به گزارش ایسکانیوز و به نقل از روزنامه شهروند، این منطقه حیات جانوری، گیاهی، زیستمحیطی و انسانی را زیر شاخ و برگ خود قرار داده است، درچند سال گذشته جنگلهای بلوط زاگرس در اثر آتشسوزی، آفات طبیعی و عامل مخرب انسانی در معرض تهدید و نابودی قرار گرفته، تا جایی که شماری از محیط دوستان زمانی برای حیات دوباره بلوطها متصور نمیکنند، درچند سال گذشته شماری از دوستداران محیطزیست در یک حرکت نمادین با ساختن گردنبندهای بلوط، فغان نابودی بلوط را در استانهای کردستان، کرمانشاه، ایلام و لرستان فریاد زدند و با ارسال مستندات مهم تاثیر بلوط در حیات انسانی، از سازمان یونسکو خواستهاند؛ که بلوط زیبای بلوطستانهای زاگرس را ثبت جهانی کنند، در این باره گفتوگویی با «فاطمه اردلان» یکی از فعالان محیطزیست و بلوطشناس کردستانی انجام شده است:
مدتی است که مدافعان محیطزیست برای نجات و احیای دوباره بلوط زاگرس، دست به اقدامی زیبا و نمادین زدهاند و گردنبند بلوط را به فرمی زیبا و هنری طراحی کردهاند، نه برای مصرف و استفاده شهروندان، بلکه بهعنوان نمادی از نابودی حیات بلوط؛ اگر ممکن است در این مورد توضیح دهید؟
فلسفه این گردنبند بلوط بحث و حدیثی است که در وضعیت موجود زاگرس پنهان و گویای بحران است. کافی است آمار و ارقام کارشناسی را با مشاهدات تجربی خود، کنار هم بگذاریم و هوشمندانه گذشته و حال را مقایسه کرده و مصرف روزانه و فشار این جمعیت را تداعی کنیم، نشانههای عدم امنیت را برای خودنمایی بحران مشاهده خواهیم کرد و خط قرمز را در هر زمینه میبینیم: گرمشدن زمین، تغییرات اقلیم، فرسایش خارج از انتظار خاک، تغییرات کاربری زمین، نبود دید ارزشی به سرمایههای طبیعی و بیتوجهی به چگونه زیستن نسل آینده در این منطقه.
گفته میشود که این گردنبند نمادین بلوط زاگرس، برای ثبت در سازمان جهانی یونسکو پیشنهاد شده است، به نظر شما اگر این نماد و نشانه مهم زیستمحیطی ثبت جهانی شود، چه تاثیری در حفظ وحیات دوباره بلوطهای زاگرس دارد؟
بله من این ایده را درکنار پروژهای به یونسکو پیشنهاد دادهام و درحال پیگیری آن هستم. اگر این پیشنهاد پذیرفته شود، یک پیروزی به حساب میآید، درهای بسیاری که برای منطقه مهم است، باز خواهد شد. نگاه ارزشی و شناسنامهای به این منطقه خواهد بخشید.
این ایده در سال ٩١-٩٢ درحین اجرای پروژه خود در مریوان در ذهن من شکل گرفت که علت آن هم وسعت تخریب و آتشسوزی مداوم که جبرانش هم نیاز به زمان دارد و هم در توان یک گروه یا دو گروه نبوده و نیست. زمانی که همراه با گروه، بازدید میدانی از جنگل داشتیم، حتی درعمق جنگل دور از چشم هرکس مشاهده کردیم که بخشی از جنگل را تراشیده و شخم زدهاند، این تخریب کمتر از آتشسوزی نبود با این کار زنگ خطر پنهانی هم به گوش رسید، بدبینانه به خود گفتیم برنامهریزی شده است! درهمین ثانیههای غم از دست دادن بلوط قهوهای رنگ زیبا در تامل فرو رفتیم و از نگاه و نگرش زنانگی تحلیل کردیم که بلوط را گردنآویز، گردن سازمان یونسکو کنیم تا بلوط از زندگی زاگرنشینان رخت بر نبندد.
بلوط افزون بر کارکردهای زیبایی شناسانه فرمیک، با اقتصاد مردم منطقه نیز گره خورده است این دو نگرش در یک روابط دال، مدلول و دلالت میگنجند؟
شاید با معیشت مردم و اشتغالزایی توجیه شود؛ اما برای حفاظت از محیطزیست معنادار نیست. جنگلداری و جنگلبانی برای مردم حاشیه جنگل شغل نیست؟ جالب این است فرزندان این روستاها تحصیلات دانشگاهی منابع طبیعی و جنگل دارند؛ اما به روستا برنمیگردند! یک گوشه کار میلنگد که کلیدش در دست دولت و برنامهریزان است. ما نباید حیات زیبای جنگلهای بلوط زاگرس را فدای تأمین معیشت کاذب و تخریبگر ساکنان حوالی بلوطستانها کنیم، جنگلهای بلوط با زندگی فرهنگی مردم ایران زمین گره خورده است و این سرمایه اجتماعی- فرهنگی و اقتصادی را نباید با سهلانگاری به باد داد. بلوط زیباست و زیبایی آن باید برای مردم زاگرسنشین و مردمان طبیعت دوست ایرانی حفظ و صیانت شود.
