شکست و انزوا میراث ولیعهد جوان برای عربستان

ترکیبی از نارضایتی های داخلی، شکست های منطقه ای و کاهش اعتبار عربستان در جهان عرب و اسلام، باعث در پیش گرفتن سیاست جدید «محمد بن سلمان» در قبال حضور در عرصه رسانه ای شده است.

ولیعهد جوان عربستان که پیشتر به عنوان شخصیتی خبری و در عین حال علاقمند به حضور در رسانه ها شناخته می شد اکنون با چرخشی جدید سیاست های خود در این حوزه را تغییر داده است. در برهه کنونی وی به ندرت جلوی دوربین ها حاضر می شود و با نوعی انزوا گزینی خود را دور از دسترس رسانه های قرار می دهد. بسیاری براین باور هستند سوءقصد اردیبهشت ماه 1397 نقش مهمی در تغییر رویکرد ولیعهد داشته اند اما برخی نیز براین باور هستند که شکست های منطقه ای و سیاست های داخلی وی در این ارتباط نقش مهمتری ایفا می کنند. آیا بن سلمان به خاطر شکست در یمن، فلسطین، سوریه و عراق .... از رسانه های دوری می کند؟ یا اینکه ترس از ترور و سوءقصد به وی باعث انتخاب این سیاست جدید شده است؟ در این میان عنصر تضاد و اختلاف در خاندان سلطنتی و نیروهای مخالف تندرو در ساختار مذهبی عربستان چه نقشی ایفا می کنند؟ آیا معادله جدید قدرت و سیاست در عربستان و منطقه همچنان ستاره بخت بن سلمان را روشن نگه می دارند یا اینکه در پایان، باعث افول قدرت و جایگاه وی می شوند؟ برای پاسخ دادن به این سوالات و چندین موضوع دیگر خبرنگار بین الملل ایسکانیوز، با «صباح زنگنه» کارشناس مسائل خاورمیانه گفت و گو کرده است که در ادامه می خوانید.

* از ژانویه 2015 که محمد بن سلمان ریاست وزارات دفاع را برعهده گرفت وی همواره به عنوان شخصیتی رسانه ای شناخته می شود شخصیتی که علاقه بسیاری برای نمایش خود در عرصه رسانه ای داشت و کارها و اقدامات خود در سطح بزرگی در رسانه ها و بنگاه های خبرپراکنی و تبلیغاتی منتشر می کرد. اما از اردیبهشت 97 و همزمان با طرح مساله ترور بن سلمان سیاست پیشین وی مبتنی بر رابطه مستحکم با رسانه ها دچار تغییر شد و اکنون وی به عنوان شخصیتی منزوی و دور از رسانه ها شناخته می شود، این تغییر راهبردی و این سیاست جدید بن سلمان به چه دلیل یا دلایلی بازمی گردد؟

