آیت الله مدرس ؛ فقیه شهید راه مجلس

موقعیت حساس ایران و بی‌کفایتی زمامداران و نفوذ کامل بیگانگان شرایطى را بر ایران تحمیل ساخت که با استقامت و پایدارى شهید مدرس برخى از این شرایط تحمیلى خنثى گردید.

به گزارش گروه سیاسی ایسکانیوز، 10آذر از روزهای مهم در تاریخ ایران اسلامی است. این روزبه خاطر شهادت سید حسن مدرس( یکی از نمایندگان دوره‌های اول مجلس ملی) به نام مجلس شورای اسلامی ایران نامیده شده است. این روز هم برای مجلس و هم برای مردم روایت گر سالیان درازی از مجاهدت‌های مردان این سرزمین در عرصه سیاسی است که باعث شدند حالا ما شاهد خانه ملت در دوران انقلاب اسلامی ایران باشیم. مردانی که اگر خون به خاک ریخته‌شان نبود شاید امروز شاهد رشد و شکوفایی ایران اسلامی نبودیم. ازجمله این افراد مهم و شاخص سید حسن مدرس است. کسی که در کوران تحولات سیاسی ایران چون ستاره‌ای بدرخشید و ماه مجلس شد. اما دشمنان میهن عزیزمان خون او را بریختند و باعث شدند تا گلی از باغ ایران کم شود. شرح زندگی این شهید مجلس بدین گونه است. سید حسن مدرس در قریه سرابه کچو از توابع شهرستان اردستان (در استان اصفهان) و در سال 1287 ق / 1249 ش پای به عرصه وجود نهاد.

آغاز راه

مدرس تا سن 14 سالگی از محضر درس و تعلیم جدش میرعبدالباقی که خود از علمای آن روزگار بود بهره فراوان برد و پس از درگذشت ایشان برحسب وصیتی که کرده بود سید حسن مدرس در 16 سالگی جهت ادامه تحصیل در علوم دینی و حوزوی به اصفهان مراجعت کرد. زمان توقف و تحصیل او در اصفهان حدود 13 سال به طول انجامید. مدرس در 21 سالگی پدر خود را نیز از دست داد. (پدربزرگ فاضل و زاهدش میرعبدالباقی در 14 سالگی مدرس مرحوم شده بود.) مدرس در طول دوران تحصیل علوم دینی در اصفهان در محضر درس بیش از سی تن از اساتید و علمای برجسته آن روزگار حضور داشت که ازجمله مهم‌ترین و برجسته‌ترین آن اساتید می‌توان از آقا میرزا عبدالعلی مرندی نحوی، جهانگیرخان قشقایی و آخوند ملا‌محمد کاشانی نام برد.
مدرس به دنبال واقعه تحریم تنباکو (1890 ـ 1892 م / 1308 ـ 1310 ق) جهت ادامه تحصیل و بهره‌مندی از محضر آیت‌الله حاج‌میرزا حسن شیرازی (صاحب فتوای مشهور تحریم تنباکو) راهی نجف شد و حدود هفت سال نزد علما و اساتید علوم دینی و حوزوی آن دیار تلمذ اختیار کرد. چنانکه خود ایشان تقریر کرده، ‌آیات عظام آخوند خراسانی، و آیت‌الله سید محمدکاظم طباطبایی یزدی از بزرگ‌ترین و تأثیرگذارترین اساتید او بوده‌اند. ایشان از علمای مهم دوران شکل‌گیری نهضت مشروطه در آغازین سال‌های دهه نخست قرن بیستم میلادی و پس‌ازآن بوده‌اند.

مدرس اولین کسى بود که تدریس نهج‌البلاغه را در حوزه‌های علمیه رسمى کرد و نخستین مجتهدى بود که این کتاب را جزو متون درسى طلاب قرارداد. از کارهاى مهم و درخور توجه این فقیه فرزانه تدوین تفسیرى جامع براى قرآن بود که علاوه بر جمع‌آوری تفاسیر خطى و چاپى عده‌ای از دانشمندان را براى نیل بدین مقصود به همکارى دعوت نمود و درصورتی‌که این طرح تفصیلى جامع به اجرا درمی‌آمد روشى بسیار عالى و سبکى تازه و عمیق بود.

مدرس در مجلس

پس از پایان دوره استبداد صغیر که مقرر شد پنج‌تن از علمای طراز اول در مجلس دوم مشروطیت حضور پیدا کنند، سید حسن مدرس با تأیید و تأکید علما و روحانیون نجف اشرف و اصفهان به‌عنوان نماینده مجلس برگزیده شد و پس از واگذاری منزل مسکونی‌اش در اصفهان برای امور عام‌المنفعه راهی تهران شد. بدین ترتیب دوران حضور سودمند او در پنج دوره پیاپی مجلس شورای ملی (دوره دوم تا ششم) آغاز شد. مدرس که در دوران مشروطیت همراه با علمای بزرگ اصفهان در انجمن ولایتی این شهر عضویت یافته و در دوران موسوم به استبداد صغیر با محمد‌علیشاه آشکارا به مخالفت برخاسته بود، فقط از جلسه 195 دوره دوم مجلس که در 28 ذی‌الحجه 1328 منعقدشده بود، به‌عنوان نماینده در مجلس حضور پیدا کرد.

