به گزارش خبرنگار گروه دانشگاه ایسکانیوز، دانشگاه کارآفرین به عنوان نسل سوم دانشگاهها مسئولیت توسعه اقتصادی و اجتماعی کشور را بر عهده دارد. این دانشگاه ساختار متفاوتی با دانشگاه سنتی دارد، از رهبری و تدوین قوانین گرفته تا سیستم آموزشی. دانشگاه کارآفرین دغدغه دریافت بودجه ندارد چرا که خودش تولیدکننده کار و درآمدزاست. فارغالتحصیل این دانشگاه هم دیگر دغدغه یافتن شغل ندارد چون حتی پیش از فارغالتحصیلی، تخصصی مرتبط با صنعت به دست آورده است.
در پاسخ به این سوال که چگونه میتوان دانشگاه سنتی را به دانشگاه کارآفرین تبدیل کرد؟ بدون شک یکی از راهکارها تدوین قوانینی با مشورت متخصصان و ذینفعان است. یکی از موانع دانشگاههای ایران برای رسیدن به کارآفرینی نبود قوانین کارآمد در حوزه ارتباط صنعت و دانشگاه است تا جایی که صنعت صراحتا میگوید دانشگاه و فارغالتحصیلان آن نمیتوانند مشکلات من را حل کنند. در این زمینه با سید جلال موسوی خطیر دانشآموخته دکترای مدیریت آموزشی به گفتوگو نشستهایم.
با توجه به اهمیت تدوین قوانین در حوزه کارآفرینی دانشگاهها و ارتباط صنعت و دانشگاه، آیا قانونگذاران فعلی ایران تخصصی در زمینه کارآفرینی دارند؟
تدوین قوانین کارآفرینی در دانشگاهها تنها به تخصص قانونگذاران وابسته نیست. تخصص تنها یک بخش از قانونگذاری است و فرایند تدوین قانون از تخصص شخص قانونگذار مهمتر است. چه بسا قانونگذار، متخصصِ کارآفرینی باشد؛ اما نتواند قانون را خوب تدوین کند. به همین دلیل لازم نیست که قانونگذار تخصصی در حوزه کارآفرینی داشته باشد؛ اما فرایند تدوین باید با رویکردهای علمی و روشمند پیش برود.
تصور کنید کسی با دکترای سیاستگذاری علم بخواهد در حوزه علم، قانون تدوین کند؛ بدون شک حوزه علم ابعاد مختلفی دارد و هیچ متخصصی، به همه آنها آشنا نیست. پس اگر قانونگذار متخصص هم باشد، باید مشورت بگیرد. ذینفعان دانشگاه کارآفرین از جمله صنعت باید بازوی مشورتی قانونگذار باشند.
کتابهای ما ۱۰۰ سال پیش و براساس مشکلات کشورهای دیگر تالیف شده، حالا امروز در ایران ترجمه شده و تدریس میشود.
جایگاه صنعت در تدوین قوانین کارآفرینی دانشگاههای ما کجاست؟
وزارت علوم و دانشگاهها، دفتر ارتباط دانشگاه و صنعت دارند که در حوزه کارآفرینی فعالیت میکند و مدیریت آنها معمولا با اعضای هیئت علمی دانشگاههاست. متاسفانه بخش صنعت در تدوین سند تحول کارآفرینی و ارتباط دانشگاه و صنعت به عنوان یک ذینفع مهم هیچ نقشی ندارد. وقتی صنعت مشارکتی نداشته باشد، عملا این قانون خوب اجرا نمیشود.
وقتی نظام آموزشی دانشگاهها مبتنی بر مسائل روز نیست نباید توقع داشت مشکل کارآفرینی توسط دانشگاهها حل شود. کتابهای ما ۱۰۰ سال پیش و براساس مشکلات کشورهای دیگر تالیف شده، حالا امروز در ایران ترجمه شده و تدریس میشود. با خواندن این کتابها قطعا فارغالتحصیل دانشگاهها به درد صنعت و جامعه نمیخورند.
