به گزارش گروه اقتصادی ایسکانیوز؛ مقام معظم رهبری در جلسه چهارشنبه هفتم ماه رمضان و در دیدار با مسئولان نظام صحبتهای جامعی را درباره شرایط سیاسی و اقتصادی پس از خروج آمریکا از برجام بیان کردند. ایشان در بعد اقتصادی علاوهبر اینکه مشکلات اقتصادی حاصل از برجام را برشمردند، بهطور کل برخی مصائب سیستم اقتصاد کشور را ذکر کردند. از مهمترین بندهای سخنان رهبر انقلاب، گرهنزدن اقتصاد کشور به برجام است. بنابراین این مساله و سایر مسائل مطرحشده را در گفتوگو با وحید شقاقیشهری، اقتصاددان و عضو هیأت علمی دانشگاه خوارزمی به بررسی نشسته است. شقاقیشهری معتقد است: «بزرگترین ضربهای که بعد از انقلاب از نظام بینالمللی بهویژه آمریکا متحمل شدهایم، منتظر نگه داشتن اقتصاد ایران است.» در ادامه این گفتوگو را از نظر میگذرانیم.
یکی از مهمترین سخنان مقام معظم رهبری این بود که مسائل اقتصادی کشور را به برجام گره نزنید. این در حالی است که متاسفانه در چند سال گذشته همه فعالان اقتصادی منتظر سرنوشت برجام ماندهاند. شما تبعات این مساله را برای کشور چه میدانید؟
بزرگترین مساله و چالش ما که دوباره رهبر انقلاب بر آن تاکید داشتند، منتظر گذاشتن اقتصاد ایران است. اقتصاد ایران 20 سال است که منتظر مانده و کار خاصی را صورت نداده است. بزرگترین ضربهای که بعد از انقلاب از نظام بینالمللی بهویژه آمریکا متحمل شدهایم، منتظر نگه داشتن اقتصاد ایران است.هراس من این است که دوباره اروپاییان یکی، دو سالی ما را سر کار بگذارند. بهعبارتی این مذاکرات باز برای برجام حداقلی و برجام اروپایی یکی، دو سالی طول بکشد و درنهایت متوجه شویم که هیچ فایدهای برای ما نداشته است.
برداشت من این است که آنها هیچ کاری برای اقتصاد ایران انجام نمیدهند و این مذاکرات هیچ ثمرهای برای اقتصاد ما بهدنبال نخواهد داشت. دلیلش این است که در بعد اقتصاد، اروپا در ضعیفترین حالت تاریخ خود بهسر میبرد. کشورهای اروپایی از لحاظ شاخصهای اقتصادی وضعیت بسیار ضعیفی دارند. بهطور مثال کشورهایی مانند ایتالیا، اسپانیا، پرتغال و یونان وضعیت بسیار وخیمی دارند.
این کشورها قطعا در آینده حرفشنویشان از آمریکا بیشتر خواهد بود، در نتیجه دوباره ما را سر کار خواهند گذاشت و دوباره ما منتظر خواهیم ماند تا تکلیف مشخص شود و دوباره از ما فرصت خواهند گرفت. ما الان 20 سال است داریم فرصت میدهیم و خودمان نمیتوانیم تصمیم بگیریم. اگر یکبار برای همیشه بدانیم کمکی از این کشورها به ما نخواهد رسید، خودمان اقدامات لازم را شروع میکنیم، مانند صنایع موشکی که موضوع همین بود.
وقتی متوجه شدیم به ما موشک نخواهند داد، افرادی نشستند و به هر نحوی بود خودشان را به تکنولوژی مورد نیاز رساندند. آیا ما در حوزههای دیگر مثلا در خودروسازی نمیتوانیم تجربه موشکی را تکرار کنیم؟ میشود ولی متاسفانه منتظر نگه داشتن اقتصاد، بزرگترین لطمه را وارد میکند.
