تجربه کرد و زمانی که بازار سکه و دلار به سمت آشفتگی و گرانی رفت، دولت شروع به دستکاری کرد. بر این اساس وقتی دولت تصمیم به اعلام نرخ ثابت ارز میکند باید نگاهی هم به تجربه سالهای گذشته بیندازد و از اشتباهات گذشته درس بگیرد. دولت نباید با اقدامات اشتباه زندگی مردم را با مشکل مواجه کند. سازمانی بهنام سازمان حمایت از تولیدکننده و مصرفکننده در کشور وجود دارد اما تنها اقدامی که انجام نمیدهد، حمایت از تولیدکننده و مصرفکننده است. ارائه قیمتهای دستوری همواره برای تولیدکننده زیانده بوده؛ برای مثال در سال ۹۱ که قیمت دلار دستوری و تکنرخی اعلام شد، شرکتهای خودروسازی متحمل خسارتهای سنگینی شدند چراکه این شرکتها سهامدار و سرمایهگذار بودند. کسی مخالف نوسانات قیمتی نیست اما باید توجه داشت که دامنه نوسانات باید محدود باشد.
با توجه به اینکه ترامپ از برجام خارج شده است، این احتمال وجود دارد که فضای بینالمللی محدودتر شود. تاثیرات آن در بازار سرمایه چگونه است؟
پیش از هرچیز باید دید کدام صنایع بیشتر از سایرین محدود میشوند، سپس بررسی کرد که اثر این محدودیتها در بازار سرمایه چقدر است. طبیعی است که اگر صادرات کشور با اعمال تحریمها دچار مشکل شود تبعاتی خواهد داشت، اما اگر بخش صادرات همچنان طبق روال گذشته ادامه داشته باشد و بهجای اسکناس حواله رد و بدل شود، اثرات سوء چندانی نخواهد داشت. البته شنیدهها حاکی از آن است که حوالهها قرار است بین خریدار و فروشنده معامله شود از این رو امیدوارم بانک مرکزی رفتاری که موجب واردآمدن ضرر و زیان شود را از خود نشان ندهد.
به نظر شما بانک مرکزی مقصر اصلی در نوسانات قیمت دلار و سکه بود؟
خیر؛ وقتی فردی در شرایطی و میان باد و توفان و باران شدید قرار میگیرد، بهترین راه این است که با تفکر درست، یک تصمیم منطقی بگیرد تا کمتر خیس شود. شکی نیست که بانک مرکزی درمورد سکه اقدام اشتباهی مرتکب شد. درمورد ارز نیز بانک مرکزی در سالهای 94 و 95 و همزمان با روی کار آمدن ترامپ، میتوانست رفتار بهتری نشان دهد. برای مثال در آن زمان که دلار 3200 یا 3800 تومان بود، بانک مرکزی باید دلار را تکنرخی اعلام و با این کار دامنه نوسانات را محدود میکرد. بعد از برجام ارز باید تکنرخی و بازار مشتقه ارز راهاندازی میشد. بدیهی است که در این صورت، جذب سرمایهگذار خارجی نیز تسهیل میشد. در حوزه سکه نیز بهنظر میرسد مکانیسمی بهتر از بازار آتی سکه وجود ندارد. یا برای مثال نرخ سود بانکی شب عید بیجهت 20 درصد افزایش یافت و به این شکل به بانکهای زیانده هزینه سنگینی تحمیل شد. این در حالی است که نرخ سود باید با تورم تغییر کند.
گفته میشود شفافیت در بازار سرمایه جدی نیست. شما این موضوع را تایید میکنید؟
خیر؛ البته تا رسیدن به سطح مطلوب فاصله زیادی داریم، اما نسبت به گذشته اوضاع بسیار بهتر شده است. تنها اشکالی که میتوان به عملکرد سازمان بورس گرفت این است که باید در مواقعی جلوی اقدامات بانک مرکزی بایستد. عملکرد بانک مرکزی قابل قبول نیست.
منظور شما این است که زور آقای سیف به آقای شاپور میچربد؟
بهتر است وارد مسائل سیاسی نشویم. معتقدم بانک مرکزی در مواردی به سازمان بورس فشار میآورد، در حالی که سازمان بورس نباید از موضع خود کوتاه بیاید. سوال اینجاست که در شرایط کنونی چرا بازار آتی سکه باید بدون دلیل موجه و منطقی تعطیل شود؟ آقای روحانی سهسال پیش مردم را تشویق کرد که به بازار سرمایه بازگردند اما در عمل دو اتفاق رخ داد. نخست اینکه دولت به دخالت در بازار سهام متهم شد و دوم اینکه دولت بهرغم تشویق مردم برای ورود به بازار سرمایه، هیچ حمایتی از این جریان نکرد. شاید عدهای بگویند که حمایت یعنی دولت پول وارد بازار کند یا سهم را بیدلیل افزایش دهد اما باید گفت کار اصلی دولت کاهش ریسک است. دولت باید انواع ریسکها ازجمله ریسکهای سیاسی و تجاری را کاهش دهد؛ علاوهبر اینکه موظف به شفافسازی اقتصادی است.
آیا دولت موفق به انجام این دو اقدام شده است؟
در حوزه شفافیت سازمان بورس خوب عمل کرده است، البته شفافیت صددرصدی نیست، اما خوب بود. معتقدم در حال حاضر وضعیت کشورها در دنیا خوب است و اگرچه در این زمینه اشکالات زیادی وجود دارد، اما وضعیت کنونی نسبت به گذشته بهمراتب بهتر شده است. البته نکته قابل توجه اینکه برخی از اتفاقات نیز منشأ داخلی ندارد؛ وقتی دیوانهای مانند ترامپ سرکار میآید، ریسکها قابل پیشبینی نیست.
