«ناجورها» فیلمی ناجور در میان کمدی‌ها

کیانوش رضایی*

به گزاش گروه فرهنگ و هنر ایسکانیوز، در سال‌های اخبر هربار که پایمان را از سالن سینما بیرون میگذاریم تصورمان این است که بعید و محال است فیلمی بدتر و ضعیف تر از این چیزی که دیدیم ساخته شود و این فیلم به تنهایی توانسته تمام مرزهای سخیف بودن یک فیلم را در نوردد اما با اکران فیلم بعدی متوجه می شویم که هنوز قفل های جدیدی وجود دارد که روز به روز با ساخت فیلم های جدید خصوصا در ژانر کمدی باز می شود و این دستاوردی است که سینمای ایران توانسته با آن دست پیدا کند و شاید بتوان آن را گینس هم ثبت کرد.

دو مهندس شیمی بیکار برای امور زندگی چاره‌ای جز تولید مواد مخدر ندارند. فیلمی که از ترکیب از فیلم‌های «برکینگ بد» و «متری شش و نیم» بهره گرفته است و با دیدن ساخته جدید محمدحسین فرح‌بخش یعنی فیلم سینمایی «ناجورها» خواهید فهمید با چه فیلمی روبرو هستین و از همه مهمتر اینکه بازی تکراری پژمان جمشیدی در کنار محسن کیایی دیگر هیچ جذابیتی ندارد و توی ذوق بیننده میزند.

کمترین انتظار مخاطب از فیلم کمدی خنداندن است، با این حال «ناجورها» اثری خسته کننده و حوصله سربر برای مخاطب است. داستان نه جذابیت و نه تعلیقی برای بیننده دارد و فقط قرارگیری دو کمدین تکراری کنارهم و با رفتاری پت و مت وار و البته داد زدن های بیهوده باعث شده فیلمی صرفا و صرفا و صرفا برای فروش در گیشه ساخته شود. در حقیقت «ناجورها» دنباله سایر فیلم‌های حسین فرحبخش است که نه می‌خنداند و نه قصه‌ای بری روایت دارد. شاید اغلب افرادی که برای تماشای این فیلم به سینما می‌روند، نمی‌دانند که با اثری شاهکار رو به‌رو نخواهند بود، اما در نهایت این حد از دم دستی بودن داستان و کهنگی شوخی‌ها و کلیشه‌ای بودن کاراکترها برای مخاطب غیر قابل تحمل است و حتی برخی اواسط فیلم سالن سینما را ترک می کنند و برای پول از دست رفته خود غبطه میخورند. در واقع بیننده نمی‌داند با چه منطقی این فیلم ساخته شده و چه هدفی را دنبال می‌کند؟

فرح‌بخش تلاش کرده تا با استفاده از تکنیک‌های فیلمبرداری، اثری خلاقانه بسازد، اما «ناجورها» تبدیل به فیلمی بی سر و ته شده که هیچ جذابیتی برای مخاطب ندارد. با وجود پیشرفت فیمسازی در جهان و به تبع آن در ایران، وجود منابع علمی متعدد و... جالب است که هنوز برخی فیلمسازان گمن می‌کنند با نشان دادن زنانی با لهجه شهرستانی و قرار دادن صحنه های رقص می‌توانند یک کمدی خوب بسازند، فرمولی که دقیقا «ناجورها» از آن بهره برده است. زنان در این فیلم قدرتی ندارند و افرادی بی‌عرضه‌ای نشان داده می‌شوند که هیچ تصمیمی نمی‌توانند بگیرند. در عین حال عمده زمان فیلم مردان را در حال فریاد زدن و انجام خراب کاری می‌بینید تا جایی که بیننده از فریادهای بلند حاضر است سینما را ترک کند و از ادا اطوارهای بازیگران بازیگران و زبان بدن آنان خسته شود.

پژمان جمشیدی و محسن کیایی همان بازی تکراری در فیلم سینمایی «هتل» را به بیننده نشان می‌دهند با این تفاوت که هتل جزو آثار پرفروش سینمای کمدی است اما ناجورها به محض پایین آمدن از پرده سینما برای همیشه فراموش خواهد شد. در تیزرهای تبلیغاتی «ناجورها» آمده است که مخاطب با کمدی‌ترین فیلم سال رو به‌رو است، اما در پایان نمایش تنها حسی که ممکن است به بیننده منتقل شود پشیمانی و اتلاف وقت است.