میتوان اینگونه نتیجه گرفت که تداوم رکود فعلی حاصل منتظر ماندن برای نتیجه برجام بود؟
مذاکرات نزدیک 2.5 سال طول کشید. سرمایهگذاران داخلی و خارجی و حتی مصرفکنندگان هم منتظر بودند تا نتیجه مذاکرات را ببینند. برخی از مردم منتظر برجام نشسته بودند به این امید که قیمت مسکن کاهش مییابد؛ برخی دیگر به کاهش قیمت خودرو امید بسته بودند؛ سرمایهگذار داخلی منتظر امضای برجام بود تا هزینههای تولید کاهش یابد؛ سرمایهگذار خارجی نیز منتظر بود تا تکلیف خود را بداند. هر سه گروه منتظر بودند و این حالت، آفت بزرگی بهنام رکود اقتصادی را به ما تحمیل کرد. رکود یعنی تولیدکننده تولید نمیکند، مصرفکننده خرید نمیکند و متعاقب آن موجودی انبار تولیدکنندگان افزایش مییابد. رکود اقتصادی هم از کانال کاهش تقاضای مصرفی ایجاد میشود و هم از کانال عدم سرمایهگذاری که شدت یافتن هر دو کانال نتیجه انتظار برجام بود.
اتاق جنگ آمریکا از وزارت دفاع به وزارت خزانهداری رفته است. مقام معظم رهبری درخواست کردند ستاد مقابلهای در مرکز اقتصادی دولت تشکیل شود. به نظر شما بهتر است این مرکز در کدام بخش از دولت تشکیل شود و وظایف آن را چه میدانید؟
ستاد فرماندهی اقتصاد مقاومتی وظیفهاش همین بود. یکی از بندهای سیاستهای کلی اقتصاد مقاومتی پایش تهاجمات، ترفندها و جنگهای اقتصادی است. این مسائل باید مدام بهصورت مستمر پایش شود. اگر این کار انجام میشد ما به این مشکلات دچار نمیشدیم. به نظر من بهترین مکان برای مرکز مقابله، همین ستاد فرماندهی اقتصاد مقاومتی است.
خواسته دیگر ایشان این بود که باید از اقتصاد نفتی عبور کنیم و نباید وابسته به نفت باشیم، به این دلیل که ما نفت را تولید میکنیم ولی قیمتگذاری آن دست ما نیست. چرا دولتها و خصوصا دولت آقای روحانی هیچوقت به این سمت حرکت جدی نداشتهاند؟
درونزایی اقتصاد مفهومش این است که مدیریت رشد اقتصادی دست خودمان باشد و مدیریت رشد ما به بیرون وابسته نباشد. نفت پارامتری است که باعث میشود رشد ما درونزا نباشد. به این علت که در نفت قیمتگذاری و میزان صادرات دست خودمان نیست. عبور از نفت نیازمند یک دگرگونی در ساختارهای اقتصادی است. متاسفانه ما سالها شعار عدم وابستگی به نفت را دادهایم ولی این اتفاق نیفتاده است و ما همیشه گوشهچشمی به نفت داشتهایم. وقتی بعد از برجام صادرات نفت از یکمیلیون بشکه به 5/2 میلیون بشکه رسید؛ دوباره فراموش کردیم که چه بلایی به سر ما آمده بود و دوباره به نفت عادت کردیم؛ اما با روند پیشآمده چند ماه بعد دوباره صادرات نفت ما را کاهش خواهند داد. ما متاسفانه مدام از یک سوراخ گزیده میشویم. عبور از نفت نیازمند اقتصاد مردمی و اقتصاد دانش پایه است. رهبری نیز بر این دو واژه دوباره تاکید کردند. یعنی مردم در اقتصاد حضور داشته باشند و اقتصاد در دست یک گروه خاص نباشد؛ با اقتصاد دولتی نمیتوان کشور را اداره کرد. این همه پول و سرمایه دست مردم است، ولی متاسفانه فضای کسبوکار فضای مناسبی نیست. یکی از شعارهای دولت یازدهم که روی زمین ماند همین بود. قرار بود فضای کسبوکار را بهتر کنند، قدرت رقابتپذیری را تقویت کنند و... متاسفانه این اتفاقها نیفتاد و همچنان کسبوکار با مشکلات عدیدهای روبهرو است و این مساله باعث میشود مردم نتوانند در صحنه اقتصاد حضور یابند.
