گروه فرهنگ و هنر ایسکانیوز-انیمیشن «شنگول و منگول» هم اکنون در سینماهای ایران در حال اکران است. این اثر به نویسندگی کیانوش دالوند (با همکاری نویسندگان آمریکایی و کانادایی) و کارگردانی مشترک او با فرزاد دالوند و تهیهکنندگی داریوش دالوند و سارا امامی و تیمی از هنرمندان صنعت انیمیشن در ایران تهیه و تولید شده است.
«شنگول و منگول» اقتباسی آزاد از افسانهای فولکلوریک با همین نام است که برای ایرانیها کاملا شناخته شده است. در خلاصه داستان این انیمیشن آمده: «سالها پیش، ترس و وحشت، جنگل را فرامیگیرد. مسبب این اتفاق نیز گرگی قدرتمند به نام «خونبوزه» است؛ اما حضور قهرمان سرخپوش به نام «سایه سرخ»، امید را به جنگل بازمیگرداند و باعث اتحاد حیوانات با یکدیگر میشود. پس از مدتها، شنگول و منگول و حبهانگور توسط مادرشان به کلاس هنرهای رزمی میروند. در یکی از امتحانهای باشگاه، آنها ناخواسته وارد مقر خونبوزه شده، گرفتار میشوند و...»
اهمیت ژانر کودک در سینمای فعلی ایران با توجه به جذابیت انیمیشن جای بحث و تردید ندارد و هنرمندان فعال و خلاقی چون برادران دالوند با بیش از دو دهه تلاش در این زمینه جایگاه ویژهای در این هنر-صنعت دارند. شروع فعالیت این عزیزان با دسترسی حداقل به امکانات سخت افزاری و نرم افزاری تا هماوردی با آثار بینالمللی مسیری ساده و کوتاه نیست؛ به علاوه مقایسه این اثر حتی با آثار قبلی ایشان نشان میدهد که در این مسیر سخت، بسیار موفق بودهاند.
طراحی و گرافیک و توانایی هنری و فنی تیم تولید نشان میدهد که آنها در جایگاه قابل قبولی ایستادهاند. توانایی این تیم با نمایش تکنیک دوبعدی به کار رفته در ابتدای فیلم (قبل از تیتراژ) و تکنیک سیلوئت و استفاده از تکنولوژی موشن کپچر و تکنیک سه بعدی اثر نشان میدهد این تیم به اندازه کافی برای انواع تولیدات در تراز جهانی مسلط و توانمندند. تکسچرینگ، نورپردازی، بافت کار، رندرینگ، انیمیت و... نگاه سینمایی در استوری برد و دوربینهایی که در لحظات هیجانی در جای درست قرار می گیرند و در مجموع کارگردانی اثر را شایسته و قابل اعتنا میکند.
نقد فنی هنری به اثر میتواند عدم استفاده از لیپسینگ دقیق باشد و استفاده از فضای کاملا متفاوت و تشابه کاراکترها با آثاری مثل پاندای کونگ فوکار برای یک روایت ایرانی که البته میتواند با اظهار تمایل شرکای خارجی توجیهپذیر باشد.
در نگاه اول انیمیشن «شنگول و منگول» تاکید بر مضامینی از جمله خانوادهمحوری، دوستی، شجاعت و تلاش برای برقراری عدالت، دارد؛ فیلمنامه اثر میتواند با مخاطب ارتباط برقرار کند و از ساختار و پیوستگی لازم برخوردار است. علیرغم این موفقیتها ضعفهایی در فیلمنامه دیده میشود که البته در کنار جذابیتهای آن قابل اغماض است.
ساختار فیلمنامه علیرغم تلاش نویسنده از الگوی سفر قهرمانی بهره نمیگیرد. شنگول پسری است که توانایی خاصی ندارد و مسیری را برای ارتقای خود و موقعیت فعلی خود طی نمیکند. او به موقعیتی بالاتر نمیرسد و صرفا با وجود غفلتهای متعدد و تکرار شونده به اتکای شانس و تلاش سایر شخصیتها در موقعیت موفق قرار می گیرد. تعدد شخصیتهای مثبت (مادر، استاد، دستیار استاد و...) نیز فرصت کافی از شخصیت قهرمان را برای تلاش تغییر دریغ میکند.
