حل منازعه درون عربی منوط به تعدیل رفتار عربستان است

اگر عربستان به دنبال حل منازعه درون عربی است، باید هویت منطقه ای که قطر برای خود تعریف کرده است را بپذیرد و چون اساسا این نقش قطر منجر به از دست رفتن نفوذ و هیمنه عربستان در طول سال های اخیر شده است، برای ریاض این مساله قابل پذیرش نیست.

به گزارش سرویس بین الملل ایسکانیوز ، از جهان عرب همواره به عنوان یکی از کانون های اصلی منازعه های جهانی یاد می شود. این منطقه در چند دهه گذشته شاهد درگیری های مختلفی بوده و بی ثباتی سیاسی و نظامی به ویژگی جدائی ناپذیر آن بدل شده است. در این میان، شاید بتوان گفت کشورهای عربی حاشیه جنوبی خلیج فارس به عنوان یکی از مثال های نقض این دیدگاه مطرح بوده اند و دولت های این منطقه به رغم وجود رقابت ها و اختلافات تاکتیکی در مسیر ثبات سیاسی و اجتناب از تخاصم درونی حرکت کرده اند. اما این معادله در ژوئن 2017 با اقدام هماهنگ چهار کشور عربی علیه قطر دچار نوسان شدیدی شد و برای اولین شاهد صف آرایی محورهای رقیب در این منطقه بودیم. روابط دیپلماتیک چهار کشور عربی به رهبری عربستان با دوحه قطع شد و محاصره اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی و حتی سیاسی نیز در دستور کار قرار گرفت. با گذشت نزدیک به بیست ماه از این بحران، همچنان چشم انداز روشنی برای حل اختلافات نیز وجود ندارد. در این میان سیاست خارجی آمریکا نیز به عنوان یک قدرت فرامنطقه ای درگیر در این منازعه، ابهامات جدیدی به این معادله چندمجهولی افزوده است. بحران قطر و چهار کشور عربی به کجا خواهد رفت؟ آیا در پایان مصالحه ای برای این تنش وجود خواهد داشت؟ یا اینکه افق چشم اندازهای ریاض و دوحه به طور کامل از هم جدا می شود؟ برای بررسی این پرسش ها و تشریح چندین موضوع دیگر خبرنگار بین الملل ایسکانیوز با «کامران کرمی» کارشناس مسائل خلیج فارس گفت و گو کرده است که ماحصل آن را در ادامه خواهید خواند.

* از پنج ژوئن ۲۰۱۷ تاکنون چهار کشور عربی به طور هماهنگ روابط خود را با قطر قطع کرده اند، به رغم پیش بینی های اولیه برای حل و فصل سریع این بحران، چرا این اختلافات همچنان ادامه دارد؟

تداوم اختلافات عربستان، امارات، بحرین و مصر با قطر در واقع به سطح و ماهیت کنش دوحه در نظام منطقه ای خاورمیانه بر می گردد. در واقع الگوی رفتاری قطر که ناشی از فرآیند هویت یابی منطقه ای این کشور در طول بیش از یک دهه اخیر است باعث شده تا دوحه از یک دولت ذره ای و زیر چتر عربستان سعودی تبدیل به یک بازیگر منطقه ای با ساز و برگ های متنوع قدرت باشد. توانمندی های سیاسی و مذاکراتی، توان اقتصادی، بازوی رسانه ای، بهره مندی از ایدئولوژی اخوان و بطور کلی عملگرایی سیاسی مبتنی بر توازن قدرت باعث شده تا قطر راه خود را از عربستان سعودی و داعیه های آن بر شورای همکاری خلیج فارس جدا کند. بنابراین در تحلیل چرایی به درازا کشیدن این بحران که پیشتر نیز در سال 2014 بروز پیدا کرده بود، الگوی متفاوت رفتاری و فراتر رفتن از ظرفیت های سیاسی و اقتصادی باعث شده تا نوع کنش قطر در معادلات منطقه ای خوشایند عربستان و امارات نباشد.

