به گزارش خبرنگار گروه دانشگاه ایسکانیوز، در سال 2010 مطالعاتی در رفتار دانشآموزان آسیایی صورت گرفته است که بر اساس نتایج این تحقیق، آنهایی که فاقد مهارت حل مسئله بودند بیشتر در معرض افسردگی قرار میگیرند؛ حتی برخی از آنان ممکن است به خودکشی فکر کنند. همچنین محققان دریافتند که آموزش مهارتهای حل مسئله کودک میتواند سلامت روان آنان را بهبود بخشد.
آموزش مهارتهای اساسی حل مسئله باید از دوران پیش دبستانی آغاز شود، این آموزشها در دبیرستان نیز افزایش پیدا خواهد کرد.
کودکان و نوجوانان هر روز با مشکلات مختلفی روبرو هستند، از مشکلات دانشگاهی گرفته تا مشکلات موجود در زمینهای ورزشی. با این حال، تعداد کمی از آنها فرمول حل این مشکلات را میدانند. کودکانی که فاقد مهارت حل مسئله هستند، ممکن است در هنگام مواجهه با مشکل، کاری از دستشان بر نیاید. آنها به جای اینکه انرژی خود را برای حل مسئله به کار گیرند، ممکن است وقت خود را برای پاک کردن مسئله یا نحوه پیشگیری از وقوع آن صرف کنند.
براساس بررسی محققان، دانشآموزانی که مهارتهای حل مسئله را ندارند، معمولاً بدون اینکه شناختی از انتخابهای خود داشته باشند وارد عمل میشوند.
به دانشآموزان یاد دهید چگونه مسئله را ارزیابی کنند
نتایج این تحقیق نشان میداد دانشآموزانی که احساس میکنند در ناامیدی غرق شدهاند، اغلب در حل مسئله موفق نیستند؛ اما زمانی که فرمول روشنی برای حل مشکلات در اختیار آنها قرار میگیرد، احساس میکنند توانایی بیشتری برای حل مسئله دارند.
محققان در این پژوهش راهکارهای لازم را برای حل مسئله نیز ذکر کردهاند. در مرحله اول باید مشکل و مسئله شناسایی شود، دانشآموزان باید یاد بگیرند که چگونه مشکلات خود را بیان کنند، معلمان و مربیان نیز باید در این راستا به آنها کمک کنند.
دانشآموزان باید حداقل پنج راهحل برای مسئله پیش روی خود در نظر بگیرند. طوفانهای مغزی مرحلهای برای یافتن راههای مختلف خواهد بود.
معلمان باید به دانشآموزان تأکید کنند که همه راهحلها لزوماً نباید از ایدههای خوبی برخوردار باشند. اگر دانشآموز برای رسیدن به ایدههای خود در راستای حل مشکل تلاش میکند، معلمان باید در راستای توسعه راهحلها به آنها کمک کنند. دانشآموزان با کمی خلاقیت میتوانند به طور بالقوه به راهحلهای مختلفی دست پیدا کنند.
براساس این پژوهش، جوانب مثبت و منفی هر راه حل باید توسط دانشآموزان مشخص شود. باید به دانشآموزان کمک کرد تا پیامدهای احتمالی مثبت و منفی را برای هر راه حلی که ارائه کردهاند، شناسایی کنند.
براساس نتایج این پژوهش، در نهایت دانشآموزان باید یک راهحل را انتخاب کنند. هنگامی که دانشآموز نتایج مثبت و منفی احتمالی را ارزیابی کرد، معلمان باید در راستای ترغیب او برای پیدا کردن راهحل های لازم تلاش کنند. مربیان باید از دانشآموزان بخواهند راهحل را انتخاب کرده و مشاهده کنند که چه اتفاقی میافتد. در صورت اینکه نتیجه مطلوب حاصل نشد، دانشآموز میتواند از 4 راه حل باقیمانده یکی را برگزیند و آن را امتحان کند.
دانشآموزان باید حل مشکلات را تمرین کنند، وقتی مشکلی پیش میآید، دانشآموزان نباید برای حل آن عجله کنند. در عوض باید راهنماییهای لازم را از مربیان دریافت کرده تا در مراحل حل مسئله گام بردارد.
اگر دانشآموز قادر نباشد به راه حل دستیابی پیدا کند، مربیان باید به او کمک کنند تا در مسیر راهحلهای موجود قرار گیرد؛ اما نباید به طور کامل به او بگویند که چهکاری را انجام دهد.
پیامدهای طبیعی ممکن است به آموزش مهارتهای حل مسئله دانشآموزان کمک کند؛ بنابراین در صورت مناسب بودن، باید به دانشآموز اجازه داد تا با عواقب طبیعی عمل خود روبرو شود. فقط باید مربیان مطمئن شوند که انجام این کار بیخطر است. به عنوان مثال، والدین اجازه دهند دانشآموز در صورت تمایل تمامی پول هفتگی خود را خرج کند و مدت باقی مانده را بدون هیچ هزینهای بگذراند. این موضوع میتواند به دانشآموز کمک کند تا در موارد بعدی، انتخاب بهتری داشته باشد.
انتهای پیام/