به گزارش ایسکانیوز ، آرزوی هر پدر و مادری است که فرزندشان در زمینههای مختلف به موفقیت برسد و مایه مباهات و افتخار خانواده شود. بسیاری از والدین در این راه از هیچ کوششی دریغ نمیکنند و گاهی بهصورت افراطی در تلاشاند تا او در زمینههای مختلف «بهترین» باشد.
اعتمادبهنفس فرزندتان را نابود نکنید
اصرار والدین برای بهترینبودن، اولشدن، ممتاز بودن و...، همیشه نتیجه دلخواه و مورد انتظار آنها را برآورده نمیکند. اینکه دائما بدون توجه به استعدادها و تواناییهای واقعی فرزندمان از او بخواهیم در زمینههای مختلف بهترین باشد، یکی از مهمترین عوامل برای نابودی اعتمادبهنفس و آسیبپذیری شخصیت وی شناخته شده است.
دکتر محمدعلی صادقلو روانشناس و مشاور خانواده، در این خصوص میگوید: از آنجا که معیارهایی که والدین برای کودکشان درنظر میگیرند، غالبا فراتر از توان واقعی او است، طبیعی است که کودک در راه رسیدن به هدف تعیین شده ازسوی والدین، نتیجه مورد انتظار را بهدست نمیآورد و دچار نوعی احساس سرخوردگی میشود.
این روانشناس میافزاید: درصورتیکه برای غلبه بر این خودپنداری، بر تلاشش بیفزاید و باز نتیجه مطلوب و ایدهآل بهدست نیاید، دچار اضطراب عمیق میشود. تکرار این مسئله میتواند بخش زیادی از اعتمادبهنفس کودک را بهطرز عجیبی تخریب کند.
این مشاور خانواده ادامه میدهد: کودک در راه رسیدن به هدف مورد انتظار والدین همه توجهش به رسیدن به نقطه مطلوب و «بهترینبودن» است؛ بههمیندلیل هرگز احساس رضایت فردی و رشد گامبهگام را در وجود خودش حس نمیکند. بنا به گفته صادقلو، چنین کودکی هرگز متوجه نمیشود چه میزان تلاش برای رسیدن به موفقیت نیاز است؛ چون میزان تلاش او را بلندپروازیها و کمالطلبیهای والدینش تعیین میکنند.
آسیب چشموهمچشمی والدین
متأسفانه بسیاری از تلاشهای والدین برای تربیت و ارتقاء مهارتهای فرزندانشان در دنیای امروز، حاصل چشموهمچشمی والدین و رقابت برای فخرفروشی ازطریق موفقیت فرزندانشان است؛ بههمیندلیل والدین بدون استعدادیابی و استعدادسنجی و صرفا بهاینمنظور که از قافله فخرفروشان جا نمانند، فرزندشان را وادار به فراگیری مهارتها و هنرهایی میکنند که هیچ تناسبی با علاقه، استعداد و توان فرزندشان ندارد.
دکتر صادقلو با بیان این مطالب ادامه میدهد: جو حاکم بر جامعه و خانواده گاهی حکم میکند کودک راهی کلاس زبان شود، گاهی تب موسیقی بالا میگیرد، گاهی نقاشی مد میشود، بعضیوقتها فراگیری علم نجوم نشانه فرهیختگی و پرستیژ میشود و در این میان فرزندان باید بازیگر نمایشی شوند که والدینشان به راه انداختهاند!
این روانشناس میافزاید: والدین آگاه باید با استعدادیابی و استعداد سنجی فرزندشان، وی را در مسیری قرار دهند که ضمن یادگیری و پرورش استعداد، از آموختههایش لذت برده و احساس نشاط کند. برای این منظور روانشناسان و مشاوران خانواده میتوانند نقش راهنما داشته باشند.
انزوای کودکان، حاصل زیادهخواهی والدین
یکی دیگر از آسیبهایی که بهواسطه توقعات زیاد والدین متوجه کودک میشود، ایجاد افسردگی و میل به انزواطلبی در او است.
