به گزارش گروه فرهنگ و هنر ایسکانیوز، یکی از انتقادهای تکراری اما جدی به فضای فرهنگی و سینمایی ایران، حضور بیرویه برخی چهرهها در همه جشنوارهها، اکرانهای خصوصی، برنامههای تلویزیونی و حتی رویدادهای حاشیهای است. انگار فرش قرمز دیگر فقط برای معرفی فیلمها پهن نمیشود؛ بلکه به محلی برای دیده شدن افرادی تبدیل شده که گاهی هیچ ارتباط حرفهای با سینما ندارند.
سینما، بهعنوان یکی از جدیترین حوزههای فرهنگی کشور، همواره نیازمند حفظ وقار، احترام و فاصلهای سنجیده میان هنرمند و رویدادهای نمایشی بوده است. اما وقتی برخی بازیگران یا چهرههای مشهور در هر مراسمی، بدون توجه به موضوع، ارزش رویداد یا ارتباط آن با مسیر حرفهای خود شرکت میکنند، مرز میان حرفهمندی و نمایشگری عمومی کمرنگ میشود. در این شرایط، مخاطب بهجای اینکه هر حضور را نشانهای از اهمیت یا تأثیرگذاری هنرمند بداند، با تصویری تکراری و فرسایشی مواجه میشود؛ تصویری که نهتنها امتیازی نمیافزاید، بلکه به مرور از اعتبار نیز میکاهد.
از سوی دیگر، حضور دائمی در مراسمها نشاندهنده نوعی عطش دیدهشدن است؛ عطشی که با ذات حرفهایگری هنری در تضاد است. هنرمندی که جایگاه خود را با گزیدهکاری، انتخابهای سنجیده و حفظ فاصلهای معقول تعریف کرده باشد، هر دعوتی را نمیپذیرد و هر مراسمی را فرصت دیدهشدن نمیداند. این گزیدهکاری نه نشانه تکبر، بلکه احترام به مسیر حرفهای و سرمایه هنری اوست.
این پدیده که در اصطلاح میتوان به آن «سلبریتیسالاری» گفت، در جشنواره جهانی فیلم فجر هم خودش را نشان داده است؛ برای مثال وقتی نام «نفس بازغی»، دختر پژمان بازغی و مستانه مهاجر، به عنوان مهمان ویژه در لیست دعوتشدگان دیده شد. نفس بازغی، متولد ۱۳۸۴، هنوز ۲۰ سال بیشتر ندارد. رزومه هنری او تا پیش از این عمدتاً به چند حضور کوتاه در فیلمهای پدرش و یکی دو سریال نمایش خانگی و چند عکس اینستاگرامی محدود میشود. او نه تحصیلات آکادمیک مرتبط با سینما دارد، نه سابقه بازیگری قابل توجه، نه کارگردانی، نه حتی فعالیت جدی در حوزههای جانبی سینما مانند عکاسی یا روزنامهنگاری هنری دارد.


با این حال، در چند سال اخیر تقریباً هیچ جشنوارهای در ایران نبوده که او در آن حضور نداشته باشد؛ از جشنواره فیلمهای کودکان و نوجوان اصفهان گرفته تا تندیس حافظ و جشن منتقدین سینما و جشنواره فیلم کوتاه تهران و جشنواره فیلم فجر و جشنواره سینما شهر، اکرانهای خصوصی و حالا هم جشنواره جهانی فیلم فجر که هزینههای سفر، اقامت و پذیرایی مهمانان ویژهاش مستقیماً از بودجه عمومی تأمین میشود.
هزینههای گزاف از جیب بیت المال به نام جشنواره جهانی فیلم فجر
این پرسش جدی برای افکار عمومی ایجاد شده که چرا باید بیتالمال صرف حضور افرادی شود که تنها اعتبارشان نسبت خانوادگی است؟ وقتی در همان جشنواره میتوانستیم از پیشکسوتان عرصه سینما، تلویزیون و هنر و یا حتی کارگردانان جوان و مستقل اما با رزومه درخشان دعوت کنیم، چرا باید صندلی مهمان ویژه به کسی برسد که هنوز حتی یک نقش اصلی هم بازی نکرده است؟ این فقط درباره نفس بازغی نیست؛ الگو تکراری است. ما پیشتر هم شاهد حضور مداوم برخی بازیگران و کارگردانان دیگر در همه رویدادها بودهایم؛ افرادی که بدون گذراندن مسیر طبیعی حرفهای شدن، یکشبه به فرش قرمز راه پیدا میکنند. نتیجه چیست؟ کمرنگ شدن ارزش واقعی هنرمندانی که سالها زحمت کشیدهاند، تحصیل کردهاند، تجربه اندوختهاند و حالا در حاشیه قرار میگیرند تا جایشان را به چهرههای نوظهور فامیلی بدهند.