موقعیت حساس ایران و بی‌کفایتی زمامداران و نفوذ کامل بیگانگان شرایطى را بر ایران تحمیل ساخت که با استقامت و پایدارى شهید مدرس برخى از این شرایط تحمیلى خنثى گردید. یکى از این موارد اولتیماتوم ننگین دولت روس به هم‌دستی دولت انگلیس بود ذی‌حجه 1329 که طى آن خواهان اخراج مستر شوستر (که مشغول رسیدگى به امور مالى ایران بود) گردید. شهید محمد خیابانى و شهید مدرس به مخالفت با این اولتیماتوم پرداختند. براثر این مخالفت و نیز تظاهرات مردم به تبعیت از روحانیون، در مجلس موفق نشد براى جواب دادن به دولت روس تصمیمى اتخاذ کند.

شجاعتی مثال زدنی!

نمونه دیگرى از تجلى شجاعت و شهامت مدرس مخالفت آن فقیه بزرگوار با قرارداد استعمارى وثوق‌الدوله است . یادآورى می‌شود که وثوق‌الدوله قراردادى را که هفت ماده و یک ضمیمه داشت به صورتى کاملاً محرمانه با انگلستان منعقد نمود. نامبرده در زمان انعقاد این نامه ننگین (سال 1298 ش) نخست‌وزیری را داشت . مدرس در خصوص خطرهاى این قرارداد اظهار داشت روح این قرارداد استقلال مالى و نظامى ایران را از بین می‌برد. از تلگراف سرپرسى کاکس انگلیسى به سرلرد کروزن برمی‌آید که مدرس از مهم‌ترین عوامل ضدیت با این قرارداد بوده است . بدین نحو او با رهبرى مبارزات مجلس بزرگ‌ترین قدرت استعمارى زمان خود یعنى انگلستان را به‌زانو درآورد ولى با نهایت تواضع چنین افتخارى را به ملت ایران نسبت داد.

مبارزات مدرس در دوران به قدرت رسیدن رضاخان هم ادامه داشت. یکى از حوادث اسفبار که با دوران مجلس چهارم مصادف بود طغیان رضاخان در مقام وزارت جنگ است . وى سعى داشت امور نظمیه ، بودجه و قواى نظامى را تحت اختیار خود قرار دهد. شهید مدرس بدون آنکه از تشکیلات عنکبوتى رضاخان هراسى به دل راه دهد باقدرت معنوى فوق‌العاده‌ای مبارزه با این چهره منفور را آغاز کرد و در جلسه 148 دوره چهارم مجلس که مصادف با 12 مهر 1301 بود نطقى علیه رضاخان بیان کرد و اظهار داشت : در وضع کنونى امنیت مملکت در دست کسى است که اغلب ما از دست او راضى نیستیم و باید بدون ترس و پرده بگویم که ما قدرت داریم او را عزل کرده برکنارش کنیم.

دسیسه برای عدم ورود به مجلس :

لازم به ذکر است که مدرس در دوران رضاخان مورد ترور قرار گرفت که منجر به شهید شدن این عالم ربانی نشد. اما اقدامات خصمانه رضاخان در قبال مدرس به همین‌جا ختم نشد. با فرارسیدن دوره هفتم مجلس شوراى ملى در سال 1307 رضاخان تصمیم گرفت به هر نحو ممکن از ورود مدرس ویارانش به مجلس جلوگیرى کند و به همین دلیل انتخاباتى کاملاً فرمایشى برگزار کرد. به‌نحوی‌که حتى یک رأی به نام مدرس از صندوق‌ها بیرون نیامد به همین علت مدرس در مجلس درس خود گفت : «(اگر) 20 هزار نفر از مردمى که در دوره گذشته به من رأى دادند همگى مرده باشند یا رأى نداده باشند پس آن‌یک رأی را که خودم به خودم دادم چه شده است.»

سرتیپ درگاهى رئیس شهربانى تهران که عداوتى خاص با مدرس داشت در شب دوشنبه شانزدهم مهرماه 1307 به همراه چند پاسبان مسلح به منزل مدرس رفته ، پس از مضروب و مجروح کردن اهل خانه و زیر کتک گرفتن شهید مدرس، وى را سر برهنه و بدون عبا دستگیر کردند و به قلعه خواف تبعید نمودند. آن فقیه فرزانه پس از 9 سال اسارت در قلعه خواف به دنبال اجراى نقشه رضاشاه روانه کاشمر گردید و در حوالى غروب (27 رمضان 1356 ق) مطابق با (دهم آذر 1316 ش) سه جنایتکار و خبیث به نام‌های جهانسوزى ، خلج و مستوفیان نزد مدرس آمده و چاى سمى را به‌اجبار به او دادند و چون دیدند از اثر سم خبرى نیست عمامه سید را در حین نماز از سرش برداشته ، برکردنش انداختند و آن فقیه بزرگوار را به شهادت رساندند.

خبرنگار: مجید فاضلی

انتهای یپام/

کد خبر: 978227

وب گردی

وب گردی