راهکار برای ایجاد مشارکت صنعت در دانشگاه چیست؟
استادان دانشگاههای برخی کشورها مثل آمریکا باید هر ۲ سال یکبار سرفصل دروس را عوض کنند. در حالی که سرفصلهای دروس دانشگاههای ایران از دهه ۷۰ تا الان تغییری نکرده است. با وجود همه تغییراتی که در دنیا اتفاق افتاده و تکنولوژی رشد داشته است اما سرفصلهای دانشگاهی ما تغییر نکردهاند. با این حجم از تغییر و تحولات در یافتههای علمی و افزایش تکنولوژیهای روز سرفصلها باید هر ۲ سال تغییر کند.
هرگز ارتباط صنعت و دانشگاه شکل نگرفته است و نتیجه این میشود که صنعت میگوید خروجی دانشگاه به درد من نمیخورد.
استادان و دانشجویان تحصیلات تکمیلی در روند این تغییرات مشارکت دارند و حتی از کارکنان شرکتها و صنایع مصاحبه میکنند و مسائلشان را میپرسند. پس از مصاحبه، تحلیل انجام میشود و مبتنی بر مسئلهای که آن منطقه دارد، سرفصلها تدوین میشوند.
خب اینچنین سیستمی هیچوقت در ایران وجود نداشته به همین دلیل هم هرگز ارتباط صنعت و دانشگاه شکل نگرفته است و نتیجه این میشود که صنعت میگوید خروجی دانشگاه به درد من نمیخورد.
برای حل مشکل کارآفرینی دانشگاه باید نگاه سیستمی داشت و همه اجزای پازل را دید تا بتوان مسئله را حل کرد. آموزش، منابع مالی و ساختارهای درون و بیرون سازمانی همه در کنار هم میتوانند مشکل را حل کنند.
چرا کسی به فکر بهروز رسانی سرفصلهای دروس دانشگاهی نیست؟
یکی از مشکلات حوزه کارآفرینی و مسئلهمحور شدن دانشگاهها، به روزنبودن سرفصلهاست. سرفصلها بهروز نیستند چون دانشگاهها دولتیاند. وقتی هیچ امتیازی در آییننامه ارتقای اساتید برای بهروزرسانی سرفصلها منظور نشده، چرا استاد باید برای تغییر سرفصلها تلاش کند؟ اگر اعضای هیئت علمی سرفصلها را بهروزرسانی نکنند، نه از حقوق و مزایایشان کاسته میشود و نه لازم است به دانشگاه پاسخگو باشند.
مسئله دیگر این است که نظام تامین مالی دانشگاه در ایران به شدت دولتی است. وزارت علوم بودجه را براساس بهروزرسانی سرفصلها، حل مسائل صنعت و کارآفرین شدن دانشگاه برنامهریزی نمیکند و دانشگاه بر اساس سرانه دانشجو بودجه میگیرد. به همین دلیل باید مکانیسم اختصاص بودجه تغییر کند چون بر اساس الگوی فعلی نه استاد انگیزه دارد نه دانشگاه.
چگونه میتوان انگیزهای برای اصلاح سرفصلها در استادان ایجاد کرد؟
به نظر من دو گلوگاه برای تغییر روند و بهبود کیفیت نظام آموزش عالی وجود دارد. نخست آییننامه ارتقای اساتید است که در جامعه علمی ایران همه قبول دارند این آییننامه باید تغییر کند.
آییننامه ارتقا سبب شد تعداد مقالات پژوهشگران کشور زیاد شود و رتبه علمی ایران در جهان از ۱۵۰ به ۱۴ برسد چون در این آییننامه، کمّیت ملاک است؛ اما اگر همین آییننامه ارتقا مبتنی بر حل مسئله صنعت و جامعه در نظر گرفته میشد، انقلابی در این حوزه اتفاق میافتاد.
وقتی آییننامه به اشتباه چیزی را مهم نشان دهد، سبب میشود که ایران در رنکینگ جهانی رشد علمی بالایی پیدا کند. اگر همان وزنی که به کمیت مقاله داده شده، به حل مسئله و کارآفرینی دانشگاه هم داده میشد، الان وضعمان این نبود.
