آمنه بهرامی قربانی اسیدپاشی: از بخشش خود راضی نیستم/ میان همه قربانیان فقط من  به هیچ حقی نرسیدم

پرونده‌های اسیدپاشیی بعد از من، تمامشان حکم قصاص را گرفتند و مجرمان از ترس قصاص‌شدن حاضر شدند هر پیشنهادی را بپذیرند. حادثه دیده‌های اسیدپاشی از خانه‌هایشان بیرون آمدند و خودشان را مطرح کردند. بین تمام این افراد تنها من هستم که به هیچ حقی نرسیدم .

به گزارش ایسکانیوز و به نقل از اعتماد آنلاین، آمنه بهرامی دختر دانشجویی که در سال ۱۳۸۳ مورد حمله اسیدپاشی فردی به نام مجید موحدی از همکلاسان سابق خود در دانشگاه قرار گرفت، در گفت و گویی بیان کرده است که اگر مجری دولت بود و نه من، به طور حتم با قصاص موافقت می‌کردم اما همان‌طور که در فیلم «لانتوری» نیز مشاهده کرده‌اید، حکم قصاص برای اسیدپاشی موجود است و ولی دم می‌تواند حکم را اجرا کند یا ببخشد. او در گفت و گو با «خبرگزاری صبا» گفته است: پرونده‌های اسیدپاشیی بعد از من، تمامشان حکم قصاص را گرفتند و مجرمان از ترس قصاص‌شدن حاضر شدند هر پیشنهادی را بپذیرند. حادثه دیده‌های اسیدپاشی از خانه‌هایشان بیرون آمدند و خودشان را مطرح کردند. بین تمام این افراد تنها من هستم که به هیچ حقی نرسیدم .نه قاضی عادلی که حرفم را بشنود و نه پولی که آسیب‌هایم را درمان کنم و به زندگی‌ام ادامه دهم.

گزیده ای از صحبت های آمنه بهرامی در ادامه می آید:

* این فیلم داستانی از زندگی من نیست. از دوستان سینمایی و وزارت ارشاد سوال کردم و نیز از اظهارنظر کسانی که این فیلم را دیده‌اند متوجه شدم، فیلم بر اساس زندگی من نیست ولی در قسمت‌هایی از این فیلم به برداشتی از زندگی من پرداخته شده است.

*رضا درمیشیان می‌توانست از من اجازه بگیرد. به طور مثال محمدهادی کریمی در سفارت اسپانیا، با من صحبت کرد و اجازه ساختن فیلم از زندگی‌ام را در خواست کرد، وی حتی بازیگران احتمالی را انتخاب کرده بود ولی با هم به توافق نرسیدیم که بعد اجازه خواست که فیلمنامه‌ای بنویسند که قسمت‌هایی از آن برگرفته از زندگی من باشد یا هاتف علیمردانی، دو سال قبل با من تماس گرفت و خواست از زندگی‌ام فیلم بسازند. پاسخ دادم که در حال حاضر ترجیح می‌دهم صبر کنم اما به وی گفتم شما می‌توانید فیلمی از اسیدپاشی بسازید و اگر نیاز به همکاری من داشتید حتما همکاری خواهم کرد. بهتر بود درمیشیان نیز با یک تماس تلفنی موضوع را با من در میان می‌گذاشت.

*نقد فیلم را شنیده‌ام و تیزرهای تبلیغاتی آن را گوش داده‌ام و به‌نظرم کار زیرکانه‌ای است و از آنچه تا کنون شنیده‌ام خوشم آمده است.

*یکی از دلایلی که نخواسته‌ام فیلم زندگی‌ام ساخته شود نبودن یک فیلمنامه خوب بود، طوری که بتواند لحظه‌های درد کشیدن و تلاش‌هایم را برای کسب حکم قصاص و رنج‌هایی که در این مسیر هفت‌ساله کشیده‌ام به‌خوبی به تصویر بکشد و فقط یک فیلم تجاری بیرون ندهد.

*به عنوان مثال افراد مذاکره‌کننده با من در داخل یا خارج از ایران، وقتی می‌خواهند از زندگی‌ام فیلم بسازند یک سوال از آنها می‌کنم؛ آیا کتاب زندگی مرا خوانده‌اید یا فقط مطالب مندرج در شبکه‌های اجتماعی و اینترنت و مطبوعات را مطالعه کرده‌اید؟ که متاسفانه هیچ‌کدام این کتاب را نخوانده‌اند و تا به حال شرکت فیلمسازی که بتواند این فیلم را مطابق کتاب بسازد پیدا نکرده‌ام.

