ستاره‌ای که در سینمای ایران درخشید/«آمدم، دیدم و رفتم»

امروز 25 تیر تولد مرحوم داوود رشیدی است.

به گزارش خبرنگار گروه فرهنگی ایسکانیوز، امروز تولد ستاره قدیمی سینما است و اغلب بازیگران خاطره زیادی از این هنرمند فقید دارند.

او جزو بزرگان سینمای ایران بود که در فیلم های زیادی نقش آفرینی کرد و با حضور در پروژه های بسیار در سینمای ایران درخشید.

ستاره‌ای که در سینمای ایران درخشید

داوود رشیدی را یکی از پنج چهره‌ی ماندگار سینمای ایران می‌دانند. شخصیتی که در کارنامه‌ی هنری خود چندین عنوان فیلم سینمایی، سریال شاخص و تله تئاتر دارد، افراد موثری را به سینمای ایران شناسانده و در تعلیم علاقه‌مندان در دانشگاه تلاش بسیاری داشته است.

داوود رشیدی حائری متولد 25 تیر 1312، در سینمای ایران بیشتر با نقش‌هایی مانند «آقا حسینی» در فیلم کندو، «مفتش شش‌انگشتی» در سریال هزاردستان و همچنین با بازی تأثیرگذارش در فیلم «فرار از تله» جلال مقدم شناخته می‌شود.

داوود رشیدی همراهِ علی نصیریان، جمشید مشایخی، عزت‌الله انتظامی و محمدعلی کشاورز پنج چهرهٔ برجسته‌ای بودند که در دههٔ چهل شمسی از تئاتر پا به عرصهٔ سینما گذاشتند. وی به‌خاطر فعالیت‌هایش نشان درجه یک فرهنگ و هنر را دریافت کرده بود.

آقای رشیدی در زمینهی تدریس دانشگاه، مدیریت واحد نمایش تلویزیون و چند مجموعهی هنری معتبر ایران سابقه داشته است.

شروع فعالیت هنری

داوود رشیدی تحصیلات متوسطه را به دلیل فعالیت‌های دیپلماتیک پدرش در ترکیه و پاریس به پایان رساند و تحصیلات دانشگاهی را در ژنو ادامه داد. وی فارغ‌التحصیل کنسرواتوار ژنو در رشته کارگردانی و بازیگری تئاتر و همچنین لیسانس علوم سیاسی از دانشگاه ژنو بود.

پس از اتمام تحصیلات در ژنو به تهران آمد و در اداره تئاتر آن زمان وابسته به وزارت فرهنگ و هنر استخدام شد. سپس گروهِ تئاترِ امروز را پایه‌گذاری کرد که هنرپیشگانی همچون پرویز فنی‌زاده، داریوش فرهنگ، مهدی هاشمی، فهیمه راستکار، سیاوش طهمورث، مرضیه برومند،سوسن تسلیمی، به عضویت در این گروه درآمدند.

سال‌های پایانی زندگی این هنرمند

زندگی صحنه‌ی یکتای هنرمندی ماست
هرکسی نغمه‌ی خود خواند و از صحنه رود

صحنه پیوسته به جاست
خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد

رشیدی در سال‌های پایانی زندگی دچارِ آلزایمر شده بود و فعالیت هنری نداشت. وی در بامداد ۵ شهریور ۱۳۹۵ در ۸۳ سالگی و به علت ایست قلبی در خانه‌اش درگذشت.

اما همین روزهای قبل از مرگ و زمانی که هنوز بیماری آلزایمر بر جان او نفوذ نکرده بود درباره مرگ نوشته بود:

« از مرگ برای خودم نمی‌ترسم. مرگ واقعیتی است که آدم باید آن را قبول کند. وقتی به مرگ فکر می‌کنم بغض امانم را می‌گیرد. به خاطر درد و غمی که خانواده و نزدیکانم تحمل می‌کنند. ناراحت می‌شوم. مخصوصا برای نوه‌ام «سینا» که خیلی به من وابسته است و نمی‌تواند مرگ را بفهمد و باور کند. «دوست دارم سرپا بمیرم مثل پدرم. دوست دارم تلپ بیفتم.» اولا من که روی سنگ قبرم را نمی‌نویسم، ولی اگر قرار باشد خودم نوشته‌ام را انتخاب کنم. شبیه به جمله سزار خواهد بود. او گفته: آمدم، دیدم، پیروز شدم. من هم روی سنگ قبرم می‌نویسم: آمدم، دیدم، رفتم. »

501

کد خبر: 961806

وب گردی

وب گردی