به گزارش خبرنگار بین الملل ایسکانیوز، منطقه بلوچستان یکی از حساسترین و مهمترین مناطق ژئوپلیتیکی ایران به شمار میرود؛ ناحیهای با وسعت بالا، جمعیت عمدتا سنیمذهب بلوچ و هممرز با پاکستان و افغانستان است. این منطقه همچنین دارای منابع طبیعی غنی نظیر نفت، گاز، اورانیوم، مس، زغالسنگ است و دسترسی به دو بندر مهم گوادر و چابهار از مهمترین ویژگیهای ژئوپلیتیکی آن محسوب میگردد.
همچنین این منطقه همواره در تقاطع رقابتهای منطقهای و بینالمللی قرار داشته و از منظر امنیتی، اقتصادی و سیاسی جایگاهی راهبردی در معادلات خاورمیانه دارد.
بیشتر بخوانید:
جمهوری آذربایجان سرنوشت خود را به رژیمهای بدنام گره زده است / باکو باید در رویکرد خود تجدیدنظر کند
در این زمینه، عبدالله موسوس -تحلیلگر الجزیره- در گزارشی تحلیلی، اقدام اخیر مؤسسهای موسوم به «مرکز پژوهشهای رسانهای خاورمیانه» برای راهاندازی پروژهای تحت عنوان «پروژه مطالعات بلوچستان» را اقدامی معنادار و در راستای اهداف ژئوپلیتیکی اسرائیل در منطقه میداند. این پروژه تنها یک روز پیش از حمله اسرائیل به خاک ایران اعلام شد؛ حملهای که بدون مقدمه و هشدار قبلی رخ داد و اسرائیل پیش از آن آشکارا فضای تهدیدآمیز علیه ایران ایجاد کرده بود.
به گفته موسوس، این مؤسسه که سابقه طولانی در ترویج دستورکارهای طرفدار اسرائیل دارد، در بیانیه آغاز این پروژه با تأکید بر منابع سرشار بلوچستان، این منطقه را «پایگاهی عالی برای مقابله با ایران، برنامه هستهای آن و روابط خطرناکش با پاکستان» معرفی میکند. این توجیه آشکارا نشان میدهد که هدف از پروژه فراتر از پژوهش است و جنبههای راهبردی و امنیتی در دستور کار قرار دارد.
موسوس اشاره میکند که «مؤسسه پژوهشهای رسانهای خاورمیانه» که در ابتدا در سال ۱۹۹۸ تأسیس شد، به طور مداوم دستور کار طرفدار اسرائیل را ترویج کرده است و بنیانگذار آن، سرهنگ ایگال کارمون، بیش از ۲۰ سال در سازمان اطلاعات نظامی اسرائیل خدمت کرده است. علاوه بر این، این مؤسسه حداقل از سال ۲۰۱۲ به طور «غیررسمی» در جمعآوری اطلاعات برای دولت اسرائیل مشارکت داشته است.
این تحلیلگر معتقد است با توجه به این زمینه، ایجاد «پروژه صدای بلوچستان یا مطالعات بلوچستان» توسط این مؤسسه را میتوان نشانهای از تلاش اسرائیل برای همسو کردن و بهرهبرداری از مبارزه ملی بلوچها علیه ایران و پاکستان، در راستای اهداف ژئوپلیتیکی خود دانست. با توجه به مزایای راهبردیای که بهرهبرداری موفق از آرمان بلوچها میتواند برای اسرائیل به همراه داشته باشد، و پیامدهای احتمالی آن بر مقاومت ملتهای بیدولت در منطقه – از جمله فلسطینیها و خود بلوچها – بررسی محدودیتهای تفکر ژئوپلیتیکی در درون جنبشهای رهاییبخش ملی ضرورت پیدا میکند.
او اشاره می کند که اعلام ایجاد این پروژه آکنده از تناقضهای منطقی و اطلاعات نادرست درباره واقعیت بهرهکشی و مقاومت در بلوچستان است. برای نمونه، با تمرکز بر این واقعیت که دولتهای ایران و پاکستان هر دو در حال اجرای عملیات ضد شورش در بلوچستان هستند، وبسایت مؤسسه از «جامعه جهانی» میخواهد که «درک کند بلوچستان متحد طبیعی غرب است»؛ در حالی که عمدا نادیده میگیرد که شرکتهای غربی نقش کلیدی در تسهیل بهرهبرداری استعماری از منابع و تخریب محیطزیست در این منطقه داشتهاند.
در بخشی دیگر از گزارش، موسوس به شخصیت مرموز «میر یار بلوچ» که بهعنوان مشاور ویژه پروژه مطالعات بلوچستان معرفی شده میپردازد؛ کسی که اظهارات جنجالیاش درباره اعلام استقلال بلوچستان و دعوت از نخستوزیر هند برای حمایت از آن، توجه رسانهها را جلب کرد.
