جام جهانی فوتبال به عنوان یک پدیده بینالمللی با تمام هیجاناتش در حالی پایان یافت که آثار متعدد آن در زمینههای مختلف اقتصادی سیاسی و فرهنگی همچنان مورد توجه است. یکی از مباحث مطرح شده در این حوزه که با پخش اختتامیه و مراسم اهدای جوایز این بازیها به اوج میرسد بحث دیپلماسی عمومی این رخداد و تاثیر آن در افکار عمومی و هدایت آنهاست از جمله آنها یادداشت "کم اهمیت اما پرهزینه" به قلم دکتر کیومرث یزدان پناه، منتشر شده در تاریخ 25 تیر 97 در ایسکانیوز است.
نگارنده با ذکر فواید میزبانی این جام برای روسیه و موفقیت در تغییر نظر جهان نسبت به این کشور بر لزوم تغییر رویکرد نظام اسلامی در روابط ورزشی و توسعه دیپلماسی ورزشی با حذف محدودیتها تاکید میکند. ایشان به واسطه فرصت ایجاد شده توسط رسانه ملی در پخش بدون سانسور دست دادنها، درآغوش گرفتنها و روبوسیهای مادرانه! رییسجمهور کرواسی با مردان موجود در صحنه و حضور زنان هواپیمایی الامارات با ظاهری متفاوت در پشت صحنه اهدای جام به تیم قهرمان، جلوی چشم میلیونها مسلمان، قید و بندهایی مانند عدم دست دادن با جنس مخالف را موجب تحقیر ایران و ایرانیان در انظار جهانی دانسته و طنزهای منتشر شده در فضای مجازی در رابطه با حواشی جام جهانی به خاطر این قید و بندها را یک نوع اعتراض غیرمستقیم جامعه ایرانی به اصول دست و پاگیر فرض نموده و خواستار کنار گذاشتن این آداب سنتی منسوخ شده!! برای تثبیت پایههای نظام شده است.
- از این منظر مسائلی مانند دست دادنها یا در آغوش گرفتن های ناشی از هیجانات ورزشی و حتی مادرانه و خواهرانه! یا کوتاه آمدن از برخی احکام دینی برای گرفتن میزبانی رویدادهای بزرگ ورزشی همچون جام جهانی فوتبال در مقابل منافع بزرگی همچون تغییر نگاه مردم جهان به ایران بسیار کوچک است و به معنای کنار گذاشتن اصول مهم نیست. باید از مدافعان چنین تفکری پرسید
اولا آیا تضمین میکنید این چشم پوشی از قوانین دینی و ملی منحصر به میادین ورزشی خواهد ماند و به دیگر شئون و مناسبات جامعه اسلامی با خود و سایر کشورها سرایت نمیکند؟
ثانیا باید بیان کنند اصول مهم چیست که این امور در مقابلش کوچک است و آیا آن اصول، منافع و سلامت آینده کشور را تضمین میکنند؟ آیا حفظ و گسترش غیرت دینی و ملی مهم و ضامن بقاست یا هضم شدن در جریان فرهنگی منحط و شکست خورده غیرالهی و دلخوش کردن به تشویقهای زودگذر سردمداران لیبرالیسم؟
ثالثا منظور از مردم جهان چیست یا کدام جهان مدنظر است؟ یک جستجوی ساده نشان میدهد ایران طبق آمارهای جهانی تبدیل به هشتمین قدرت بزرگ و تاثیرگذار جهان و الگوی کشورهای آزادیخواه و انقلابی بخصوص در منطقه غرب آسیا شده است. پس دیدِ مردم کدام جهان باید نسبت به ما تغییر کند. آیا همان جهان خلاصه شده در چند کشور غربی؟!
