گروه ورزشی ایسکانیوز؛ شکست مقابل ازبکستان فقط یک باخت دوستانه نبود؛ تصویری واضح از تیمی که در زمین سردرگم، در رختکن ملتهب و در برابر نقد و انتقاد تنها به توجیه و فرار از مسئولیت متوسل میشود. سرمربی پشت آمار پنهان میشود، کاپیتان به سیاست پناه میبرد و بازیکنان باتجربه به جای الگوبودن، فضا را پیچیدهتر میکنند.
تیم ملی فوتبال کشورمان که با نیت رویارویی با مصر در تورنمنت چهارجانبه العین پا به مسابقات گذاشته بود، در نهایت در فینال و در ضربات پنالتی مغلوب ازبکستان شد؛ تیمی که زمانی برای ما حکم حریفی معمولی و حتی «زنگ تفریح» را داشت. آخرین پیروزی ما مقابل ازبکها به هفدهم مهر ۱۳۹۹ برمیگردد و از آن زمان تاکنون شش بار برابرشان قرار گرفتهایم که نتیجهای جز چهار تساوی و دو شکست نداشته است. این آمار زمانی جالبتر میشود که عقبتر برویم: از خرداد ۱۳۹۴ تا مهر ۱۳۹۹ هفت مرتبه با ازبکستان بازی کردیم و هر هفت بازی را بردیم. اما امروز شرایط به گونهای تغییر کرده که همین تیم، برای ایران به چالشی جدی تبدیل شده و فاصلهای که روزی میان دو تیم وجود داشت، کاملاً از بین رفته است.
با این حال، مشکل فقط شکست نیست؛ مشکل اصلی واکنشی است که پس از بازی از سوی سرمربی و کاپیتان تیم ملی دیدیم. قلعهنویی طبق روال همیشگی نتیجه را در بازی دوستانه کماهمیت دانست، از عملکرد بهزعم خود «خوب» تیم دفاع کرد و منتقدانش را بیانصاف توصیف کرد. مهدی طارمی نیز بهجای اعتراف به عملکرد ضعیف تیم و اینکه برخی بازیکنان حتی زیر بار زدن پنالتی نرفتند، بحث را به شرایط کشور، مسئولان، ورزشگاه آزادی و موضوعات سیاسی کشاند؛ گویی با تغییر میدان صحبت، مسئولیت از روی دوش او و همتیمیهایش برداشته میشود.
این در حالی است که کارشناسان مدتهاست درباره بحران جدی در قلب دفاع هشدار میدهند. پست هافبک دفاعی ــ که در دوران کیروش یکی از نقاط قوت تیم ملی بود ــ حالا به یک ضعف بنیادی تبدیل شده و افت عزتاللهی، خداحافظی امید ابراهیمی و دعوت نشدن نوراللهی به دلیل اختلاف با کادر فنی، صدمهای جدی به ساختار تیم زده است. بازیکنان خلاقی مثل جهانبخش و قلیزاده که در انتقال سریع توپ و طراحی حملات نقش کلیدی داشتند، افت کردهاند و حتی جایی در لیست ندارند، و جانشینانشان هم نتوانستهاند خلأ آنها را پر کنند.
بااینحال، کادر فنی انگار هیچکدام از این مسائل را نمیبیند و تنها به آمار و نمودارهای بیروح دل بسته است؛ آمارهایی که اغلب برتری ظاهری را نشان میدهند اما در عمل نتیجهای حاصل نمیشود. سؤال ساده این است: اگر در آمار برتر هستیم، چرا نتیجه نمیگیریم؟ پاسخ روشن و قابل اتکایی وجود ندارد. درست است که بازی دوستانه همیشه محک جدی برای نتیجه نیست، اما وقتی در کمتر از شش ماه دو بار با ازبکستان بازی میکنی، طبیعتاً نتیجه دیگر بیاهمیت نیست.
اما جنجالیترین بخش ماجرا صحبتهای طارمی است؛ جایی که بهجای پاسخگویی، به فرار روبهجلو روی آورد. او درباره همهچیز حرف زد جز کیفیت فوتبال تیم ملی. از آمادهسازی طولانیمدت ورزشگاه آزادی گفت تا شرایط اجتماعی کشور. حتی مدعی شد «بالاییها» ذهنیت مردم درباره فوتبال را خراب کردهاند و دلیل تنشهای کشور را عامل افت تیم ملی دانست؛ روایتی عجیب که بیشتر شبیه یک توجیه سیاسی بود تا تحلیل فوتبالی. این نگاه، نهتنها کمکی به تیم نمیکند، بلکه فضای رختکن را هم ملتهبتر میسازد؛ فضایی که مدتهاست نشانههای بیثباتی در آن دیده میشود و بازیکنان باتجربهای که باید الگو باشند، با اظهارنظرهای حاشیهساز، اوضاع را متشنجتر میکنند.
واقعیت این است که تیم ملی امروز بیش از هر چیز به یک بازنگری جدی نیاز دارد؛ نه فقط در فهرست بازیکنان ــ که البته آن هم ضروری است ــ بلکه در طرز فکر، در رویکرد فنی، در مدیریت رختکن و در میزان حقیقتپذیری. تیمی که قصد دارد در جام ملتها و جام جهانی ادعایی داشته باشد، با این حجم از توجیهگری و فرار از مسئولیت، قدم از قدم برنمیدارد. فوتبال ملی همیشه فراتر از یک نتیجه یا یک تورنمنت بوده. جایی که مردم انتظار دارند صداقت، تلاش و مسئولیتپذیری را ببینند، اما امروز این آینه ترک خورده است.
وقتی کاپیتان تیم بهجای پاسخ فنی به سراغ بحث «بالاییها» و «ذهنیتسازی» میرود، وقتی سرمربی هر نقدی را حمله شخصی تعبیر میکند و وقتی کادر فنی ضعفهای آشکار را پشت نمودارها و اعداد بیروح پنهان میسازد، خروجی چیزی جز تیمی سردرگم و بیهویت نیست؛ تیمی که نشانههای آشکار عقبماندگیاش از رقبا را در هر بازی میتوان دید و فاصلهای که میان شخصیت امروز تیم و آنچه باید باشد ایجاد شده، هر روز بیشتر میشود؛ فاصلهای که با هیچ بهانهای پوشانده نخواهد شد.
انتهای پیام /
نظر شما