* عربستان در ماه گذشته با مطرح کردن منزوی سازی ژئوپولتیکی قطر و همچنین امارات با اقدامات سیاسی، ورزشی و اقتصای علیه دوحه چه نقشی در تشدید این تنش ها داشته اند؟

در واقع در طول نزدیک به دو سال اخیر عربستان با ابزارهای مختلفی تلاش کرده تا محاصره اقتصادی قطر را تبدیل به یک انزوای فراگیر سیاسی و منطقه ای کند، که تاکنون موفقیت کاملی نداشته است. سعودی ها در ابتدای شروع بحران به دنبال این بودند تا با تشکیل یک ائتلاف فراگیر از بازیگران عربی، ضمن تکمیل زنجیره های محاصره قطر، مشروعیت منطقه ای را نیز برای آن ایجاد کنند که با واکنش سرد برخی دولت های عربی مواجه شد و این مسئله باعث شد تا در عمل این تلاش ها به نتیجه لازم نرسد. عدم موفقیت این تلاش ها را باید در دو عامل اصلی مورد تبیین قرار داد: عامل اول؛ اختلافات درون عربی و بحران های ساختاری و کارکردی شمار زیادی از این کشورها که تا آنها را تا مرز فروپاشی سیاسی و اقتصادی کشانده است و باعث می شود تا همراهی آنها نتیجه لازم را نداشته باشد و عامل دوم؛ ظرفیت های متعدد قطر که باعث شده تا عملا انزوای این کشور به آن سادگی هایی که ریاض و برخی بازیگران عربی فکر می کردند نباشد.

* برخلاف انتظارات چهار کشور عربی، امریکا فشار چندانی به قطر برای عدول از مواضعش وارد نیاورد، چه دلیل یا دلایلی در پس این راهبرد قرار دارد؟

پاسخ دقیق تر به این پرسش در استراتژی منطقه ای آمریکا در خاورمیانه نهفته است. راهبرد اصلی ایالات متحده در خلیج فارس حفظ همپیمانی مشترک با بازیگران عربی حول محور امنیت انرژی، مهار ایران و مبارزه با تروریسم است و طبیعتا بروز این اختلاف ها و طرفداری واشنگتن به نفع یکی و به ضرر دیگری در تضاد با این استراتژی است. حتی با وجود ارتباطات نزدیک «دونالد ترامپ» رئیس جمهور آمریکا با «محمد بن سلمان» ولیعهد سعودی هم در نهایت آمریکایی ها یک موضع بینابین و مبتنی بر حل اختلافات اتخاذ کرده اند. از سوی دیگر به دلیل قرار داشتن پایگاه هوایی امریکا در «العدید» قطر که نقش مهمی در عملیات پروازی واشنگتن در سطح منطقه دارد، این مسئله باعث شد تا آمریکا تمایلی به خالی کردن پشت متحد دیگر خود در منطقه را به نفع بازیگر بزرگتر یعنی عربستان سعودی نداشته باشد. در واقع نوعی توازن و بالانس قدرت در این تصمیم آمریکا وجود داشت. استدلال سومی که در این میان مطرح شده به مسئله ناامنی و ارتباط آن با افزایش خرید تسلیحات از آمریکا بر می گردد. در واقع آمریکا چندان بی میل نبوده که با افزایش تخاصم میان بازیگران عربی حاشیه جنوبی خلیج فارس و ایجاد شکاف در شورای همکاری زمینه برای طرح درخواست های جدید تسلیحاتی فراهم شود.