شخصیت منفی (خونبوزه) سفاهت زیادی دارد و نمیتواند نقش یک شخصیت مقابل قوی را به عهده گیرد. سایر شخصیتهای منفی مثل مار اگرچه موثر و قوی است ولی در خدمت ماجرای اصلی نبوده و به نظر میرسد صرفا برای معرفی سایر شخصیتها به کار رفته است. موارد بالا موجب میشود که با تعدد شخصیتها و هویتها در ماجرا روبرو باشیم و این ویژگی از تاثیر شخصیتهای اصلی و تمرکز آن ها در داستان میکاهد.
در ماجرا نیز همین رویکرد ضعف داستان اصلی نسبت به ماجرای فرعی را مشاهده میکنیم. به عنوان مثال امتحانهایی که نامرتبط به ماجرای اصلی پیش میروند و کمک لازم را برای شخصیتهای اصلی و ماجرای اصلی نمیکنند.
برخی از این شخصیتها و ماجراها صرف تمرکز و با هدف تعدد اکشنهای اثر طراحی شدهاند و نبردهای متعدد و متنوع اگر در خدمت و نیاز ماجرا طراحی نشود، نمیتواند به جذابیت داستان کمک کند. صرفا حجم بالای اکشن موجب تاثیر نمیشود.
برادران دالوند سعی کردهاند برخلاف آثار قبلیشان در این اثر رویکردی متفاوت را دنبال کنند و روی کاراکترهای زن و نقش آنها در داستان تاکید ویژهای داشتهاند؛ تواناییهای زنانه در این انیمیشن بسیار به چشم میآید و قهرمان اصلی قصه زن است. اما شاید تا حدی نگاه مردانه به شخصیتهای مونث در لایه های زیرین ماجرا دیده شود.
مثلا جایی که تواناییهای زنانه نمیتواند صرفا از الگوهای مردانه و در میدان مبارزه و شجاعت تعریف شود و هنوز فضای احساسی و موثر زنانه در شخصیتها کمتر قابل لمس است که البته این موضوع به شکلی کاملا متفاوت و با فاصله از نگاههای سنتی توجیه منطقی پیدا میکند و امتیاز مثبت زن بودن قهرمان اصلی داستان بسیار بیشتر از هر چیز دیگریست.
در برخی نکات مفهومی نیز ضعفهایی دیده میشود. به عنوان مثال دو روی یک سکه معنی مفاهیمی متضاد را میدهد و اشاره در فیلم به عبارت «ترس و ناامیدی دو روی یک سکهاند» نادرست است و همچنین در صحنهای که باد میزد و چراغی تکان میخورد. علیرغم اشاره فیلم به «راه روشنی از تاریکی میگذرد» تصاویر نشان دیگری را انتقال میدهند. در صحنهای که پای استاد در زمین فرو میرود در نمای بعد زمین سالم است.
نکته آخر تیم دوبله بسیار مسلط و موفق است که اثر را به شکل محسوسی ارتقاء داده است؛ حضور کاراکترها با لهجههای مختلف یک ارزش افزوده است که به خوبی اجرا شده و یک امتیاز ویژه برای انیمیشن محسوب میشود. اما اگر بخواهیم خیلی موشکافانه به ماجرا نگاه کنیم جایی با لهجه پدر خانواده بزها شمالیست اما مثلا بچهها هیج تاثیری از نوع گفتار و لهجه او ندارند.
در نهایت این اثر را میتوانیم از موفقترین آثار انیمیشن ایران بدانیم و با توجه به مشارکت و اکران در سطح بینالمللی راهی برای رسیدن به موقعیتهای هنری- فنی و اقتصادی انیمیشن در بازارهای بینالمللی تصویر کنیم. دست مریزدا و خدا قوت به عوامل و تیم بزرگ تولید شنگول و منگول و به امید آثار بعدی.
امیرمسعود علمداری-نویسنده سینما و تلویزیون*
انتهای پیام/
نظر شما