از اشتباه گرفتن «فرشچیان» با «شجریان» تا فردوسیِ مراسم افتتاحیه

مراسم افتتاح دانشگاه استاد فرشچیان دوشنبه در خیابان نظری و در محل این دانشگاه برگزار شد.

حاشیه نگاری خبرنگار گروه فرهنگی ایسکانیوز از مراسم افتتاحیه دانشگاه فرشچیان:

از درب دانشگاه وارد می شوم، انتظامات و محافظان کنار ورودی ایستاده اند و تاکید می کنند که گوشی‌ات را بیرون گیت بگذار و خودت از داخل گیت بیا. داخل می روم. عوامل اجرایی شال آبی به گردن انداخته اند. سر در سالن دانشگاه با تابلوی بزرگ نقاشی فرشچیان آذین بسته شده است.

عده‌ای در حال مرتب کردن کتاب ها و مجموعه آثار فرشچیان هستند و سایرین در رفت و آمدند. نکاتی را به یکدیگر گوش‌زد می کنند که این درب باید فقط برای مهمانان وی آی پی باز شود. اول وارد این اتاق می شوند و ... . میز پذیرایی آماده است؟ .... تابلوی ضامن آهوی فرشچیان در راهرو استقرار می یابد.

ترکیب مهمان های مراسم جالب است: از محمود عزیزی بازیگر و اسماعیل آذر تا سید محمود دعایی و اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی و هراتیِ نقاش.

حیاط دانشگاه را پوش زده اند و صندلی ها مبلی با نظم و قاعده خاصی کنار هم گذاشته شده اند؛ اما اکثر جمعیت ایستاده است.

میکروفون تریبون وصل می شود. خبرنگارها فرصت طلبانه مصاحبه می گیرند. برخی با دوربین و میکروفون به سراغ چهره های فرهنگی رفته اند که هماهنگی و انجام مصاحبه با آنها نیازمند صرف چند روز است.

دوربین های مراسم چک می شوند. یکی از فیلمبردارها عضو گروه فیلمبرداری مهران مدیری است.

ابتدای ورودی صندلی ها انتظامات ایستاده است و اجازه ورود نمی دهد، کارت خبرنگاری را نشان می دهم و داخل می شوم. به چهار ردیف اول که می رسم دیگر اجازه جلوتر رفتن نمی دهند، صندلی های آنجا رزرو است و از نوع مبل سلطنتی هستند.

فرشچیان وارد دانشگاه می شود و مستقیم به داخل سالن دانشگاه می رود. جلسه ای کوتاه و احتمالا برای عرض خوش آمد با هیأت امنای دانشگاه دارد. بلخاری، نامور مطلق و رجبی هم به اعضای اتاق اضافه می شوند.

نظمِ ورودی دانشگاه پس از ورود فرشچیان کمی به هم ریخته است جمعیت بیشتر در تکاپو هستند و انتظامات کمی سخت گیرتر شده است. اکنون دیگر اجازه ورود به سالن دانشگاه را به افراد عادی نمی دهند.

جمعیت منتظر است. فرشچیان از داخل دانشکده به حیاط می آید. چونان پیامبر که در میان سیل مشتاقان به طائف رفت، در میان علاقه مندان و استادان هنر از میان صندلی ها عبور می کند و به ردیف اول می رود.

افرادی می خواهند روی صندلی ها بنشینند که با ممانعت انتظامات مواجه می شوند. زنی با اصرار زیاد موفق می شود از حصار انتظامات بگذرد و روی صندلی بنشیند. جمعیت ایستاده زیاد است، انتهای جلسه ردیف های صندلی اضافه می کنند و جمعیت بر آن ها آرام می گیرد.

وزیر علوم وارد جلسه می شود و صوت قرآن همهمه ها را کاهش می دهد.

وزیر ارشاد همزمان با پخش سرود ملی وارد می شود، کنار ما می ایستد تا سرود تمام شود و پس از او جاسبی،ولایتی و حجت الاسلام رستمی ریاست نهاد نمایندگی ولی فقیه در دانشگاه ها وارد مراسم می شوند.

مدعوین ردیف های جلوی مراسم همه به احترام ولایتی از جا برمی خیزند. ولایتی با فرشچیان خوش و بشی می کند و کنار او می نشیند.

اسماعیل آذر، مراسم را با بیت شعری آغاز می کند. جمعیت پشت صندلی ها دوباره متراکم شده است در حالی که تقریبا جای خالی روی صندلی ها وجود ندارد.