مثلا در صنعت خودرو با اینکه قراردادهای بسیار خوبی با شرکتهای خودرویی خارجی بسته شد، اما در بورس آثار این قراردادها مشاهده نشد؟!
تاکنون دولتهای مختلف حمایتهای زیادی از صنعت خودرو انجام دادهاند و بهنوعی این صنعت اکنون بسیار وابسته است. درواقع مانند یک کودک لوس و بیخاصیتی شده است. کدام صنعت را تا این اندازه حمایت کردیم؟ هنوز پژو 206 و 405 چند دهه قبل تولید میشود و هیچ نوآوری در تولید این محصولات وجود ندارد. آیا واقعا باید صنعتی که تا این اندازه مورد حمایت قرار میگیرد با رفتن یک شرکت خارجی، خط تولید خود را متوقف کند؟ دلیل این اتفاقات حمایتهای بیدلیل است. حقیقت این است که با وجود حمایتهای بیحد و اندازه، بعضی از این محصولات چندین سال است که به همان شکل همچنان تولید میشود. جالب اینکه 20 سال پیش این محصول از امروز آن بهتر بوده است.
یعنی معتقدید دولت باید خودرو را کامل واگذار کند؟
این اتفاق بیشتر شبیه یک آرزو است که وزارت صنعت در حوزه خودرو دخالت نکند.
درمورد پتروشیمی و پالایشگاه چطور؟
در صنایع پتروشیمی افراد حرفهایتری فعالیت میکنند و شفافیت در صنعت بیشتر است. مدیریت دولتی فاجعه است. حتی اگر یک شنزار در دست دولت باشد پس از 6 ماه اعلام میکند شن کم آوردم. معتقدم که مدیریت باید بهصورت هیاتامنایی باشد. ارزش بازار در سه، چهار سال اخیر رشد چندانی نداشته است.
سوال این روزهای همه این است؛ بازار چگونه و به چه دلیلی بالا و پایین میشود؟
اگر برای مثال در سهام امروز 10 درصد نوسان در نظر گرفته شود، آیا همه افرادی که معامله میکنند روی یک نرخ معامله میکنند؟ قطعا اینطور نیست، اما وقتی سهامی تکنرخی اعلام میشود، مشکلات آشکار میشود. چگونه و بر چه اساسی تکنرخی محاسبه و اعلام میشود؟ یا برای مثال وقتی گفته میشود قیمت سکه 500 هزار تومان حباب دارد! این حباب را از کجا درمیآورند؟ چه مبنایی دارد؟ دولت باید دامنه نوسانات و ریسکها را کاهش دهد. دولت قیمتگذار نیست. رگولاتورها قیمتگذار نیستند. همانطور که سازمان بورس نگهبان شاخص نیست.
برخی کارشناسان میگویند بازار بورس در شرایط کنونی بهصورت حبابی بالا میرود. تحلیل شما چیست؟
خیر؛ من اعتقادی به حبابی بودن بازار ندارم. بازار بزرگ است و بههیچوجه حباب نیست.
شرکت بزرگ بازیگر زیادی دارد. این بازیگران و سرمایهگذاران زیاد، دیدگاه متنوعی دارند؛ دیدگاه متفاوت و متضاد دارند. حجم معاملات در صحنه فولاد مبارکه نشان میدهد که نمیتوان حباب ایجاد کرد. من این موضوع را قبول ندارم.
اما نکتهای که باید اینجا اذعان کنم این است که بانک مرکزی و سازمان بورس نگهبان شاخص نیستند. وظیفه اینها کاهش و مدیریت ریسک است. اینها باید ریسکها را مدیریت کنند. کار آنها سیاستگذاری پولی است، کار اینها قیمتگذاری سکه نیست. این یا قیمت بالا یا قیمت پایین است؛ چراکه قیمت را بازار تعیین نکرده است.
در سکه حباب ایجاد میشود میگویید حباب ناشی از کاهش عرضه است. عرضه کنید تا این اتفاق نیفتد. هر زمان فکر میکند بیدلیل سرمایه پایین میرود دامنه نوسان را محدود میکند. این مدیریت ریسک است.
اینکه قیمتگذاری کنید و بعد جایی را که درست است متهم به ایجاد حباب کنید، این درست نیست. اگر حباب وجود دارد عرضه کنید و این حباب را بترکانید. این پیشفروش بیمعنی است و اینکه 80 میلیون نفر در ایران هستیم و همه قیمت داریم! این قیمت را در بازار شفاف بگذاریم و اگر قیمت خرید من با فروش شما یکی بود، معامله انجام شود. اگر یکی نبود نظر خود را به یکدیگر تحمیل نکنیم.
وظیفه بانک مرکزی این است و غیر از این نیست. اگر کار کارشناسی انجام دهیم بهراحتی میتوان خیلی بهتر عمل کرد. نظر من این است که تحریم و ترامپ 40-30 درصد ماجرا است. سوءمدیریت 70 درصد ماجراست. البته دولت آقای روحانی خیلی جاها خوب عمل کرده و این را نباید کتمان کرد ولی در برخی حوزهها نقصان داشته و هم اینکه کاش بانک مرکزی قدری به مکانیسم بازار بیشتر اعتماد کند.
402