بررسیها نشان میدهد که وسعت زیادی از بلوطهای لرستان، کرمانشاه و ایلام به دلیل عوامل انسانی و طبیعی دچار عارضه و آفات نابودی شدهاند؛ برای عدم استمرار این عارضه که حیات بلوطهای زیبای زاگرس رابه خطر انداخته است، دولت و مردم باید چکار کنند؟
من جنگلهای لرستان و ایلام را از نزدیک دیدهام. جنگلهای ایلام فاجعه است، بیماری و خشکیدگی بلوط همهگیر شده است. پروژه پشت پروژه بینظیر در تئوری حرف ندارد، درعمل قول نمیدهم که چندان در بازیابی حیات دوباره جنگلهای بیمار و سوخته کارگر باشد؛ چون گزارشهای ناشی از فرآیند این پروژههای هزینهبر، هم بزک شده است! مسئولان باید باور داشته باشند بدون مشارکت جامعه بومی پاسخگوی بحران نخواهند شد، باید دولتمردان، مردم بومی را شرکای خود بدانند و با این مردم وارد معامله پایاپای شوند، یعنی فعالیت احیا را به مردم واگذار کرده و در مقابل رفاه را به روستا ببرند.
جمعآوری بلوط از محیط و بستر جنگلهای زاگرس یکی از عوامل نابودی پوشش جنگلی زاگرسنشینان به شمار میرود، انسانها که از بلوط برای خوراک دام استفاده میکنند، شاید آگاهی ندارند که تیشه به ریشه این منبع خدادادی میزنند، بدون شک آموزش و اطلاعرسانی در کاهش این حرکت ناآگاهانه مردم منطقه موثر است، چه اقدامی در این زمینه صورت گرفته است؟
اگر سوءتفاهم ایجاد نکند، به راستی عدم آگاهی است، البته مردم معلول هستند و علت نبود آموزش سرمایههای طبیعی در منطقه است و برای این سرمایهها، ارزشگذاری نشده است، حتی آنهایی که درحاشیه جنگل زندگی میکنند، اگر کاج را زیبا بدانند و کاشتند، تعجب نکنید! چون به موازات آنچه دارد، آموزش ندیده و نمیداند جنگل اطرافش از نظر فیزیکی، شیمیایی و صنعتی چه ارزشی دارد. فعلا یاد گرفته که چگونه سندسازی کند و مالک شود جنگل را تغییر کاربری دهد! تاخیر هم داریم، شما یک نهال بکارید و به پرورش آن بپردازید زمان میخواهد حال برای جبران و احیای یک جنگل بهطور قطع به یک بسیج همگانی و خودجوش دلسوزانه و مسئولانه چه دولت و چه مردم نیازمندیم. فکر میکنم جنبش بلوط پاسخگوی این بسیج باشد، مشروط به حمایت و ترس از آینده.
شماری از کارشناسان طرحی برای بریدن درختان آلوده به آفات بلوط ارایه کردهاند و برخی نیز به سمپاشی درختان آلوده رأی دادهاند؛ درحالی که دارکوبها در سوسککشی و خوردن حشرات موذی و سنجابها درحیات دوباره بلوط زاگرس نقش دارند؛ چرا ما باید به جای حفظ، صیانت و افزایش این دو موجود زنده الهی، به روشهای غیرطبیعی پناه ببریم؟
داوطلبی از هواداران محیطزیست را میشناسم که مدت ١٠سال کنار دریای جنوب زندگی کرد تا از انقراض لاکپشتها پیشگیری کند و جایگزین معیشت مردم که فروش تخمهای لاکپشت بود، به شکلهای دیگر جبران کند یا اینکه مردم بومی بانه، روش سر شاخه زنی دارند تا به نوعی از بیماری جنگل بلوط پیشگیری کنند، حال یک کارشناس برای کاهش هزینه و صرفهجویی کردن زمان دستور به بریدن درختان بیمار میدهد چه باید کرد؟ وقتی سنجابها شکار یا قاچاق میشوند، چه باید کرد؟ سنجابها در گردآوری بلوطها نقش اساسی دارند این حیوان زیبای طبیعت زاگرس، دانه بلوط را برای خوردن زیر خاک تلنبار میکند؛ اما بهدلیل حافظه کوتاهمدت مکان خاکسپاری بلوط را به یاد نمیآورد و همین مسأله باعث میشود که دوباره سنجاب بلوط ریخته بر زمین را در دل خاک نهان کند و این رفتار سنجاب موجب زایش و رویش درختان بلوط میشود؛ اما متاسفانه شماری از قاچاقچیان این حیوان حامی و صیانت از جنگلهای زاگرس را شکار و به شیوه بسیار دلآزار، قاچاق یا در آب خفه میکنند، امیدواریم مثل فرهنگ اسلحهشکنی شکارچیان که از کردستان آغاز و در استانهای کشور همهگیر شد، روزی نیز فرهنگ دارکوبکشی و سنجابگیری در منطقه زاگرس به پایان برسد تا ما شاهد نابودی جنگلهای زاگرس به دست انسانهای نامهربان با طبیعت نباشیم.
20106