*کتاب «چشم در برابر چشم» و به پنج زبان زنده دنیا ترجمه شده است، فارسی، آلمانی، زبان کاستیانو یا اسپانیولی، زبان چک و فنلاند اما در بین این زبان‌ها، به‌شخصه کتاب چاپ‌شده به زبان فارسی را دوست ‌دارم زیرا زندگی مرا کامل و در هزار صفحه به تصویر کشیده و دارای دویست و پنجاه صفحه عکس است و خلاصه این کتاب به‌عنوان «فصل سبز رُستن» در دویست و پنجاه صفحه منتشر شده و در ایران انتشارات مهراندیش آن را به چاپ رسانده است و در انتظار یک ناشر معتبر جهانی هستم که از روی کتاب مفصل منتشر شده مهر‌اندیش، کار ترجمه و چاپ را انجام دهد.

*وقتی برایم این اتفاق افتاد مدام در ذهنم حرف مجید موحدی، عامل اسیدپاشی، تداعی می‌شد که می‌گفت: «با من ازدواج کن! دو راه بیشتر ندارید یا بیچارگی تا آخر عمر یا ازدواج با من -که البته از نظر من هر دو یکی بود- کاری می‌کنم تا آخر عمرت بیچاره شوی» و حرف مادرش را نیز به یاد می‌آورم که می‌گفت؛ «پسرم یک مرد است و یک مرد هرچه را که بخواهد به‌دست می‌آورد» و من پاسخ داده بودم؛ «مگر کشور بی‌قانون است.» به همین خاطر وقتی این اتفاق اقتاد، مدام در پی حکمی بودم که او و خانواده‌اش نیز چون من و خانواده‌ام رنج بکشند و اعدام کافی نبود زیرا راحتی او از رنج بود و راحت‌شدن خانواده‌اش از یک فرزند ناخلف که نتیجه تربیت غلط خودشان بود. به همین دلیل خواستار حکم قصاص بودم با این‌که وجود نداشت و به گفته قاضی قیصری غیرممکن هم بود.

*ولی مصصم شده بودم که حکم قصاص را بگیرم و بارها لحظه قصاص را در ذهنم تداعی کرده بودم، گاهی از خود سوال می‌کردم که آیا می‌توانم این کاررا انجام دهم یا خیر، به خودم می‌گفتم اگر نتوانستی به لحظه نابینا‌شدنت فکر کن.

*اما از شما چه پنهان اگر مجری دولت بود و نه من، به طور حتم با قصاص موافقت می‌کردم اما همان‌طور که در فیلم «لانتوری» نیز مشاهده کرده‌اید، حکم قصاص برای اسیدپاشی موجود است و ولی دم می‌تواند حکم را اجرا کند یا ببخشد.

*هرگز از بخشش خود راضی نیستم. به دلیل سالم نبودن روند قضایی پرونده‌ام که نتیجه آن عدم پرداخت دیه من و آزادی متهم بود. وقتی شکایت کردم گفته شد، «آب در هاونگ نکوبید.» بله؛ شاید آب در هاونگ کوبیدن من فایده‌ای برای خودم نداشته باشد اما آن‌قدر می‌کوبم که صدایش دنیا را پر کند.

*دوست داشتم کسی که شخصیت مرا بازی می‌کند بسیار زیبا، توانا و بسیار باهوش باشد زیرا در زمان سلامت به هر جا پا می‌گذاشتم مورد توجه مردم قرار می‌گرفتم و دوستانم به طعنه به من می‌گفتند که به‌خاطر زیبایی‌ات است که مورد توجه هستی، خداوند آن زیبایی را از من گرفت و چندین برابر قبل مورد توجه قرار گرفتم. طوری که زشتی صورتم، هرگز به چشم مردم نمی‌آمد. شاید قبل از حادثه هوش، قدرت، توانایی و استعدادم در زیر ظاهر زیبایم پنهان شده بود، حتی گاهی که برای جست‌وجوی کار به شرکتی می‌رفتم به‌خاطر چهره‌ام به من کار نمی‌دادند یا این‌که کار را می‌دادند ولی با پیشنهاد‌های عجیب و غریب مواجه می‌شدم. در ذهن اکثر مردم یک زن زیبا باید ازدواج و همسرداری کند ولی یک زن زیبا که می‌خواهد نجیب و فعال در اجتماع باشد باید چه روزهایی را نبیند و چه دردهایی که نکشد.

