به گزارش گروه ورزشی ایسکانیوز، 1- نوشتن در مورد خداداد عزیزی را میشود به صورت یک فستفود رسانهای بررسی کرد. فقط کافی است دوران فوتبال بازی کردنش در تیم ملی و کلن را مرور کنی و فهرستی بیاوری از دعواهایی که خداداد در طول دوران بازیگریاش انجام داد. از دعوایش در کلن و سنخوزه تا دعوایش با بلاژویچ و قصه زمین زدن پیراهن تیم ملی در جامجهانی فرانسه در زمان سرمربیگری جلال طالبی و بحثهای دیگر. این میشود پایه غذایی و سیرکننده مخاطب. حالا نوبت خوراک اصلی است. یک مقدار اطلاعات اینترنتی پیرامون دعواهای خداداد در زمان مربیگری و آن روز که آن خبرنگار شهرستانی را روی سکوها کتک زدند جمع میکنی و جمله صادقانهاش را هم میگذاری کنارش. همانی که گفته بود: «تا میخورد زدیمش!» روز خبرنگار هم که همین چند روز پیش بود و میشود این دو تا را خیلی تمیز به هم چسباند و یک بار دیگر خداداد را به جرم زدن یک خبرنگار روی سکوهای ورزشگاه، در افکار عمومی مورد حمله قرار داد. این میشود یک غذای رسانهای فستفودی پیرامون خداداد. برای این که یک سس و چاشنی خوب هم کنار میز بگذاری تا مخاطب از خوردن غذا لذت ببرد، فقط کافی است یک مقدار از این نصیحتهای بابابزرگی بگذاری کنار مطلب. این که بازیکن بزرگ بودن لزوما به معنای مربی بزرگ بودن نیست و این که خداداد هم حالا دارد به قول هندیها، کارمای رفتارهای دوران بازیگری را پس میدهد و همان قدری که مربیانش را حرص داد، حرص میخورد. نوشتن مطلبی در مورد خداداد عزیزی با این فرمول، سادهترین کار دنیاست.
2- من اما به هیچکدام از این سطرها باور ندارم. اعتقاد من این است - ظاهرا در داشتن این اعتقاد چندان دوست و همعقیدهای ندارم- که خداداد عزیزی یکی از سرمایههای مربیگری ایران است که به هیچ عنوان قصد بهرهبرداری از آن را نداریم. خداداد یکی از سالمترین مربیانی است که داریم. با او خیالت راحت است که پول الکی به بازیکن و آنالیزور ضعیف و بازیکن خارجی و دلال نمیدهی تا از جیب خودش سر در بیاورد. فکر میکنی در مورد چند مربی دیگر در دنیای مربیگری حرفهای میشود چنین چیزی نوشت؟ وقتی برانکو و شفر و توشاک برادر و فرزند و حتی ایجنت هموطن را سر سفره باشگاهی خود مینشانند، باید بفهمی و دوزاریت بیفتد که اینجا چه خبر است. خداداد عزیزی هم عین علی کریمی سالم و صادق است. از پشت خنجر نمیزند. در حالی که بغلت میکند و در کنفرانس مطبوعاتی برایت اشک تمساح میریزد، ته دلش خوشحال نیست که از قبل نسخهات را روی سکوها یا داخل رسانهها پیچیده. مشکل امروز فوتبال ما دوری همین آدمهاست وگرنه خداداد را در جایی مثل سایپا و پیکان و سپاهان باید امتحان کرد. دستکم نیمی از همان تیمهایی که به لوکا بوناچیچ دادند و سه ماهه از او پس گرفتند را به خداداد هم بدهند و بعد قضاوتش کنند.
3- سطر آخر این مطلب را از آهنگی نقل میکنم. آهنگی که در مدح مردان جبهه و جنگ خوانده شده و چقدر این سه خطش به خداداد میخورد:
«خوردن، نخوردم
بردن، نبردم
بازندم ولی بازم من...»
انتهای پیام