به گزارش خبرنگار اجتماعی باشگاه خبرنگاران دانشجویی ایران، کتاب محکمه HPV یک بازرسی حقوقی-پزشکی درباره پرونده واکسن مقابله با ویروس پاپیلومای انسانی یا همان HPV و اثرات واکسن گارداسیل بر دختران اروپایی و آمریکایی است. این کتاب ضمن بررسیهای خود مدعی شده واکسن مورد اشاره آثار مخرب بسیاری بر دختران اروپایی و آمریکایی داشته است. کتاب مذکور توسط محمد مظفرپور به فارسی ترجمه شده و در اختیار عموم مردم قرار گرفته است. باشگاه خبرنگاران دانشجویی ایران با هدف ترویج فضای گفتمان علمی بخشهایی از کتاب را منتشر میکند.
لازم به ذکر است مسئولیت صحت اطلاعات مندرج در کتاب بر عهده نویسندگان بوده و به مخاطبان عزیز توصیه میشود درباره استفاده یا عدم استفاده از واکسن یا داروهای مربوط، تنها از نظر و مشورت پزشکان و متخصصان امر استفاده کنند. بخش دوازدهم از محتوای کتاب محکمه HPV به این شرح است؛
در سال ۲۰۰۷ که این کارآزمایی از دوسوکور بودن خارج شد، سسیلیا متوجه شد دارونما دریافت کرده است. این باعث شد صدایی که در پستوی ذهنش میگفت واکسن به نحوی با بیماری او ارتباط دارد، خاموش شود. با توجه به اینکه او یک دارونمای غیرفعال دریافت کرده بود، چیز دیگری باید عامل بیماری او میبود. در دیدار بعدی، مجریان کارآزمایی به او گفتند متخصص زنانی که پزشک او بوده است اخیرا متوجه شده که او دچار رشد غیرعادی سلولهای دهانه رحم شده است. او از پزشکان کلینیکی خواست به او بگویند که آیا او در زمان آغاز کارآزمایی در سال ۲۰۰۲ مبتلا به عفونت HPV بوده است. سسیلیا فکر میکرد شاید آنان از این مساله اطلاع داشته باشند چرا که او قبل از تزریق اولین دوز، معاینه لگنی شده بود و میترسید که شاید این با تشخیص اخیری که برایش داده بودند ربط داشته باشند. کادر درمان گفتند که اجازه ندارند نتایج آزمایش او را در اختیارش قرار دهند و این اطلاعات، متعلق به شرکت مرک هستند. سسیلیا از این پاسخ برآشفته شد چون باید برای دیسپلازی دهانه رحم خود تصمیم میگرفت ولی اطلاعات کافی در اختیار نداشت. با این حال کادر درمان به شدت توصیه میکردند او واکسن بزند چرا که خطر ابتلای او به سرطان بیشتر شده بود. او تردید داشت ولی کادر درمان شدیدا به او فشار میآوردند سه دوز گارداسیل بزند. از آنجا که ترس او از سرطان بیشتر از ترسش از واکسن بود، این کار را انجام داد. وضعیت سلامتی او رو به وخامت رفت.
پاییز ۲۰۰۷ او متوجه شد توموری در غده هیپوفیز وی وجود دارد. آیا این میتوانست عامل همه مشکلات سلامتی او باشد؟ او وحشتزده بود ولی کمی ته دلش قرص شد که احتمالا علت مشکلاتش را پیدا کرده است. او هنوز هم با مشکلات زندگی رومرهاش گلاویز بود ولی حالا به نظر میرسید فهم مساله کمی راحتتر شده است. سسیلیا در اوقات فراغتش فوتبال آمریکایی بازی میکرد ولی حالا مجبور بود از آن دست بکشد چون دیگر نمیتوانست تعادلش را حفظ کند و از این رو رفتن به زمین ورزش برایش خطر داشت. او واقعا از فعالیت باز ماند ولی سلامت او باید در اولویتش قرار میگرفت. دورههای قاعدگی او همچنان نامنظم بودند. مشکلی در میان بود. سسیلیا هنوز میتوانست در کاری که به آن علاقه داشت مشغول شود.
او ازدواج هم کرد. تا وقتی میتوانست خستگی و دردش را مدیریت کند اوضاع خوب بود. او نگران تومور هیپوفیز خود بود اما پزشکان جز پایش تومور، کار دیگری نمیتوانستند انجام دهند. او علیرغم مشکلات قاعدگی توانست در سال ۲۰۱۲ اولین بارداری خود را تجربه کند. در دوران بارداری، دردهای طاقتفرسایی به سراغش میآمدند ولی پزشکان میگفتند این فقط میگرن است. مدت کوتاهی پس از تولد پسرش، سسیلیا متوجه شد آن تومور به شکل غیر منتظرهای پاره شده است. این او را نگران کرد ولی تومور به آهستگی ناپدید شد و هرگز عود نکرد؛ انگار معجزه رخ داده باشد.
پزشکان او خوشحال بودند. او با خود میگفت شاید پسر کوچکش، جان مادر را نجات داده است. سسیلیا مشغول نقش مادری خود شد. او که تصور میکرد آن تومور، عامل مشکلاتش بوده است انتظار داشت خستگی و دردش برطرف شوند. اما علایم او بدتر شدند. او سردرگم شده و ترسیده بود. خوشبختانه، نوزادش او را سرگرم میکرد. او که سعی داشت گله و شکایت نکند، به سر کار خود برگشت و تا جایی که میتوانست سعی کرد وضعیتش را مدیریت کند.
ادامه دارد...
نظر شما