فرح‌بخش بیشتر از آن که یک چهره فرهنگی به حساب بیاید یک بنگاه دار سینمایی است که بلد است محصولات ارزان قیمتی تولید کند که جواب خوبی از گیشه بگیرند. فرح‌بخش بارها در مصاحبه‌های مختلف عنوان کرده که سینما برای او یعنی ساخت همین جنس از کمدی و کپی از فیلمفارسی‌های قدیمی به قصد فروش. ناجورها هم از این قاعده مستثنی نیست. این فیلم هم اثر سطح پایین و یک بار مصرفی است که به سریع‌ترین شکل ممکن و بدون ذره‌ای خلاقیت ساخته شده است.

فیلم «ناجورها» را می‌توان نمونه‌ای بارز از «کمدی‌سازی صنعتی» در سینمای امروز ایران دانست؛ فیلم‌هایی که نه از دل یک ایده خلاقانه، که از یک فرمول ثابت و آزمون‌پس‌داده گیشه‌ای متولد می‌شوند. مشکل اصلی فیلم نه صرفا در بازیگران تکراری، که در «فیلمنامه فقیر» و «کارگردانی فاقد دیدگاه» ریشه دارد.

فرح‌بخش در یکی از مصاحبه های تلویزیونی خود در خصوص ساخته جدیدش چنین مطرح کرده که برای ساخت فیلم «ناجورها» در ۱۷ روز ۲ تا ۳ ساعته و نهایتا ۹۰ ساعت زمان صرف کرده است. این گفته فرهبخش که شاید آن را نقطه قوت خود در فیلمسازی بداند دقیقا نشان می دهد که چرا «ناجورها» فیلمی آبکی، سطحی و بدون هیچ گونه خلاقیت در فیلمنامه، کارگردانی، صحنه سازی و بازی است. فیلمی که در ۹۰ دقیقه ساخته شود همان اصطلاح «آب بستن» درباره آن صدق میکند.

در چند سال اخیر سینمای ایران با پدیده‌ای مواجه شده که بسیاری از منتقدان آن را «سقوط تدریجی» یا حتی «فرورفتن در ابتذال» توصیف کرده‌اند. اگر روزگاری فیلم‌های ایرانی در جشنواره‌های جهانی به‌عنوان نمونه‌ای از خلاقیت، جسارت و نگاه متفاوت معرفی می‌شدند، امروز بیشترین سهم گیشه داخلی در اختیار کمدی‌هایی است که نه‌تنها کیفیت هنری ندارند بلکه بیشتر به تولیدات سطحی و تجاری شبیه‌اند. این وضعیت نه یک اتفاق ساده، بلکه نتیجه ترکیب سیاست‌های غلط مدیریتی و ضعف ساختاری در میان فیلمسازان است.

در سیاست‌های فرهنگی، تنها فروش بلیت به‌عنوان شاخص موفقیت در نظر گرفته شده و همین نگاه تک‌بعدی باعث شده تا بسیاری از تولیدکنندگان، صرفاً به دنبال ساخت آثاری باشند که سریع بفروشند، بدون آنکه ارزشی فرهنگی یا هنری به همراه داشته باشند.

از سوی دیگر، خود فیلمسازان نیز سهم بزرگی در این سقوط دارند. بسیاری از کارگردانان ترجیح داده‌اند مسیر آسان‌تر را انتخاب کنند و به جای نوآوری، به کپی‌برداری از فرمول‌های تکراری و امتحان‌پس‌داده بسنده کنند. شخصیت‌های تیپیکال، شوخی‌های نخ‌نما و موقعیت‌های تکراری بارها و بارها در فیلم‌ها بازتولید می‌شوند. تماشاگر امروزی بارها همان بازیگر را در نقشی مشابه می‌بیند، همان شوخی‌ها را می‌شنود و همان موقعیت‌ها را تجربه می‌کند. این چرخه تکرار، نه تنها خسته‌کننده است بلکه به‌تدریج سلیقه عمومی را نیز تنزل داده است.

در حالی که بسیاری از مردم در دهه‌های گذشته برای دیدن فیلم‌های متفاوت و جدی به سینما می‌رفتند، امروز بخش زیادی از مخاطبان یا از سینما فاصله گرفته‌اند یا تنها برای تفریح کوتاه‌مدت به تماشای کمدی‌های سخیف می‌روند. این روند خطرناکی است، زیرا سینما در نهایت کارکردی فرهنگی و اجتماعی دارد و اگر صرفاً به ابزار سرگرمی سطحی تقلیل پیدا کند، رسالت اصلی خود را از دست می‌دهد.

کیانوش رضایی خبرنگار حوزه سینما*

انتهای پیام/

کد خبر: 1281311

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • 0 + 0 =