به گزارش ایسکانیوز از بنیاد شعر و ادبیات داستانی ایرانیان، پیش از ظهر امروز چهارشنبه دوازدهم مهرماه، مهدی قزلی، مدیرعامل این بنیاد به همراه ابراهیم زاهدی مطلق، نویسنده و برنده جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی ایران در حوزه دفاع مقدس، جواد محقق، شاعر و پژوهشگر حوزه ادبیات، شهریار عباسی، نویسنده و برنده جایزه ادبی جلالآلاحمد، احسان رضایی نویسنده و روزنامهنگار، میثم امیری نویسنده و برنده جایزه ادبی داستان انقلاب، حجت الاسلام و المسلمین مسعود دیانی، نویسنده و سردبیر مجله ادبی «الفیا» با حضور بر مزار احمد محمود و قرائت فاتحه و اهدای گل یاد این نویسنده نامآشنای کشور را به عنوان خالق نخستین کتاب حوزه دفاع مقدس گرامی داشتند.
احمد محمود «اولین روایتگر» از جنگ تحمیلی بود
مهدی قزلی، نویسنده و مدیرعامل بنیاد شعر و ادبیات داستانی، در متنی که در این مراسم خواند، احمد محمود را صاحب و دارنده افتخاری به نام «اولین روایتگر» از جنگ تحمیلی به عنوان رویدادی مهم و قابل اعتنا در تاریخ ایران زمین معرفی کرد و بسیاری از روشنفکران و عافیتطلبان آن روزگار را که همواره در پی رد واقعیتهای دفاع مقدس بودند مورد خطاب قرار داد: «گویا تهاجم به وطن و خانه آدم، کافی نیست برای نوشتن و باید حتما پای معاملهای در کار باشد.»
وی در ادامه گفت: «وقتی احمد محمود کتاب زمین سوخته را مینوشت، نویسندگان دیگری هم بودند که میتوانستند راوی جنگِ ما باشند، ولی این افتخار نصیب محمود شد که در آن بحبوحه جنگ و تردیدی که به قلب و قلم برخی نویسندگان و روشنفکران در دفاع از ایران افتاده بود، با جسارت، زمانمند و مکانمند، این اولین رمان جنگ را نوشته است.»
مدیرعامل بنیاد خاطر نشان کرد: «زمین و زمان این سرزمین نسوخت و ایران سربلند ماند به برکت خون شهدا و البته امثال احمد محمود در این سربلندی سهیمند با سطور مسطورشان.»
قزلی در پایان گفت: «ما در بنیاد شعر و ادبیات داستانی پایِ هر نویسنده و شاعر باشرفی که در اندیشه حفظِ هویت ملی است میایستیم و چنان که آنان با به جان خریدن تهمتها و برچسبها از نوشتن باز نایستادند و راوی ایران شدهاند، ما هم سپاسگزار و قدردان غیرت و شرفشان خواهیم بود. راوی زمین سوخته، زندهیاد احمد محمود یکی از آنهاست.»
مصاحبه سوخته و مردی با شرف
ابراهیم زاهدی مطلق، نویسنده و برنده جایزه کتاب سال دفاع مقدس، نیز با بیان خاطرهای از دیدار با احمد محمود وی را نویسندهای با اخلاق و شریف معرفی کرد و گفت: «اشهد انک تو مرد باشرفی بودی؛ در زمانه ای که نوشتن از جنگ و آلام کشور و رنج مادران و پدران و زمین های سوخته، نزد برخی همقطاران، اتهام حکومتی بودن داشت، دست تو شجاعانه نوشت و قلب تو آن را به یکی از شهدای این سرزمین تقدیم کرد.(روح برادرت شاد).»
وی در بیان خاطره خود از دیدار با راوی زمین سوخته گفت: «سال ۷۸ بود و فضای روشنفکری و حتی عمومی کشور خصوصا در مطبوعات، زیر سیطره ادبیات داستانی؛ چرایش را کسی تحقیق نکرده است.»
نویسنده نسل باروت افزود: «در چنین روزهایی من می روم سراغ نویسندهای روشنفکر و قدر که اگر چه دلخواه دولت و مسئولان نیست، چندان باب میل روشنفکران مخالف حاکمیت هم نیست. این یکی چرایش تقریبا معلوم است: او از جنگ نوشته و متجاوز را مشخصا معلوم کرده، شرافتش را به دیوار زده و فریاد کشیده بر سر آنان که “زمین سوخته” را درست کردهاند.»
ابراهیم زاهدی مطلق در ادامه ذکر خاطره خود از دیدار با احمد محمود؛ خود راویِ جملاتی از زبان خالق زمین سوخته شد و گفت: «خاطرم هست، این نویسنده از برخی رفتارها دلگیر بود: “آقای زاهدی! والله ما هم مسلمانیم… والله ما هم خدا را قبول داریم…. والله ما هم کشورمان را دوست داریم. والله …»
زاهدی افزود: «حالا دیگر زمین من است سوخته و خاکستر شده که نویسندهای باید برای خداپرستیاش پیش منِ روزنامه نگار قسم بخورد که…»
این نویسنده آثار دفاع مقدس اضافه کرد: «بنابراین، ای نویسنده محترم! اشهد انک تو مرد باشرفی بودی؛ خصوصا در زمانهای که شرف، گوهر نایابی شده است که به جای دستها و قلبهای فرزندان آدم، فقط از زبانهایشان شُرّه می کند…»
احمد محمود (اعطا) در ۴ دی ۱۳۱۰ در شهر اهواز به دنیا آمد. وی پس از سپری کردن دوران تحصیلات ابتدایی و متوسطه در زادگاهش، به دانشکده افسری ارتش راه یافت. گفته میشود وی از جمله دانشجویان دانشکده افسری بود که پس از کودتای ۲۸ مردادماه سال ۱۳۳۲ بازداشت شد. احمد اعطا، یکی از این دانشجویانی بود، که توبهنامهای امضا نکرد و به همکاری با حکومت پهلوی تن نداد. به همین دلیل مدت زیادی را در زندان بهسر برد و گویا مشکل ریوی او که در نهایت منجر به مرگش شد، باقیمانده همان دوران بودهاست. احمد محمود در اواخر عمر دچار بیماری تنگی نفس شد. وی روز جمعه ۱۲ مهر سال ۱۳۸۱ به دنبال یک دوره بیماری ریوی در تهران درگذشت.
از آثار او میتوان به همسایهها، زمین سوخته، مدار صفر درجه، درخت انجیر معابد و داستان یک شهر اشاره کرد.
502