دانشگاههای ایران امروز دعوا دارند که با کنکور یا بدون کنکور دانشجوی بیشتر جذب کنند تا بتوانند بودجه بیشتری بگیرند.
گلوگاه بعدی سازوکارهای سیاستگذاری از جمله مکانیسم بودجه و مالی است. برای مثال اختصاص بودجه دانشگاهها هماکنون مبتنی بر سرانه دانشجوست. به عبارت دیگر، دانشگاه هرچه دانشجوی بیشتری بگیرد، وزارت علوم بودجه بیشتری میدهد.
باید این قانون تغییر کند و یک مکانیسم تشویقی در نظر گرفته شود که هر دانشگاهی بتواند از صنعت «گرنت» بگیرد، بودجه تشویقی میگیرد. مثلا گفته شود ۳۰ درصد بودجه مبتنی بر حل مسئله جامعه و کارآفرین شدن دانشگاههاست. در این شرایط دانشگاهها رقابت خواهند کرد چون بودجه بیشتری میخواهند.
دانشگاههای ایران امروز دعوا دارند که با کنکور یا بدون کنکور دانشجوی بیشتر جذب کنند تا بتوانند بودجه بیشتری بگیرند.
اگر این سازوکار در ارتباط دانشگاه و صنعت از طریق دریافت گرنتهای پژوهشی از صنعت اعمال شود، به طوری که به دانشگاه بگوییم اگر ۵ درصد نیاز مالی خود را از صنعت بگیری، ما به شما ۲۰ درصد بودجه بیشتر میدهیم، باعث رقابت دانشگاهها برای همکاری با صنعت میشود. صنعت هم وقتی ببیند دانشگاه مسئلهاش را حل میکند حاضر است هزینه کند.
چه مشکلات دیگری در زمینه قوانین ارتباط صنعت و دانشگاه وجود دارد؟
مسئله دیگر این است که قوانین دانشگاههای ایران معمولاً در حوزه آموزشی هستند و در حوزه پژوهشی و گرنت قوانین زیادی وجود ندارد. البته این مسئله تنها به وزارت علوم مربوط نیست، شورای عالی انقلاب فرهنگی، ستاد علم و فناوری و شورای عالی عتف هم در این حوزه دخیل هستند.
سند تحولی که پارسال وزیر علوم به دانشگاهها ابلاغ کرد به منظور ترغیب دانشگاهها به حل مسائل صنعت بود، هرچند محور اصلی این سند پایاننامههای تحصیلات تکمیلی بود؛ اما مکانیسم مالی برای آن در نظر گرفته نشده بود. به عبارت دیگر، قوانین در حوزه پژوهشی هم کم هستند و هم قوانینی که هستند مکانیسمهای مناسبی ندارند.
در کشورهای غربی دانشجوی تحصیلات تکمیلی بر اساس گرنت پذیرفته میشود. استاد یک دانشگاه تنها زمانی میتواند دانشجوی تحصیلات تکمیلی بگیرد که بتواند از صنعت گرنت بگیرد. برای مثال بگویند اگر ۲ میلیون گرنت گرفتید، یک دانشجو ارشد میتوانید بگیرید و اگر ۱۰ میلیون گرنت بگیرید، ۲ دانشجوی ارشد و یک دکتری میتوانید بگیرید.
مزیت این روش این است که دیگر دانشگاهها برای دانشجو گرفتن، دعوا نمیکنند تا بتوانند مقاله بیشتری بنویسند و بعد ارتقا بگیرند. فرایند تغییر کرده و استاد سعی میکند بتواند از صنعت گرنت بگیرد تا مجاز به پذیرش دانشجوی تحصیلات تکمیلی باشد.
جدیدا قرار است در آزمون تحصیلات تکمیلی و دکتری تغییراتی انجام شود. دکتری یک دوره غیرمتمرکز بود، بعد نیمه متمرکز شد و الان دوباره صحبت از این است که غیرمتمرکز شود؛ اما پذیرش دانشجو بر اساس گرنت باشد، دیگر آزمون متمرکز و غیرمتمرکز معنا نمیدهد.