از طرف دیگر درباره اقتصاد دانشبنیان اقداماتی صورت گرفت ولی ما هنوز نتوانستهایم از ظرفیت سرمایههای انسانی در جهت تولید ثروت استفاده کنیم. ما از بابت سرانه دانشجو در دنیا رتبه سوم را داریم و از نظر سرانه مهندسان جزء چهار کشور برتر هستیم، ولی متاسفانه بیشترین میزانی که برای صادرات کالاهایی با فناوری بالا ثبت شده، حدود 700 میلیون دلار است. در حالی که مالزی در سال گذشته 60 میلیارد دلار از بابت صادرات کالاهای هایتک عایدی داشته است. یعنی اینکه نتوانستهایم از دانش، ثروت تولید کنیم و چون نتوانستهایم به دانش، علم و فناوری اتکا کنیم همچنان تکیه اقتصاد ما به نفت است. عبور از نفت نیازمند اصلاحات بنیادین و تصمیمات سخت است. متاسفانه نفت ما را بدعادت میکند، تجربیات گذشته را فراموش میکنیم و اتفاقات منفی گذشته را از یاد میبریم.
مقام معظم رهبری به گزارشی از بانک جهانی اشاره کردند که طبق آن کشور ما به لحاظ عدم بهرهبرداری از استعدادهای انسانی و سرزمینی رتبه اول دنیا را دارد. چرا نمیتوانیم از ظرفیتهای خود بهرهوری بهینه داشته باشیم؟
ریشه اصلی این مشکل ساختارهای معیوب اقتصادی است. اقتصاد ما نفتی و رانتی است و اقتصاد نفتی درگیر فساد اقتصادی میشود. فساد و رانت اجازه نمیدهد از ظرفیتهای بالقوه استفاده کنیم.از طرفی اقتصاد نفتی دولتی میشود و هیچ بخش خصوصی را برنمیتابد. نفت دولت را دوست دارد و بخش خصوصی را پس میزند. چرا؟ چون منافع ذینفعان فساد و رانت اینگونه ایجاب میکند. پس در چنین اقتصادی امکان بهرهبرداری حداکثری از ظرفیتها ممکن نیست. میتوان اینگونه نتیجه گرفت که چون نفت داریم به بخش خصوصی اهمیت نمیدهیم و ساختارهای فسادزای دولتی موجب میشود نتوانیم از ظرفیتهای خود استفاده بهینه داشته باشیم.
نکته مهمی که ایشان به آن اشاره کردند، عدم اعتماد به نسخههای غربی جهت حل مشکلات اقتصادی است. ایشان بهطور مشخص به سیاست تعدیل اقتصادی اشاره کردند. شما مضرات رفتن به سمت این الگوها را چه میدانید؟
هر کشوری باید مبتنیبر وضعیت فرهنگ، سنن، آداب، ظرفیتها، شرایط تاریخی و موقعیت استراتژیک خود سیاستگذاری کند. سیاستهایی که از سوی بانک جهانی اعمال شد متاسفانه با سوءنیت همراه بود و در بسیاری از کشورها اثر نامطلوب بهجا گذاشته است. یکی از آن سیاستها، تعدیل اقتصادی بود؛ سیاست دیگر کافی بودن دو فرزند و... بود. متاسفانه صندوق بینالمللی پول، بانک جهانی و سازمانملل در قالب سیاستهای متعدد، یک نسخه واحد را برای همه دنیا میپیچند، در حالی که هر کشوری با مقتضیات تاریخی، سرزمینی، ژئواستراتژیک، مردم، آداب و سنن خود باید سیاستهای کلی مورد نیازش را تدوین کند. اگر اقتصاد ایران هم میخواهد خودش را پیدا کند باید مبتنیبر شرایط تاریخی و ظرفیتهای بالقوه سیاستهای اقتصادیاش را تدوین کند.
منظور من این بود که پیادهکردن این سیاستها چه مصائبی را به اقتصاد ما تحمیل ساختهاند؟
مصائبش این بود که ما در بسیاری از حوزهها نتوانستهایم از ظرفیتهای بالقوهمان خوب استفاده کنیم. یک جاهایی این سیاستها تحمیلی بود و بعدها فهمیدیم کلاه سرمان رفته است. غرب هرگز خیر و صلاح ما و سایر کشورها را نخواسته است، تصمیمگیریهایشان براساس منافع خودشان شکل گرفت و هرگز منافع ملتها را در نظر نگرفتهاند. ما ضربات عدیدهای از سیاستهای معیوب غربی که یکی از آنها تعدیل اقتصادی است، خوردهایم.
402