- تساهل و تسامح از جمله ارزشهای مهم لیبرالیسم است که تلاش میشود با تزریق آن به جامعه دینباور، مسیر استقرار تدریجی حاکمیت نظام سرمایهداری در آن هموار گردد. این رویکرد استکباری به اندازه تاریخ بشریت مسبوق به سابقه است و کنارگذاشتن اصول و قوانین دینی و ملی در هر دوره تاریخی، بهانه خودش را داشته و حتی در جامعه زمان ائمه معصومین(علیهم السلام) نیز مشاهده میشود. در این بین یکی از نکات تعیین کننده انتخاب در دو راهیهای خیر و شر تشخیص، تعریف و برآورد درست یا غلط از هزینه و منفعت است. باید دید هزینه واقعی تحمیل شده از یک تصمیم بر فرد یا جامعه چیست؟
پس در مقابل دیپلماسی توصیه شده یادداشت مذکور این سوال مطرح میشود که آیا استقامت بر حق، چه کوچک باشد چه بزرگ، و به جان خریدن انواع فشارها و اخمهایک کار عبث و هزینه دادن برای یک امر کم اهمیت است یا نشانه قدرت و ایمان به مسیر درست خود؟
مبرهن است که محکم بودن بر اصول حتی از دیدگاه مکاتب غیرالهی نیز یک امر مهم در پایداری نظامات برخاسته از آن مکاتب است چه برسد به نظام اسلامی که الگوی حرکت شیعی خود را قیام پرهزینه عاشورا قرار داده است. در آن واقعه بینظیر آیا امام حسین(ع) نمیتوانست با اندکی تساهل و کنار گذاشتن برخی سنتهای مثلا دست و پاگیر! و کنار آمدن با یزید به عنوان خلیفه پذیرفته شده هزاران مسلمان اینهمه هزینه نپردازد و حتی طفل ششماهه خود را قربانی نکند؟! با وجود این الگوی درخشان و میراث بزرگ تاریخی و الهی چگونه میتوان نسخههای سطحی برای تاثیرگذاری بر افکار عمومی جهان پیچید؟
پذیرفتن چارچوبهای غیرالهی برای رسیدن به منافع مادی نه تنها در طولانی مدت جامعه دینی را منتفع نمیکند بلکه طبق تجربههای مکرر تاریخی علاوه بر از دست دادن ارزشها و مولفههای قدرت، منافع مادی گذشته خود را نیز از دست میدهد. نمونه عینی و معاصر آن تجربه برجام است که با عقبنشینی از اصل استکبارستیزی و عدم مذاکره با شیطان بزرگ نتایج خسارت بار آن گربانگیر جامعه شده است.
- متاسفانه فضای روشنفکری به خاطر فاصله گرفتن از متن جامعه و اصول حاکم بر آن در تحلیل خود دچار اشتباهات فاحش شده و ظاهرا آنچه در حلقههای فکری پیرامون خود میبیند را معیار و برآیند افکار عمومی میداند اما آنچه ایشان اصول دست و پاگیر در دیپلماسی عمومی میداند اصول برگرفته از قوانین الهی است که انقلاب اسلامی بر اساس آن شکل گرفته است و نمیتوان با کنار گذاشتن قوانین اسلام به عنوان آداب سنتی منسوخ شده پایههای نظام مبتنی بر آن را تثبیت کرد.
آینده پذیرش این مسائل به اصطلاح کوچک همان اندلسیزاسیون مورد نظر ایران استو نتیجهای جز تزریق بیش از پیش بی بندوباری و شکستن استخوان مقاومت در جامعه و متلاشی شدن جوهره نظام انقلابی اسلامی ندارد.
اگر از اهل ایمان هستیم باید بدانیم کوچک شمردن و کم اهمیت جلوه دادن خطا و گناهِ عدم عمل به احکام الهی در مبانی دینی جزو بزرگترین گناهان به شمار میرود و اگر نیستیم حداقل بیشتر تاریخ بخوانیم تا دچار تکرار اشتباهات و از دست دادن داشتهها و افزایش هزینهها نشویم.
به زبان سادهتر میتوان همچون ورزشکاران بلندهمت ایران اسلامی تلاش کرد در اوج اخلاقمداری از حقانیت اصول خود در میادین مختلف دفاع نمود و آن را در جامعه جهانی تثبیت کرد. ورزشهای قهرمانی کمتر از بحث غذای حلال نیست که نتواند برند اسلامی بودن خود را در سطوح بالا معرفی و جهانی کند.
حمیده سعیدمحمدی