به گزارش گروه اقتصادی ایسکانیوز، فضای پرتنش و ملتهبی که بهدنبال تصمیم آمریکا برای خروج از برجام در ایران ایجاد شد، چشمانداز اقتصادی کشور را با چالشهای فراوانی روبهرو کرد. آمریکا تهدید کرده است همزمان با شروع تحریمها، هر شرکتی که با ایران مراودهای داشته باشد، مجبور به پرداخت جرایم سنگین خواهد شد. در این میان اروپاییان که تازه و بهدنبال امضای برجام فضای همکاری بیشتری با ایران پیدا کرده بودند، از یکسو خواهان حفظ برجام و از سوی دیگر خواهان مراوده با آمریکا هستند. بهنظر میرسد همزمانی این اتفاقات در حوزه سیاست خارجی ایران با اتفاقاتی که در حوزه اقتصادی کشور رخ داده، قدرت تصمیمگیری درست و منطقی را از دولت سلب کرده است. فعالان اقتصادی بخش خصوصی معتقدند دولت از توان این بخش برای حل بحرانهای کنونی کشور استفاده نمیکند و تصمیم دارد یکتنه به مقابله با تحریمهای آمریکا برود. از سوی دیگر دولتمردان بر این نکته تاکید دارند که دولت برای افزایش تابآوری در مقابل تحریمها، اقداماتی را انجام داده است. فعالان بخش خصوصی بر این باورند که دولت برنامه مدونی برای روزگار تحریم ندارد و اگر قرار باشد اقدامات دولت در همین راستا ادامه پیدا کند، آینده موفقیتآمیزی برای کشور نمیتوان متصور بود. شاید بتوان براساس تصمیمات غیرکارشناسی اخیر دولت در حوزه ارز و طلا، مانند تکنرخی کردن ارز یا پیشفروش سکه، پیشبینی فعالان اقتصادی را به واقعیت نزدیکتر دانست، اما آنچه مسلم است، دولت زمان زیادی برای تدوین یک برنامه مشخص در حوزه اقتصادی برای رویارویی با تحریمها ندارد؛ برنامهای که بیش از هر چیز قابلیت اجرایی داشته باشد و در مرحله عملیاتی بتواند تبعات سوء تحریمها را به حداقل ممکن برساند. برای بررسی وضعیت کنونی کشور و اقدامات انجامشده و در دست اجرای دولت در حوزه اقتصادی با احمد کیمیاییاسدی، عضو اتاق بازرگانی تهران و عضو هیات نمایندگان اتاق ایران گفتوگو کردیم که در ادامه میخوانید.
کارنامه دولت دوازدهم نشان میدهد در طول این سالها، دولت عملکرد انفعالی داشته است اما بهنظر میرسد دولت در هفتههای اخیر و با توجه به خروج ترامپ از برجام و کاهش ظرفیتهای برجام، تغییر رویکرد داده و اقدامات غیرانفعالی انجام داده است. این اتفاق را چگونه ارزیابی میکنید؟
با این نظریه موافق هستم که دولت در چند هفته اخیر تغییر رویکرد داده است. به هر حال دولت شاهد بیمهریهایی از سوی کشورهای اروپایی بوده است که همین موضوع باعث شده دولت در مقایسه با گذشته، توجه بیشتری به توانمندیهای بخش خصوصی داشته باشد و بهاصطلاح، به بخش خصوصی بیشتر میدان داده است، اما ای کاش دولت خیلی پیشتر و قبل از بروز بحران فضا را برای بخش خصوصی فراهم میکرد. جالب است بدانید که از شهریورماه سال گذشته تاکنون، فعالان و اعضای اتاق بازرگانی 56 بار، طی نامههای مختلفی که برای دولتمردان نوشتهاند از آنها خواستهاند درمورد نرخ ارز چارهای بیندیشند. اعضای اتاق بازرگانی بارها از دولت خواستند نرخ بازار را بپذیرد یا از سرکوب نرخ ارز جلوگیری کند، اما دولت به خواسته بخش خصوصی اهمیت نداد و همه مشاهده کردند که در اواخر سال گذشته چه اتفاقاتی در بازار ارز رخ داد.