*در شب حادثه تصور می‌کردم همه چیز یک هفته‌ای تمام می‌شود. حتی به دانشگاه رفتم و امتحاناتم را دادم زیرا فکر می‌کردم ترم بعد به دانشگاه برمی‌گردم اما بعد از دو ماه فهمیدم که دیگر به تمام آنچه در طی ۲۶ سال فکر کرده‌ام دیگر نباید فکر کنم و باید به یک زندگی دیگر بیندیشم.

*هر کسی می‌تواند موضوع اسیدپاشی را به‌نوعی مطرح کند چراکه تا درد مطرح نشود، مردم به آن فکر نمی‌کنند، گرچه ماجرایی غم‌انگیز است و معضلی که وجود دارد باید به آن اندیشیده و آن را حل کنند؛ مانند جوامع پیشرفته که شاهد آن هستیم به طور مثال مشکلات پناهنده‌ها را نادیده گرفتند و زمانی‌ که مانند آتش زیر خاکستر و در حال فوران کردن شده است می‌خواهند به آن فکر کنند.

*یادمان نرود که این حادثه ممکن است برای هر کسی اتفاق بیفتد. او را با مشکلات روبه‌رو کند که آنها را نباید نادیده گرفت بلکه باید دردهای اجتماع را به تصویر کشید.

*زندگی‌ من با اسیدپاشی گره خورد و تلاش بی‌وقفه‌ام که در طی 12 سال برای مطرح کردن اسیدپاشی در جهان و جلب کردن توجه نگاه جهانیان به این معضل اجتماعی و گرفتن حکمی به نفع آسیب‌دیدگان اجتماع و گرفتن کمک‌های دولتی برای آنها ادامه داشته و دارد.

*پرونده‌های اسیدپاشیی بعد از من، تمامشان حکم قصاص را گرفتند و مجرمان از ترس قصاص‌شدن حاضر شدند هر پیشنهادی را بپذیرند. حادثه دیده‌های اسیدپاشی از خانه‌هایشان بیرون آمدند و خودشان را مطرح کردند. بین تمام این افراد تنها من هستم که به هیچ حقی نرسیدم نه قاضی عادلی که حرفم را بشنود و نه پولی که آسیب‌هایم را درمان کنم و به زندگی‌ام ادامه دهم.

*از دفتر ریاست جمهوری پرسیدم چه اندازه باید تبلیغات کنید و هزینه بدهید تا چهره ایران را درجهان مثبت نشان دهید، من با یک حکم، این کار را برای شما انجام دادم. آیا لایق کمک هزینه زندگی و درمان نیستم. درجواب به من گفتند معروف‌تر از شما، مشهورتر از شما به این‌جا می‌آیند و...

*قلبم به درد می‌آید وقتی من را نادیده می‌گیرند. اولین زنی بودم که در جهان حکم قصاص را برای اسیدپاشی گرفتم نه این‌که قصاصی وجود نداشت بلکه برای اسیدپاشی وجود نداشت و حکمی معادل یک مرد را گرفتم. زندگی‌ام یک اسیدپاشی ساده یا یک بخشش ساده نبود.

*معضل اسیدپاشی یک معضل اجتماعی است و دولت در این مورد وظیفه بزرگی به گردن دارد، برای حفظ امنیت اجتماع و آنچه شما برای من بر شمردید که بعد از بخشش به دست آورده‌ام، در کمد خانه من هستند و سکه‌ها بابت درمانم خرج شده‌اند، بعد از آن حتی برای مخارج روزمره‌ام نیز مشکل دارم و متاسفانه نمی‌توانم لوح‌ها را بفروشم و خرج زندگی‌ام را بدهم. تمام کسانی که آن هدیه‌ها و افتخارات را به من داده‌اند رفته‌اند. باز هم من تنها هستم با کوله‌باری از مشکلات، سختی‌ها و رنج‌ها و امروز که دارم این مطلب را برای شما می‌گویم در فکر این هستم که هزینه فردایم را چه کنم.

*از رییس‌جمهوری گرفته تا وزیر کشور یا هر مقامی که شما تصور می‌کنید برای درخواست کمک رفته‌ام اما دست خالی باز گشته‌ام و آنها به من پاسخ داده‌اند که «می‌خواستید نبخشید!» آیا اگر حکم را اجرا می‌کردم، امروز ثروتمند می‌شدم یا می‌گفتند که «حکمتان را اجرا کرده‌اید دیگر چه می‌خواهید؟» دولت نقش بسیار مهمی در فرهنگسازی و هدایت اجتماع دارد و قوه قضاییه نیز باید قوانین را محکم وضع کرده و آنها را اجرا کند به‌طوری که مردم به قوانین احترام بگذارند نه این‌که آنها را به سخره بگیرند.

20106

کد خبر: 667126

وب گردی

وب گردی