آذر می گوید: خبرنگارها لطفا بروند در جایگاه خودشان. سیلی از عکاس و خبرنگار از روبروی سن جابه‌جا می شوند.

نامور مطلق اولین سخنران مراسم است و در همین حین جمعیت به ناچار روی پله های کناری نیز می نشینند.

طهرانچی با تاخیر وارد مراسم می شود. مراسمی که قرار بود ساعت 17:30 آغاز شود. اکنون 18:25 است و نامور مطلق از روش تدریس، اساسنامه و سرفصل دروس می گوید.

با آمدن طهرانچی متوجه تشابه رنگ صندلی های مراسم با پیراهن او و مخبر دزفولی می شوم!

آذر؛ پخش مستقیم مراسم از شبکه 3 را اعلام می کند و می گوید: استاد فرشچیان گویی امشب بزرگداشت شماست. فرشچیان بر می خیزد و چند گل به آذر هدیه می کند. آذر نیز همانجا گل ها را بر سر استاد می ریزد و همه دست می زنند.

سخنران بعدی ولایتی است که با اسلایدهایی که بر نمایشگر بزرگ روی سن نمایش داده می شود ایراد سخن می کند. از تاریخ نگارگری ایران می گوید و از بزرگان این هنر نام می برد. از اهمیتی که شاه اسماعیل به نقاش و نقاشی می داد. در آخر شعری از صائب تبریزی می خواند که آن را وصف استاد فرشچیان می داند و به ایشان نیز تقدیم می کند.

شخصی با لباس و شمائل فردوسی انتهای جلسه توجه مرا به خود جلب می کند. چرا فردی باید با چنین هیبتی به چنین مراسمی بیاید. آذر نیز شعر خوانی می کند و از طهرانچی برای ایراد سخن دعوت می نماید.

پس از سخنرانی طهرانچی، آذر از امیر صادقی برای اجرای نقالی دعوت می کند.

همه به ردیف اول مراسم چشم دوخته اندکه صادقی –همان شخص در لباس و هیئت فردوسی- از انتهای مراسم شروع به شعر خوانی می کند. صدا قطع و وصل می شود. هر چند حجم صدای صادقی آنقدری هست که تمام جلسه را فرا بگیرد اما قطع و وصل شدن صدا اجازه فهم کلماتش را نمی دهد. سرانجام صادقی به تریبون می رسد و تازه متوجه می شویم شعرهایی که می خواند، شعرهای فردوسی نیست بلکه شعرهای خودش-فردوسیِ مراسم افتتاحیه- است در وصف فرشچیان. صادقی در بیت شعری عنوان می کند که اگر اصفهانی نبود ایرانی نبود و همه جمعیت کف و سوت می زنند. صادقی به میانه سن آمده و نقالی می کند. همه از لحن آهنگین او به وجد آمده اند، خبری از پچ پچ ها و رفت و آمد های بی هدف حاضرین نیست.

مخبر دزفولی سخنران بعدی است و معصومه ابتکار آخرین مهمانی است که با تاخیر وارد مراسم می شود. ساعتم را نگاه می کنم. 19:15 است.

مخبر دزفولی می گوید: قرار بود که از صفر تا صد این دانشگاه در اختیار استاد فرشچیان باشد! منظورش را نمی فهمم؛ با هیأت امنای دانشگاه است یا با فرشچیان؟

وزیر ارشاد؛ سید عباس صالحی سخنرانی می کند. او از افتخارات ایران می گوید و لازمه حفظ و نشر آنها. در انتهای صحبت؛ لحنی دلنشین می گیرد. فرشچیان را توصیف می کند و به اشتباه در جمله پایانی خود می گوید: «....یک عمر افتخارِ استاد شجریان!! ..........ببخشید فرشچیان!.....» لبخند برلب تمامی جمعیت نشسته است. همهمه حاضرین بلند شده است و برخی هم بی قاعده و تکلف می خندند. هر چند که این اشتباه معمول است و برای همه ممکن است رخ بدهد؛ اما در چنین مراسمی باعث خنده حضار شده است.

آذر: خب البته ایشون هم استاد بزرگی هستند-اشاره به شجریان-.

وزیر علوم؛ منصور غلامی سخنرانی خود را خیلی کوتاه ایراد می کند و اجازه می دهد تا مراسم برای حاضرین خسته کننده نشود.

صحبت های هیأت امنای دانشگاه فرشچیان در قالب کلیپی پخش می شود. موسیقی شیرازی و دف نوازی در پی هم می آیند و کولاژی را تحویل می دهند تا همه متوجه عجله­‌ی بیش از حد و زمان کم برای ساخت این نماهنگ معرفی دانشگاه و هیئت امنای آن بشوند.