* آیا قطر می­تواند با استفاده از متحد ایدئولوژیک و استراتژیکش یعنی ترکیه توازن بهم ریخته فعلی علیه خود را بهبود بخشید؟

شاید پاسخ دقیق تر به این سوال را باید در نگاه ترکیه به مسائل منطقه ای مورد تبیین قرار داد. آنکارا از همپیمانی با قطر و در ماه های اخیر، همپیمانی با کویت ضمن تقویت نفوذ تاریخی خود در زمان عثمانی، در صدد است تا بازی موازنه قدرت با ایران و عربستان را از طریق امضای توافقنامه های نظامی و امنیتی صورت دهد. از سوی دیگر این توافق ها از نظر یافتن بازارهای جدید برای صنایع دفاعی ترکیه نیز حائز اهمیت فراوان است. بنابراین موفقیت قطر در این فرآیند تا حد زیادی به عملیاتی شدن توافقات نظامی- امنیتی با بازیگرانی چون ترکیه و در سطح فرامنطقه ای با فرانسه بستگی دارد. همچنین سطح و دامنه خصومت عربستان، امارات، بحرین و مصر نیز مولفه دیگری است که در الگوهای موازنه سازی قطر بسیار موثر است.

* آینده منازعه درون عربی را چگونه پیش بینی می­کنید؟ آیا این منازعه همچنان ادامه خواهد یافت یا دو طرف با عدول نسبی از مواضعشان به یک راه حل میانی دست می یابند؟

تردیدی وجود ندارد که شورای همکاری خلیج فارس امروز در یک بن بست سیاسی قرار دارد که این مسئله تا حد زیادی به الگوی رفتاری عربستان در طول چند دهه اخیر و به خصوص پس از روی کار آمدن ولیعهد جدید سعودی باز می گردد. حتی متحدی چون کویت نیز با احساس نااطمینانی از تحرکات عربستان به سمت امضای طرح عملی همکاری نظامی مشترک در سال 2019 با ترکیه پیش رفته است. شروطی که عربستان و سه دولت عربی برای حل و فصل مسائل با قطر مطرح کرده اند عملا قیچی کردن پر و بال هایی است که قطر را در طول یک دهه اخیر به یک بازیگر فعال و توانمند منطقه ای تبدیل کرده است. طبیعتا اگر ریاض به دنبال حل منازعه درون عربی است، باید هویت منطقه ای که دوحه برای خود تعریف کرده است را بپذیرد و چون اساسا این نقش قطر منجر به از دست رفتن نفوذ و هیمنه عربستان در طول سال های اخیر شده است، برای ریاض قابل پذیرش نیست. از این منظر است که دورنمای روشنی برای این بحران نمی توان پیش بینی کرد. اگرچه شاهد فروکش کردن سطح منازعه در مقطع کنونی هستیم، اما این بحران ظرفیت این را دارد که فراتر از کشمکش موجود پیش رود. بخصوص که عربستان و امارات تلاش هایی را برای ایجاد کودتا از طریق برخی شاخه های رقیب خاندان حاکم قطر و همچنین فعال سازی برخی قبایل سعودی که در قطر حضور دارند انجام داده اند که اگر حضور آمریکایی ها و عدم تمایل آنها نبود شاید قطر در همان اوایل بحران به اشغال در می آمد. از این رو معتقدم که پیدا شدن یک راه حل مبتنی بر مذاکره به قصد نتیجه منوط به تحقق شروط و فعل و انفعالاتی است که باید در یک زمان از روایی لازم برخوردار باشند. اینکه آیا عربستان بنا دارد تا تجدیدنظر جدی ای در برخورد با همسایگان عرب خود در خلیج فارس بوجود آورد؟ تا چه اندازه قطر حاضر خواهد بود تا دیدگاه خود را به شروط 13 گانه نزدیک کند؟ موضع آمریکا به این بحران چگونه خواهد بود؟ این پرسش های مهم در واقع تعیین کننده چشم انداز بحران کنونی بین قطر و 4 دولت عربی است که این فرآیند را یا به سمت حل و فصل نسبی سوق خواهد داد و یا بر تنور رقابت و منازعه کنونی می دمد.

خبرنگار : آرام ولدبیگی

کد خبر: 996213

وب گردی

وب گردی