معتقدم دولت از توان بخش خصوصی کم استفاده کرده است؛ چراکه میزان مشورت دولت با بخش خصوصی بسیار کم است. این در حالی است که از سوی دیگر همکاری لازم میان بسیاری از وزارتخانهها وجود ندارد و بهعبارت دیگر صدای واحدی از تیم اقتصادی دولت شنیده نمیشود. البته رئیسجمهور و معاون اول رئیسجمهوری بارها بر این موضوع که از مشورت با بخش خصوصی استفاده میکنند، صحبت کردهاند اما وقتی کار به بدنه اجرایی دولت میرسد، مقاومتهایی دیده میشود که عملا مشاوره بخش خصوصی را از بین میبرد.
از زمانی که برجام از سوی آمریکا لغو و دولت ایران از پایبندی آمریکا و اروپا به برجام ناامید شد، موضوع «چرخش به سمت شرق» به میان آمد. به این معنا که دولت ایران متمایل به افزایش همکاری با چین و روسیه شد. بهنظر شما چه ظرفیتهای بالقوهای در اقتصاد چین و روسیه وجود دارد که میتواند در همکاری با ایران بالفعل شود؟
پس از آنکه برجام به امضای ایران و گروه 1+5 رسید، یک جو خوشبینانه در کشور به وجود آمد که بهنظر میرسید با اجرای برجام، تعاملات ایران با سایر کشورهای دنیا به روال گذشته بازمیگردد؛ اما متاسفانه در عمل چنین اتفاقی رخ نداد و حتی در دو سه سال اخیر، عملا نتوانستیم تعاملات بانکی کشور را به سطح قابلقبولی برسانیم. در حال حاضر و با شرایطی که به وجود آمده است، آمریکا و متحدان منطقهای و فرامنطقهای آن فشارهای بیشتری را بر ایران وارد و بهگونهای عمل میکنند که ایران نتواند بهراحتی به پول نفت خود دسترسی داشته باشد. درواقع شرایط نقلوانتقال پول را دشوار میکنند. بدیهی است که ایران برای برونرفت از چنین شرایطی به گزینههایی مانند روسیه، چین، هند و تا حدودی قدرتهای آسیایی میاندیشد. تجربه نشان داده است در سالهای گذشته و تحریمهای پیشین توانستهایم با چین روابط خوبی برقرار کنیم. اگرچه تحریمها برای هر کشوری هزینهساز است و طبیعتا هزینههای کشور را افزایش میدهد اما باید به این نکته توجه کرد که شاید گزینه بهتری در این شرایط وجود نداشته باشد. از این رو باید بهدنبال این باشیم که بهترین گزینهها را انتخاب کنیم. بنابراین بهنظر میرسد در حال حاضر چین و روسیه بهترین گزینهها باشند. امیدوارم تدبیری اندیشیده شود که در زمان تحریمها، در زمینه واردات مدیریت درستی اعمال شود تا بتوانیم از این بحران به سلامت عبور کنیم.