دکتر صادقلو در این خصوص میگوید: القاء «تو باید بهترین باشی» به هر شکل و با هر رفتاری، کودک را وادار میکند برخلاف میل باطنی برای رسیدن به این خواسته تلاش کند. اگر کودک بهطور دائم زیر این فشار باشد و این اضطراب همراه او شود که انتظاراتی فراتر از تواناییهای او وجود دارد و نتواند این شایستگی را در عمل نشان دهد، دچار ناکامی مرتب میشود که به درماندگی میانجامد. این درماندگی در عمل نوعی از افسردگی است و افسردگی میتواند خود را در گوشهگیری و افت تحصیلی نشان دهد. بهطورکلی استرس و اضطراب علاوه بر اینکه مانع شادمانی کودک و شکوفایی استعدادهای کودک میشود، میل به برقراری ارتباط با دنیای اطراف را در وی کاهش میدهد. انتظار والدین باید با سن، توانایی، سطح رشد جسمی و فکری کودک متناسب باشد و باید توجه داشت که این تواناییها در کودکان با یکدیگر مشابه نیست.
شکلگیری ناسازگاری در کودک
درصورتیکه والدین از فرزندان خود توقع بیشازحد و نامتناسب با سن، میزان رشد و مهارتهای تعریفشده در قالب سن آنان داشته باشند، بهمرور فرزندان در واکنشهای خود آثار و نشانههای ناسازگاری را بروز میدهند. این ناسازگاری میتواند در ابعاد مختلف ظهور و بروز کند. فعالیت بیهدف بیشازحد، ناتمام رهاکردن کار، نافرمانی، پرخاشگری با دیگر بچهها، بروز مشکلات گفتاری، بیاحتیاطی و نسنجیده عمل کردن، زیاد حرفزدن، آزار دیگران، لجبازی و رفتارهایی از این قبیل، ازجمله نشانههای ناسازگاری و تحتفشار بودن کودک است. لازم به تأکید است کودکی که در برابر توقعات بالا از خود قرارگرفته و خود را ناتوان به تطبیق به آن میبیند، بهمرور تصورش نسبت به توانمندیهایش را ازدستداده و رفتار و عواطف غیرقابلپیشبینی را از خود بروز میدهد؛ بهایندلیل بازتاب عوامل منفی ناشی از توقع بالا از فرزندان در سنین بلوغ، بیشتر از سنین پایینتر است. این مسئله سبب کاهش انگیزه لازم برای فعالیتهای روزمره بهویژه در دوران بلوغ میشود.
علاقه فرزند را موردتوجه قرار دهید
گاهیاوقات کودک، استعداد و توان کافی برای رشد در برخی زمینهها را دارد، اما بهدلیل نداشتن علاقه، پیشرفت مطلوبی در این حیطه ندارد. بخش بزرگی از علاقه تحت تأثیر محیط و آموزشها ایجاد میشود. استعداد به سیستم عصبی و تواناییهای ژنتیکی برمیگردد و علاقه چیزی است که در ارتباط با تشویق، شادی و نشاطی که فعالیت در کودک ایجاد میکند، ساخته میشود. چنانچه کودک باوجود داشتن استعداد و فشارهای والدین، در فعالیتی پیشرفتی نداشته باشد، میتواند دلیلی بر بیعلاقهگی فرزند باشد. در این مواقع والدین بههیچوجه نباید همچنان انتظار پیشرفت از فرزندشان داشته باشند؛ چراکه اصرار بیشتر، نهتنها در ایجاد علاقه در وی تأثیرگذار نیست، بلکه میتواند باعث اجتناب همیشگی وی از فعالیت مذکور شود. وقتی کودک بهاجبار روی فعالیتی که برایش جذابیتی ندارد، وقت و انرژی میگذارد، بهمرور علاوهبر دلزدگی، دچار اضطراب هم میشود.
پایگاه خبری پلیس
705