شخصیت چالشی و پر سر و صدای محمد بن سلمان که به سرعت طب کرد و اوج گرفت به سرعت نیز طب آن فروریخت و اکنون وی دیگر جذابیت سابق خود را از دست داده است. این مساله را باید در پرتو چندین عامل داخلی، منطقه ای و بین الملل جستجو کرد. در سطح داخلی اقدامات رادیکال و ساختار شکن محمد بن سلمان باعث نارضایتی های بسیاری شده است. حتی برخی از گزارش های حاکی از نارضایتی «ملک سلمان» از راهبردها و سیاست های ولیعهد حکایت دارد. بن سلمان با اقدامات خود در داخل باعث شکل گیری دو دسته از نیروهای مخالف شده است. سیاست های او برای قبضه کردن قدرت در دستان خود، نارضایتی سایر شاهزاده های سعودی را به همراه داشت و همچنین اقدامات اجتماعی بن سلمان و تلاش برای غربی کردن عربستان نیز بخشی از نیروهای بنیادگرا و تندرو در عربستان را علیه وی بسیج کرد. اگرچه این نیروی دوم از توان چندانی در مقابل بن سلمان برخوردار نیستند زیرا اقدامات اجتماعی بن سلمان باعث همراهی بخش هایی از جامعه جوان عربستان با وی شده است که این مساله می تواند توازن قوا را به نفع بن سلمان تا اندازه ای تغییر دهد. اما در درون خاندان سلطنتی این مساله بسیار پیچیده تر است و وضعیت بن سلمان در معادله قدرت چندان مطلوب و به نفع وی نیست. مورد «شاهزاده احمد» عموی محمد بن سلمان که شخصیتی معتدل و میانه رو است در این معادله بی تاثیر نیست همچنین بقیه پسر عموهای بن سلمان نیز به فشارهای خود علیه او ادامه می دهند و حاضر به پذیرش دستورکارها و برنامه های بلندمدت و مخاطره آمیز این ولیعهد جوان نیستند. به باور من دور شدن ملک سلمان از رسانه های ناشی از نوعی اعمال دستور از سوی «ملک سلمان» به فرزندش است تا وی را از صحنه مصاحبه و دوربین ها و اقدامات نسنجیده دور سازد و ملاحضه می کنیم در اغلب ملاقات ها، دیدارها و اجلاس ها دیگر کمتر حاضر می شود و کمتر دیده می شود این مساله باعث می شود ضریب خطای شاهزاده جوان کاهش یابد و خطاهای وی نیز کمتر به چشم بخورند.

* به عوامل منطقه ای و بین المللی اشاره کردید این دو مساله چگونه باعث دور شدن بن سلمان از رسانه ها شده است؟

بن سلمان از ژانویه 2015 فرماندهی عملیات یمن را برعهده داشته است. وی در آن دوران اعلام کرد در مدت زمان کوتاهی جنگ یمن و معادله قدرت در این کشور را به نفع عربستان و متحدینش تغییر خواهد داد. اکنون در آستانه سال چهارم این نبرد قرار داریم و ریاض تاکنون دستاورد چندانی در یمن نداشته است. بسیاری حتی براین باور هستند جنگ یمن در پایان به باتلاق عربستان و پاشنه آشیل این کشور تبدیل می شود. از طرفی دیگر همزمان با یمن، عربستان سیاست های جدیدی را در قبال عراق، سوریه، لبنان، مصر، قطر و حتی ترکیه و چندین کشور دیگر منطقه خاورمیانه در پیش گرفت. آنان درصدد بودند نفوذ و حضور ریاض را در پایتخت ها و مراکز قدرت کشورهای فوق الذکر را بهبود و گسترش بخشند. اما این سیاست ها نیز راه به جایی نبرد. آنان از سیاست آدم ربایی در لبنان استفاده کردند اما انتخابات پارلمانی این کشور شکست محور تحت حمایت عربستان را رقم زد. آنان در سوریه به رغم هزینه های سرسام آور مادی و انسانی، اما امروز شاهد پیروزی چشم گیری دولت سوریه و پاکسازی بخش اعظم تروریست ها در این کشور هستند. در انتخابات پارلمانی عراق نیز دستاورد چندانی نداشتند. با گذشت بیش از یک سال از محاصره قطر و قطع روابط دیپلماتیک با این کشور نیز در دیکته کردن سیاست های خود به قطر ناتوان بوده اند. این مساله همچنین باعث دورتر شدن ترکیه از عربستان و تخاصم بیشتر دو کشور شد. همه این مسائل باعث شده اند در عرصه سیاست خارجی خاورمیانه ای، عربستان به نوعی در انزوا قرار گیرد و شکست های پی درپی به بخشی از کارنامه سیاسی این کشور تبدیل شوند. اکنون لایه های متعددی از سیاستگذاران، تصمیم سازان، نیروهای اجتماعی و سیاسی عربستان، محمد بن سلمان را مسبب شکست های این کشور و کاهش قدرت و جایگاه این کشور قلمداد می کنند و وی را به بی تدبیری و ساده اندیشی در سیاست متهم می کنند.