فرشچیان برای سخنرانی دعوت می شود. جمعیت همه قیام می کنند. فرشچیان پشت تریبون می ایستد تا تصور من از صندلی روی سن و در جهت مقابل تریبون اشتباه باشد. تصوری که گمان می کردم صندلی، میز عسلی و میکروفون برای استاد تعبیه شده است و حال آنکه تنها برای مجری بوده تا در زمان سخنرانی سرپا نایستد و سپس در زمان اجرا سرپا بایستد!

فرشچیان اینگونه آغاز می کند: «آنان که به نام نیک بخوانندم/ احوال درون بد نمی دانندم»

گوشی های موبایل بالا رفته است. همه فیلم می گیرند. برخی نیز لایو-زنده- می گیرند. برخی برای خبرگزاری و برخی برای صفحه شخصی خود در اینستاگرام.

فرشچیان از هتل عباسی اصفهان و هنرستان هنر اصفهان می گوید. با اظهار لطفی که صادقی به اصفهان داشته است، فرشچیان هم در رعایت نکردن لهجه خود بی تکلف است و گویی برای اصفهانی ها سخنرانی می کند.

محمود فرشچیان در جواب آذر که می پرسد: استاد شما هنوز هم کار می کنید؟ می گوید: من شبانه روز کار می کنم. نقاشی می کشم. شما هم کار کنید. جوان ها، من همواره کار می کنم شما هم از کار غافل نشوید. کار است که انسان را زنده نگه می دارد.

ولایتی، طهرانچی، مخبر دزفولی، وزیر علوم، وزیر ارشاد و نامور مطلق به روی سن دعوت می شوند تا در کنار فرشچیان حکم هیأت امنای دانشگاه را اعطا کنند. جمعیت ناهماهنگ شده است بخشی ایستاده اند، عده ای همچنان نشسته اند. صندلی ها را جمع می کنند. جمعیت در تقلای عکس گرفتن است. صدای قیز قیز جابه جایی صندلی ها لابه لای کف زدن جمعیت محو می شود.

فردوسیِ مراسم-امیر صادقی- به ایوان دانشکده تکیه زده و سر پایین انداخته و با گوشی خود کار می کند. گویی فردوسی هم اگر در زمان ما بود غرق در شبکه های اجتماعی می شد.

مراسم تمام می شود و نامی هم از حجت الاسلام رستمی ریاست نهاد نمایندگی ولی فقیه در دانشگاه ها برده نمی شود.

مدعوین مراسم از راهروی انسانی میان صندلی ها عبور می کنند و پشت سر فرشچیان و به سمت ورودی سالن دانشگاه که با روبانی بسته شده است می روند. روبانِ آبی و قیچیِ قرمز.

ولایتی از فرشچیان می خواهد که قیچی را به دست بگیرد و فرشچیان از ولایتی. اینقدر تعارف می کنند تا دست آخر تصمیم می گیرند روبان را همان کسی بِبُرد که قیچی را گرفته است و دانشگاه فرشچیان به دست او افتتاح می شود!

فرشچیان، ولایتی و فردوسیِ مراسم در صدر جمعیت وارد سالن دانشگاه می شوند. عکاس ها بی قرار از اینجا به آنجا می دوند، پس از بازدید یک اتاق دوان دوان و مانند سیل به اتاق دیگر هجوم می برند. از کتاب «نگار جاویدان» شامل زندگینامه و آثار فرشچیان رو نمایی می شود.

خبرنگارها به دنبال مصاحبه اند و انتظامات در حال متفرق کردن آنهاست. مهمانان اصلی مراسم برای پذیرایی به اتاق وی آی پی-مخصوص- می روند و دیگر هیچ کس را راه نمی دهند. بازار گفت و شنودها داغ است. عده ای هم خود را به طبقه سوم که محل پذیرایی است می رسانند.

پس از پذیرایی مسئولین بیرون می آیند و شکار خبرنگارها می شوند. خبرنگار ایسکانیوز برای مصاحبه با طهرانچی جلو می رود که با ممانعت شدید محافظ روبرو می شود. با اصرار زیاد طهرانچی متوجه خبرنگار می شود و مورد تفقد طهرانچی نیز قرار می گیرد.

فرشچیان و ولایتی در دام خبرنگاران نمی افتند و می روند و مراسم افتتاح دانشگاه فرشچیان پایان می یابد.

انتهای پیام/

کد خبر: 974654

وب گردی

وب گردی