میر یار بلوچ با انتشار مجموعهای از پستها در ایکس که طی آنها بهطور یکجانبه اعلام استقلال بلوچستان را مطرح کرد و خطاب به نارندرا مودی -نخستوزیر هند- نوشت که هند «از حمایت ۶۰ میلیون میهنپرست بلوچ» برخوردار است، خبرساز شد. این اعلامیهها در پی آغاز عملیات موسوم به سِندور از سوی هند علیه پاکستان منتشر شد.
اما میر یار بلوچ، بیش از آنکه بهدلیل ادعاهای پرطمطراقش شناخته شود، بهخاطر رازآلود بودن شخصیتش جلب توجه میکند و مهمتر آنکه، فعالان سرشناستر بلوچ نیز به سرعت از او فاصله گرفتهاند.
به باور موسوس، پروژهای نظیر این، در کنار روابط نزدیک اسرائیل و هند – که هر دو به درجاتی از حمایت از جداییطلبی بلوچها پرداختهاند – میتواند تهدیدی برای همبستگی بین جنبشهای رهاییبخش مانند فلسطینیها و بلوچها باشد. او هشدار میدهد که بهرهبرداری سیاسی و امنیتی از آرمانهای مردمی نه تنها اصالت مبارزه را تضعیف میکند، بلکه انسجام درونی و مشروعیت بینالمللی آن را نیز به خطر میاندازد.
او همچنین تأکید میکند که اتکا بیش از حد به منطق ژئوپلیتیک و رویکرد «دشمن دشمن من، دوست من است» میتواند ائتلافهای اصولمحور را تخریب کند و مبارزات آزادیخواهانه را به ابزار قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای بدل سازد؛ همانطور که تجربه روابط ناموفق سازمان آزادیبخش فلسطین با رژیم بعث عراق در دهههای گذشته نیز چنین پیامدی داشت.
گفتنی است در تحلیل موسوس، اقدام اخیر اسرائیل در اعلام حمایت از مسئله بلوچ را میتوان تلاشی هدفمند برای گسترش نفوذ ژئوپلیتیکی این رژیم در منطقهی آسیای غربی دانست. موسوس معتقد است که فراتر از عملیاتهای نفوذ اطلاعاتی اسرائیل در ساختار امنیتی ایران ـ که اوج آن را در وقایع ۱۳ ژوئن میتوان مشاهده کرد ـ، حمایت آشکار از جنبشهای جداییطلب بلوچ، برای اسرائیل فرصتهایی جدید جهت برقراری ارتباط با گروههایی فراهم میسازد که در قلمروهایی با مشروعیت محدود دولتهای ایران و پاکستان فعالیت میکنند.
به باور او، این رویکرد بخشی از استراتژی گستردهتری است که هدف نهایی آن نهتنها مهار مقاومت فلسطین، بلکه جلوگیری از شکلگیری همبستگی میان ملتهای بیدولت مانند فلسطینیان و بلوچهاست. از منظر موسوس، این سیاست موجب تضعیف هرگونه پروژه همگرایی فراملی در برابر استعمار و اشغالگری میشود.
موسوس همچنین تأکید میکند که این روند بدون پشتوانه شراکت راهبردی اسرائیل با هند ممکن نیست. هند سالهاست که موضعی مداخلهگرانه در قبال بلوچستان اتخاذ کرده و خود را حامی مسئله بلوچ معرفی میکند، موضعی که به گفته موسوس، بهطور جدی روابط همبستگی بین بلوچها و سایر اقوام تحت ستم هند ـ همچون کشمیریها ـ را تضعیف کرده است. نمونه بارز این پیوند را میتوان در شخصیت مبهم میر یار بلوچ مشاهده کرد؛ فردی که بیشتر شهرت رسانهایاش مدیون رسانههای هندی است و مواضع او بهوضوح در راستای منافع هند و اسرائیل تنظیم شده است.
در پایان، عبدالله موسوس هشدار میدهد که هرچند ژئوپلیتیک میتواند نقش مهمی در ظرفیتسازی مقاومت ایفا کند، اما اولویت دادن مطلق به آن ممکن است اتحادهای اصیل را تخریب کند. به گفته او، تاریخ نشان داده که اتحادهای غیر اصولی ـ همچون رابطه سازمان آزادیبخش فلسطین با رژیم صدام ـ در درازمدت آسیبزا بودهاند. او یادآوری میکند که سرکوب اخیر ایران علیه گروههای کردی و تا حدی بلوچ، با تکیه بر ادعای همکاری احتمالی آنها با اسرائیل توجیه شده است؛ موضوعی که نشان میدهد چگونه ژئوپلیتیک میتواند به ابزاری برای حذف مقاومتهای مشروع تبدیل شود.
خبرنگار: ماری ملکی
انتهای پیام/
نظر شما