* مساله فلسطین در کجای این معادله قرار دارد؟ آیا می توان گفت سیاست های بن سلمان در قبال موضوع فلسطین یکی از مهمترین عوامل کاهش محبوبیت و به نوعی انزوا گزینی وی شده است؟

موضوع فلسطین، قدس شریف و به طور کلی «معامله قرن» یکی از مسائل مهم این قضیه است. همراهی عربستان با معامله قرن ضربه سختی به اعتبار و جایگاه عربستان در جهان عرب و کشورهای اسلامی وارد کرد. علاوه براین سفر محمد بن سلمان آمریکا و دیدار با مقامات این کشور نیز عربستان را پیش از پیش در یک وضعیت مخاطره آمیز قرار داد. در سفر محمد بن سلمان به آمریکا، به طور آشکار خبرهای متعددی مبنی بر دیدار وی با برخی از بلندپایه ترین مقامات رژیم صهیونیستی و لابی های صهیونیست در آمریکا منتشر شد. بعدها خبر معامله قرن و موافقت عربستان با طرح انتقال سفارت آمریکا به قدس شریف نیز بیش از پیش عربستان در جبهه ضد اسلامی و عربی قرار داد. طرح ریزی معامله قرن که مغز متفکر آن «جرارد کوشنر» داماد «دونالد ترامپ» رئیس جمهور آمریکا و «بنیامین نتانیاهو» نخست وزیر عربستان بوده اند و محمد بن سلمان نیز با آن موافقت کرده است به شدت ملک سلمان را در موضع ضعف قرار داد. اکنون عربستان به حامی خواسته های صهیونیست های علیه آرمان های مشروع ملت فلسطین تبدیل شده است.

* در این میان رسانه های غربی نیز سیاست های خود را در قبال بن سلمان تغییر داده اند و بسیاری از این بنگاه های خبرپراکنی و حتی اندیشکده به انتقادات کوبنده از ولیعهد عربستان می پردازند، این مساله چه نقشی در سیاست جدید بن سلمان داشته است؟

مقالات متعددی که در امریکا در این باره منتشر می شود در این بازنگری سیاسی بی تاثیر نیست. اغلب این نشریات و حتی مراکز مطالعاتی غرب، همگی از عجول بودن و ضعیف بودن بن سلمان سخن می گویند و به نارسایی های تیم تصمیم گیری محمد بن سلمان می پردازند. این رسانه های و مراکز فکری نقش مهمی در شکل دهی به افکار عمومی عربستان و خاندان سلطنتی دارند. بنابراین بن سلمان در تلاش است با دوری از رسانه ها ضمن پوشش دادن نارسایی های خود سطح انتقادات از خود را نیز کاهش دهد و مشروعیت از دست رفته خود در عربستان و کشورهای عربی و اسلامی را بهبود بخشد.

* با این اوصاف شانس بن سلمان را برای پادشاهی عربستان چگونه ارزیابی می کنید آیا وی می تواند با کارنامه ای از شکست و عدم مشروعیت سکاندار این کشور ثروتمند شود؟

پیش بینی در این باره بسیار سخت است اگرچه عوامل مختلفی چه در داخل و چه در خارج شانس بن سلمان را برای پادشاهی عربستان کمرنگ می کنند اما وی همچنان از یک برگ برنده و یک عنصر تعیین کننده برخوردار است. هنوز آمریکایی ها و به ویژه تیم مدیریت ترامپ به بن سلمان اعتماد دارند و از وی حمایت می کنند و این نیز به برگ برنده وی تبدیل شده است. آمریکایی ها بنابه دلایل متعددی از بن سلمان حمایت می کنند. زیرا به عربستان چه در معامله قرن، چه بحران آفرینی در خارومیانه و همچنین سرازیر کردن دلارهای سعودی به اقتصاد آمریکا نیاز دارند، بنابراین ولیعهد جوان عربستان همچنان از چراغ سبز کاخ سفید برخوردار است و این مساله می تواند معادله قدرت و توزان قوا را به نفع وی تغییر دهد.

کد خبر: 972559

وب گردی

وب گردی