موضوع دیگری که از سوی اقتصاددانان مطرح میشود، بحث برقراری پیمانهای دوجانبه پولی است که از قدیمالایام نیز مطرح بوده. بهنظر شما در شرایط کنونی مشکلات و موانع تحقق پیمانهای دوجانبه پولی چیست؟
نکته مهم و قابلتوجهی که در زمینه برقراری پیمانهای دوجانبه پولی مطرح است اینکه در بخش صادرات و واردات نمیتوان دلار را از معاملات دولتی بهراحتی کنار گذاشت. باید بپذیریم که دلار ارز مسلط در دنیاست و بهراحتی قابل کنار گذاشتن نیست. نفت در همهجای دنیا با دلار معامله میشود و اگر قرار باشد قوانین جهانی تغییر کند، قطعا تبعاتی بههمراه دارد و بدونشک بسیاری از کشورها از این روند استقبال نمیکنند. از سوی دیگر وقتی نفت کشور به دلار فروخته شود، نقلوانتقال پول با توجه به تحریمهای بانکی آمریکا، برای ایران مشکلساز خواهد بود. به هر حال گمان نمیکنم برقراری پیمانهای دوجانبه پولی اقدام سادهای باشد. درواقع صرف اینکه نسخهای پیچیده و گفته شود که دو کشور با پول خود با یکدیگر معامله کنند، راهگشای حل مشکلات باشد؛ اما راهکارهای دیگری نیز وجود دارد. برای مثال پول نفتی را که به چین صادر میشود در بانکهای این کشور نگهداری و در ازای آن کالا وارد کشور شود. یا میتوان از فاینانس برای خطوط اعتباری نیز استفاده کرد. به هر حال برخی از این اقدامات نسبت به کنار گذاشتن دلار از معاملات، کارایی بیشتری دارد.
مدتی است که بازار ثانویه ارز با هدف کنترل بحران ارزی در کشور به راه افتاده است. بهنظر شما ایجاد این بازار چه تاثیری بر اقتصاد کشور دارد؟
بهنظر من همین که دولت پذیرفت ارز، نرخ دیگری هم دارد که میتواند در بازار ثانویه عرضه شود، بالنفسه دارای اهمیت است و حداقل یک اقدام رو به جلو تلقی میشود. البته به گفته بسیاری از فعالان اقتصادی و اعضای اتاق بازرگانی، هنوز اتفاق خاصی در بازار ثانویه رخ نداده است اما امیدواریم بازار ثانویه ارز فعال شده و بتواند جای بازار آزاد را بگیرد. البته حقیقت این است که اگر احساسات را کنار بگذاریم، اعداد و ارقامی که اکنور در بازار وجود دارد، غیرمنطقی نیست؛ اما چون نرخ ارز مانند یک فنر بهیکباره جهش یافت، برای مردم و افکارعمومی قابل پذیرش نبود وگرنه از نظر محاسباتی، محاسبات چیزی غیر از این را نشان نمیدهد. علاوهبر این اگر انتظار داشته باشیم که با راهاندازی بازار ثانویه نرخ ارز به نرخ سال گذشته و دوران چهارهزار تومان و پنجهزار تومان بازگردد، انتظار نابجایی است. ممکن است تغییرات اندکی پیدا کند و مثلا ارز هشت هزار تومانی به هفت هزار تومان کاهش پیدا کند، ولی کاهش بیش از این میزان بعید بهنظر میرسد. حتی اگر برجام هم اجرا شود و تعاملات ایران افزایش یابد، بازهم رسیدن نرخ دلار به کمتر از 6 هزار تومان منطقی نیست. موضوع مهم دیگری که وجود دارد این است که برای کالاهای اساسی و نیاز اولیه کشور و دارو و درمان و آموزش و بهداشت باید ارز 4200 تومانی یا حتی کمتر تعلق گیرد، اما برای سایر کالاهای غیرضروری، ضرورتی به تخصیص ارز 4200 تومان نیست. معتقدم که اگر دولت در تخصیص ارز به همین شکل اقدام کند، منابع کشور بهدرستی مصرف میشود. اقدامات دولت در مدت اخیر نشان داد وقتی دولت نرخ ارز را بهصورت ثابت 4200 تومان اعلام کرد، میزان ثبت سفارشها بهشدت افزایش یافت و متاسفانه بخش عمدهای از منابع کشور از این طریق هدر رفت. بنابراین تنها راهکار در شرایط فعلی این است که دولت ارز حاصل از فروش نفت را به کالاهای ضروری و دارو اختصاص دهد تا مردم از این بابت مشکلی نداشته باشند و بقیه کالاها هر چه باشد به بازار ثانویه برود و هرکس در برابر صادراتی که دارد، ارز خود را به کسی اختصاص دهد که میخواهد وارد کند.
402