به گزارش ایسکانیوز و به نقل از شرق هرچند برخی معتقد هستند وفور سلاح در برخی نقاط مرزی کشور دلیل این امر است؛ اما محمدعلی نجفیتوانا، حقوقدان و جرمشناس درباره این پدیده میگوید جرم از تبعات زندگی اجتماعی است و نباید بر وقوع آن خرده گرفت؛ اما بالابودن آمار آن تأملبرانگیز است و ریشه در دوران رشد انسانها و احساس بیعدالتی در افراد دارد.
از لحاظ علمی جرم را چطور تعریف میکنند؟
جرم یک پدیده انسانی و از تبعات زندگی اجتماعی است. جرم رفتاری است که انسان با توجه به شرایط روانی و آموزههایی که در زندگی از خانواده و اجتماع به او منتقل شده و تجربیاتی درونی و بیرونی که داشته است، از خود بروز میدهد. این رفتار میتواند دلایل متفاوتی داشته باشد و انسان در همه ابعاد زندگی ازجمله ابعاد زندگی اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی و... ریشه داشته باشد. اختلافاتی که در دوران رشد و پرورش و رفتار خانواده است، همهوهمه ممکن است در نوع جرمی که فرد مرتکب میشود، تأثیر داشته باشد.
چه جرائمی شیوع بیشتر دارد؟
امکان سرزدن هر جرمی از یک انسان وجود دارد؛ اما با توجه به ویژگیهای شخصیتی هر فرد، استعداد ارتکاب جرائم مختلف یا استعداد جنایی خاصی در هر فرد وجود دارد که آنها را میتوان ناشی از شرایط فیزیکی، حالات روحی و روانی و شرایط فرهنگی در هدایت استعداد جنایی بالقوه افراد به بالفعل مؤثر دانست. همین ویژگیها در افراد باعث میشود در برابر هر محرک بیرونی و فشار درونی واکنشهای متفاوتی از خود نشان دهند. یک محرک بیرونی، یک توهین یا یک پرخاش در نزد ١٠ نفر ١٠ عکسالعمل مختلف به وجود میآورد. عمدتا جرائم جسمانی در تمام انسانها که به صورت بالقوه میل انجام آن وجود دارد، طبیعیترین واکنش انسان در رفتار غریزی است. البته رفتار انسان در زندگی اجتماعی بشری به صورت مدیریتشده جهت مییابد و کنترل میشود و به دلیل واکنشهای اجتماعی نظم مییابد.
قتلعامهای اخیر را چطور میتوان دستهبندی کرد؟
این قتلها را میتوان در دسته قتلهای انتقامجویانه قرار داد. قتلهای ناشی از انتقامجویی ریشه و عداوت آن قبلا در شخص دوانده شده و در او بهعنوان یک حس تقویت شده است و این حس انتقامجویی به صورت یک ابزار در دست فرد عمل میکند و فرد بدون توجه به آثار اجتماعی و فردیای که کارش دارد، ناگهان با همان حس بسیار قوی انتقامجویی اقدام به عملی اسفبار میکند. حوادث اخیر که در فهرج به دست داماد خانواده رقم خورد، قتلعامی که در ایرانشهر اتفاق افتاد و کشتاری که در اراک به وقوع پیوست، همه از این نوع قتلها هستند؛ قتلهایی که ریشه در انتقامجویی دارند. این کشتارها نشان از تقویت حس عداوت و انتقامجویی در افرادی دارد که نتوانستهاند خشم خود را مدیریت کنند.
نکته دومی که در این قتلها پررنگ است، مسئله در دسترسبودن سلاح است؛ هرچند حمل و نگهداری سلاح در کشور ما ممنوع است؛ اما در برخی مناطق بهراحتی در دسترس افراد است و فرد انتقامجو هم که نیاز به ابزاری برای بروز خشم و انتقامجویی دارد، بهراحتی میتواند آن را به دست بیاورد و مرتکب قتلهای ناموسی، خانوادگی و زنجیرهای شود که این نوع آخر خود موضوع بحث دیگری است.
در اینجا آموزههای ناشی از دنیای مجازی و رسانه حلقه گمشده زنجیره جرم را در اختیار فرد مرتکب میگذارد؛ البته باید به یک نکته هم اشاره کرد و آن هم این است که تکرار این جرائم به صورت ناخودآگاه افرادی را که زمینه ارتکاب چنین جرائمی را دارند، تحریک میکند.
