به گزارش خبرنگار گروه اقتصادی ایسکانیوز، این روزها اغلب رسانهها از فضای ملتهب صنعت خودرو میگویند. صنعتی که بخش واردات بهعنوان یکی از فرزندانش با حالی نزار و جسمی نیمهجان عملاً رو به موت است. البته با در نظر گرفتن این نکته که خودروهای وارداتی حتی 10 درصد کل بازار را نیز تشکیل نمیدهند، شاید بتوان این خلأ را تا حدودی بلااثر تشبیه کرد؛ اما فرزند دیگر صنعت خودرو که دست بر قضا فرزند ارشد آن و نانآور خانواده است، خودروسازان داخلی هستند.
شرکتهای داخلی این روزها زیر سنگینترین فشارها به سر میبرند. کمبود منابع مانند مالی و فنی از یکسو و هجمه سنگین انتقاد جامعه از سوی دیگر آنها را با شرایط سختی روبهرو کرده است. شرایط فعلی تابعی است از دو پدیده قدیم و جدید. بیتردید تحریمها و عدم همکاری شرکای خارجی در این ماجرا دخیل بوده است؛ اما از سویی دیگر جولان بیحسابوکتاب خودروسازان داخلی در حیاط امن خانه دولت، این بخش از صنعت را تنبل و منفعل کرده است. چین و کرهجنوبی نمونه بارز کشورهایی هستند که خودروسازان آنها هم زیر چتر حمایتی دولت بوده است ولی سرنوشتی متفاوت پیدا کردهاند. در واقع، حمایت دولتی و بالادستی از صنعت خودرو در این دو کشور، دوپینگ یکسویه برای برونرفت از مشکلات و انحصار نیست. این دولتها با هدایت جریان سرمایههای خارجی نهتنها تولید داخل را توسعه میبخشند بلکه بخشی از نظام جهانی را بهمنظور جلوگیری از تلاطمهای سیاسی با خود همراه میکنند.
سرمایهگذاری 1.8 میلیارد دلاری طی 6 قرارداد آن چیزی نیست که بتوان رویش اسم همکاری با آنسوی آبیها گذاشت. همکاری عقیم با پژو، مشارکت نصفهنیمه با رنو و آش نخورده با سیتروئن نشانه صریحی از آدرس غلط مدیران ارشد کشور در زمینه جذب سرمایهگذاریهای خارجی است. نادیده انگاشتن تأثیر تحریمها نه نمودی از وطنپرستی است و اساساً تفکری عاقلانه است؛ اما در این میان میتوان از این ابزار خشن بهرهبرداری ویژهای کرد.
بازار خودرو در ایران آنطور که کارشناسان اذعان میکنند، هر روز تشنهتر میشود. مردم به هر دلیل پیدا و پنهان علاقه دارند که خودروی بهتری سوار شوند و یا اینکه به تعداد خودروهای موجود در پارکینگ خود بیفزایند. این حجم از تقاضا نیازی به بررسی موشکافانه آماری ندارد. همینکه هزاران دستگاه از یک مدل طی تنها چند دقیقه باز شدن سایتها به فروش میرسد، حکایت از کشش بالای خرید دارد. چنین بازاری را شاید بهجرئت بتوان در دنیا بینظیر دانست. بازاری که در آن خودروی 22 میلیون تومانی موجی از خریداران را به همراه خود میکشد و خودروی 2 میلیارد تومانی نیز مشتریان خودش را دارد.
مدیران مارکتینگ در شرکتهای خارجی بهخوبی و بهوضوح بازار ایران را رصد میکنند. آنها دقیقاً میدانند که حجم عرضه یارای برآورد کردن تقاضا را ندارد. حال سؤال اینجاست که چرا آستین بالا نمیزنند و وارد گود نمیشوند، پاسخ این سؤال نباید و نمیتواند سخت باشد. بازرگان و تاجر در هرجای دنیا که باشد مایل است سرمایهاش را زیر سر داشته باشد. آن را ببیند و لمسش کند. این همان چیزی است که در ایران بهمثابه یک کابوس مجسم است. وقتی نتوان سود حاصل از سرمایهگذاری را بنا به دلایل بانکی از کشور خارج کرد، عملاً باید فاتحه حضور دلارها، یوروها، پوندها و ینها را خواند.
آنچه امروز پیش آمده، اینگونه است؛ بازاری هنوز حتی نیمی از ظرفیت آن در دست نیست و صنعتی که یارای جوابگویی این بازار را ندارد. ناظران از دور ایستادهاند. با دستانی در جیبهای پر از پول؛ اما ترس از شکست تجاری، آنها را با حسرتی اجباری روبهرو کرده است. خونبهای این قربانی هم به گردن داخلیها است و هم بر گرده خارجیها. با این حال نقشه راه چندان غامض نیست. دولت در این زمینه نمیتواند بهتنهایی وارد عمل شود. کلیه دستگاههای اجرایی و حتی امنیتی میتوانند با فراهم آوردن بستری قابلقبولی، اطمینان خارجیها را جلب کنند. در این میانه سازمان توسعه تجارت، سازمان سرمایهگذاری و کمکهای اقتصادی و فنی، وزارت صمت و حتی وزارت امور خارجه میتوانند از این شرایط تهدیدآمیز، فرصتی ناب پدید بیاورند.