پذیرش دانشجوی تحصیلات تکمیلی بر اساس گرنت، چگونه میتواند مشکلات آزمون متمرکز و غیرمتمرکز را برطرف کند؟
وقتی استاد برای به سرانجام رساندن پروژهاش و کسب درآمد از صنعت، به دنبال دانشجو باشد طبعا دانشجویی را جذب میکند که توانمندتر است و این گونه مسئله حل میشود.
در یک دانشگاه غیردولتی برای اداره یک دانشگاه با ۳۰ هزار دانشجو، ۱۰۰ کارمند وجود داشته اما در یک دانشگاه دولتی با ۷ هزار دانشجو، بیش از هزار کارمند وجود داشته است.
اگر۵۰ درصد جذب دانشجو به استادی تعلق بگیرد که میتواند از صنعت طرح بگیرد، دغدغه استادان پذیرش دانشجوی توانمند برای انجام پروژه صنعت میشود. اجرای این روش هم مشکلات تحصیلات تکمیلی و هم متمرکز و غیرمتمرکز را برطرف میکند. همچنین باعث میشود دانشگاه کارآفرین شود و مسائل صنعت هم حل شود.
وقتی دانشجوی پذیرفته شده، وارد صنعت شود پس از فارغالتحصیلی هم میتواند جذب همان صنعت شده و نگرانی برای اشتغالش ندارد.
برای صنعت بهتر است نیرویی جذب شود که با مسئله آن آشناست و راهکار هم برای حل مسئله دارد. پس نیرویی که ۲ سال برایش کار کرده و مسائلش را حل کرده، از دست نخواهد داد. روشن است که دانشجویی که از فرایند آزمون مبتنی بر حفظیات جذب میشود، نمیتواند دانشگاه را کارآفرین کند. راهکار دیگر برای حل مسئله ارتباط دانشگاه و صنعت این است که باید سیستم رقابتی شود. وقتی هم دانشگاه دولتی است و هم صنعت، انگیزهای برای تغییر وجود ندارد.
پژوهش یکی از همکاران نشان داد که در یک دانشگاه غیردولتی برای اداره یک دانشگاه با ۳۰ هزار دانشجو، ۱۰۰ کارمند وجود داشته اما در یک دانشگاه دولتی با ۷ هزار دانشجو، بیش از هزار کارمند وجود داشته است. یعنی تعداد دانشجو یک پنجم آن دانشگاه غیردولتی بوده اما تعداد کارمندان ۱۰ برابر بیشتر بوده است.
این پژوهشگر به رئیس دانشگاه پیشنهاد داده که اگر هزار نفر از کارمندان بازنشسته شوند با ۱۰۰ نفر هم آن دانشگاه میتواند کار کند و بودجه دانشگاه صرف کارهای دیگر شود. جواب رئیس دانشگاه این بوده که بودجه را که من نمیدهم، از وزارت علوم میآید.
اگر به مسئولانی مانند این رئیس دانشگاه گفته شود صنعت یا کشاورزی استان شما این مشکلات را دارد، جواب میدهد که بودجهاش را که من نمیدهم پس چرا استاد را اذیت کنم.
این رئیس نه به دانشجو پاسخگو است نه جامعه چون سیستم دولتی است. وقتی هم نظام آموزش عالی دولتی است و هم صنعت، صنعت هم دغدغه ندارد که خودش را در بازارهای جهانی معرفی کند چون روسای صنایع حقوق مصوبی دارند که چه خوب کار کنند و چه بد آن حقوق را دریافت میکنند.
سیستم باید رقابتی شود و برای رقابتی شدن یا باید سیستم خصوصی شود که در شرایط فعلی ایران امکانش نیست. روش دیگر هم استفاده از مکانیسمهای تشویقی است که یکی از این مکانیسمها مالی است.
راهکار دیگر ایجاد فرهنگ کارآفرینی و حل مسئله است که این فرهنگ در سیستم ما وجود ندارد. باید کار مشارکتی و دغدغهمند بودن به فرهنگ تبدیل شود.
انتهای پیام/
نظر شما