حضور بیرویه این چهرهها آسیبهای دیگری هم دارد. اول اینکه استانداردهای حرفهای را پایین میآورد؛ وقتی جوانان مستعد میبینند که برای دیده شدن نیازی به تلاش و تحصیل نیست و کافی است مسیر دیگری را شناختهشدن طی کنند انگیزه برای طی کردن مسیر سخت هنر از بین میرود. دوم اینکه اعتبار بینالمللی جشنواره را خدشهدار میکند؛ مهمانان خارجی وقتی میبینند بخش قابل توجهی از مهمانان ویژه، افرادی بدون رزومه هستند، چه برداشتی از سطح حرفهای جشنواره خواهند کرد؟ البته نمیتوان منکر حق طبیعی افراد برای حضور در رویدادهای عمومی شد، اما وقتی پای «مهمان ویژه» و «هزینه عمومی» وسط میآید، ماجرا فرق میکند.
مهمان ویژه بودن یعنی شما نماینده یک ارزش هنری یا فرهنگی هستید؛ نه صرفاً یک چهره اینستاگرامی. وقتی بودجهای که میتوانست صرف زیرساختهای سینمایی، حمایت از فیلمهای مستقل یا حتی حقوق بازنشستگی پیشکسوتان شود، خرج سفر و اقامت افرادی میشود که تنها اعتبارشان نسبت خویشاوندی است، اعتراض افکار عمومی کاملاً بهجاست. جالب اینجاست که خود سلبریتیهای واقعی و پیشکسوت بارها به این موضوع انتقاد کردهاند. مثلاً خانم فاطمه معتمدآریا چند سال پیش در یک نشست خبری گفته بودند: «جشنواره جای کسانی است که برای سینما زحمت کشیدهاند، نه کسانی که فقط میخواهند عکس بگیرند.»
راهحل چیست؟ شاید زمان آن رسیده که برگزارکنندگان جشنوارهها، بهویژه جشنواره فیلم فجر که مهمترین رویداد سینمایی کشور است، معیارهای شفافی برای دعوت از مهمانان ویژه اعلام کنند. مثلاً حداقل یک اثر سینمایی قابل توجه، تحصیلات مرتبط، یا سابقه فعالیت هنری مؤثر.
شاید هم بهتر باشد بخش «مهمان ویژه» کلاً حذف شود و به جای آن، از پیشکسوتان و هنرمندان واقعی با اهدای جوایز یا بزرگداشت قدردانی شود. در نهایت، سلبریتی بودن یک مسئولیت است، نه فقط یک امتیاز. کسانی که به هر دلیلی چه استعداد، چه شانس، چه نسبت خانوادگی به شهرت رسیدهاند، باید بدانند که حضور مداوم و بیضابطه در همه رویدادها، نه تنها به اعتبار خودشان لطمه میزند، بلکه به اعتبار کل سینما و جشنوارههای ملی هم آسیب میرساند.
حفظ شأن و متانت، گاهی در «نه گفتن» به برخی دعوتنامههاست؛ بهخصوص وقتی پای پول مردم وسط باشد. جشنواره فیلم فجر و بخش بین الملل آن میتوانست فرصتی باشد برای پاسداشت کسانی که سالها در سکوت و گمنامی برای سینما زحمت کشیدهاند؛ اما وقتی صندلیهای ردیف اول را فرزندان سلبریتیها پر میکنند، پیامی که به جامعه میرسد این است: «در این سینما، ژن مهمتر از استعداد است.»
چهرههایی که در تمام قابها حضور دارند، خود را در معرض این خطر قرار میدهند که نامشان با هر رویدادی گره بخورد و این «همهجایی بودن» به مرور کیفیت برند هنریشان را کاهش دهد. سینما و مخاطبانش انتظار دارند که هنرمندان نقشآفرین باشند، نه صرفاً چهرههایی که برای ثبت عکس و حضور رسانهای از یک مراسم به مراسم دیگر میروند.
انتهای پیام/
نظر شما