درباره جوان اراکی که تازهترین کشتار کشور را رقم زده است، چه عواملی در بروز این رفتار او مؤثر بوده است؟
درباره این جوان که بهتازگی آزاد شده بود و درحالحاضر نیز به خاطر جرمی بهمراتب سنگینتر از جرم قبلی خود بازداشت شده است، فعلا به دلیل نبود اطلاعات نمیتوان اظهارنظر دقیقی کرد. از طرفی بدون بررسی و تحقیق در گذشته او نمیتوان بهدرستی درباره دلیل و عوامل مؤثر در این رفتار او بهدرستی تحلیل کرد؛ اما چیزی که واضح به نظر میرسد، این است که در مدت بازداشت و زندان با صحنهسازیهای مکرر برای گرفتن انتقام از خانواده مقتول و مأمور نیروی انتظامی، برنامههایی را در ذهن خود طراحی و تصویب و لغو کرده است که در نهایت مدتی پس از آزادی دست به چنین جنایتی زده است. البته احساس تحقیر زیادی نیز از سوی خانواده به این فرد القا شده است که نقش بسیار مهمی در رفتار پرخاشگرایانه او داشته است.
چه چیزی در افراد باعث بهوجودآمدن چنین حس انتقامجویی و کینهای میشود که دست به کشتاری بزنند که غیر از فردی که با او مشکل دارند، دیگران را نیز تحت تأثیر قرار میدهد؟
معمولا از بُعد روانشناسی جنایی شخصی که حس بیعدالتی اجتماعی متأثر از یک محرک روانی قوی را در خود داشته باشد چنین تصمیم وحشتناکی میگیرد؛ وگرنه شخص در حالت عادی در مقابل بیعدالتی به واکنش اجتماعی متوسل میشود و اگر فرد متعادلی باشد، با قدرشناسی از آگاهی احتمالی دست به چنین رفتار جنونآمیزی نخواهد زد. فرد متعادل درصورتیکه احساس بیعدالتی بکند، قطعا از قانون و افکار عمومی برای اثبات بیگناهی خود کمک میگیرد؛ اما فردی که اقدام به چنین عملی میکند، خود را ناتوان در برقراری ارتباط با دیگران میبیند و همچنان قصد اعمال زور و فشار و خودنمایی دارد.
آیا تنها حس بیعدالتی ممکن است چنین قتلعامی را به وجود بیاورد؟
انگیزه بسیار قوی ناشی از بیعدالتی یا آنکه اختلال شخصیت یا نوعی توهمگرایی در فرد یک حالت روانی مظلومیت ایجاد میکند که خود را محق میداند به ارتکاب چنین جنایتی دست بزند. یکی از مهمترین راههای جلوگیری از این اتفاقات شناسایی افرادی است که دارای اختلال شخصیت پیشرفته هستند و ممکن است دست به ارتکاب جرم بزنند. برای کاهش چنین جرائمی باید به صورت ویژه برای سلامت روان مردم هزینه کنیم و آن را جدی بگیریم؛ چراکه باید توجه داشت وقتی چنین حادثهای اتفاق میافتد، اطرافیان کسانی که کشته شدهاند، بهشدت دچار بحران روحی و در پی آن گاه دچار بیماری روانی میشوند؛ بنابراین برای جلوگیری از بهوجودآمدن چندین فرد بیمار دیگر بهترین کار این است که اولا احساس بیعدالتی را در افراد جدی بگیریم و آن را از بین ببریم و دوم اینکه به خانوادهها و مردم از طریق رسانههای عمومی آگاهی لازم شناسایی کسی را که دچار اختلال روانی است، بدهیم و از آنها بخواهیم تا فرد را کمک کنند یا در برابر کارها و رفتارهای او چندان بیتفاوت نباشند.
چه عوامل دیگری غیر از خود شخص مرتکب را میتوان عامل وقوع کشتار دانست؟
همانطور که گفتم، در اینگونه جرائم در کشور ما عوامل ثانویه یعنی دسترسی آسان به اسلحه نیز وجود دارد که باید به آن توجه شود؛ ضمن آنکه متأسفانه برخی رسانهها بیمحابا با دادن اطلاعات دقیق و جزئی از نحوه ارتکاب جنایات برای جلب مخاطب و از طرفی اغراق و مبالغه در ماجرا زمینه آموزش برای افراد مستعد را فراهم میکنند.
700700