به کزارش باشگاه خبرنگاران دانشجویی ایران(ایسکانیوز)، بیست و هشت شورای تببین مواضع بسیج دانشجویی کشور در نامهای به سران قوا، درباره حوادث اخیر نطنزآمادگی خود را جهت حفاظت از مراکز هستهای اعلام کردند.
در بخش ابتدایی این نامه آمده است: استکبار جهانی، انقلاب اسلامی ایران را نقطه کانونی و محور مقاومت در برابر قلدر مآبی و زورگوییاش میداند و طبعا با تمام وجود برای نابودی و هضم او در هیمنه خودش تلاش میکند. علی رغم همه این خباثتها، جمهوری اسلامی ایران اکنون در جایگاه متعالی و شایسته برای ملت خود در چشم جهانیان قرار دارد.
در بخش دیگری از این نامه آمده است: ثبات و امنیت کشور، حفظ تمامیت ارضی و حفاظت از مرزها توسط بهترین فرزندان این سرزمین، موجب اقتدار آفرینی و عزتِ ایرانِ اسلامی در برابر تمام مستکبران و زورگویان عالم گشته است. بنا به وعده قرآن، این دشمنِ قدّار، هرگز دست از مقاتله و ستیز با این حکومت دینی و مردمی برنمی دارد، مگر اینکه هویت مکتبی اش را لکه دار کند.
در این نامه مطرح شده است: باید توجه داشت، در شرایط فعلی نوعی از جنگ ارادهها بین ما و دشمنان ما شکل گرفته است. آنها با حجم قابل توجهی از تبلیغات رسانه ای، پس از هر عملیات سیاسی و امنیتی خود، در صدد به انفعال کشاندن مسئولان جمهوری اسلامی و ایجاد اختلال در نظام محاسباتی تصمیم سازان این کشور هستند. وظیفه همه مسئولان و مردم هم تهدید زدایی است. تهدید زدایی یعنی اقدامی که پس از آن دشمن حتی جرات تهدید این ملت بزرگ را هم نداشته باشد، چه رسد به این که دست به ترور ناجوانمردانه دانشمندانش بزند و یا به فکر اقدام خرابکارانه در یکی از مراکز استراتژیک او بیفتد.
دانشجویان در این نامه تاکید کردند: حال با توجه به این نکات و تقسیم کارِ شیطانیِ بین صهیونیستها (تهاجم به شناور ایرانی در دریای سرخ، ترور شهید فخری زاده و عملیات تخریبی در نطنز) با دولت آمریکا (ترفند مذاکره زیر سایه تهدید در وین) و اتحادیه اروپا (تحریم نهادها و افراد به بهانههای واهیِ حقوق بشری) بر خود لازم میدانیم. در ادبیات روابط بین الملل، صبر استراتژیک؛ یعنی اقدامی برنامه ریزی شده و به دور از عجله برای برخورد متقابل با عوامل تهدید کننده امنیت ملی. البته آنچه در نطنز رخ داد، قابل پیش بینی بود چرا که طرف غربی، دولت و تیم مذاکره کننده را به شدت در موضع ضعف میدید.
در این نامه عنوان شده است: تجربه ما در دفاع مقدس، توقیف کشتی انگلیسی، سرنگونی پهباد آمریکایی، موشک باران عین الاسد و هدف گذاری اخراج آمریکاییها از منطقه غرب آسیا در انتقام از خون حاج قاسم سلیمانی به خوبی نشان داد که متجاوزان به حقوق این ملت، برای ضربه زدن به منافع ما نباید احساس امنیت کنند، چرا که در غیر این صورت تهدیدها و ضربات آنها پایانی نخواهد داشت؛ لذا میبایست با شناسایی نقاط ضعف دشمن، متناسب با همان ضربهها واکنش نشان داد و منافع او را تهدید کرد و نهایتا با وارد کردن ضربهای سنگین او را بر سر جای خویش نشاند. حال سوال این جاست که اساسا چه برنامهای برای اقدام متقابل (اقتدار آفرین و ضربه زننده) از سوی قوای محترم در جمهوری اسلامی، طراحی شده است؟
در نامه به سران سه قوا بیان شده است: آسیبی که صنعت هستهای کشور، با شهادت شهید شهریاریها و احمدی روشنها متحمل شد، با آسیب ناشی از برجام به هیچ وجه قابل مقایسه نبود. برجام کم هزینهترین مدل و در عین حال پر دستاوردترین روش برای آمریکاییها و سایر مستکبرین عالم برای کنترل ما بود. مدلی که با وعده چرخش همزمان چرخ سانتریفیوژها و چرخ اقتصاد مردم، معرفی شد، با زیر پاگذاشتن ضوابط و شرایط مصوبِ رهبر معظم انقلاب و شورای عالی امنیت ملی خودش را برای غرب اثبات کرد و با وجود نقضهای فراوان فنی و حقوقی و تفاسیر غیر نافذ از متن قرارداد پیوست اجرایی گرفت و سرآخر با موج سواری بر شرطی سازی، کشور را معطل خود ساخت. در شرایط فعلی نیز، به پایهای برای گرفتن امتیازات بیشتر از دستگاه دیپلماسی کشور از سوی غربیها بدل شده است، به طوری که دشمن میداند اگر در نطنز فشار بیاورد، میتواند در وین امتیاز بگیرد و اشتیاق به مذاکره (با وجود بد عهدی) از سمت ایران را، نتیجه فشار حداکثری خویش ترجمه میکند.
در بخش دیگری از این نامه آمده است: این که در برجام تعهد داده بودیم جز در نطنز، در جای دیگری غنی سازی نکنیم و از طرفی بیشترین دسترسی بر مراکز هستهای برای نظارت و راستی آزمایی در اختیار آژانس انرژی اتمی گرفته بود، چه معنایی جز دادن گرای به دشمن برای تمرکز در یک مکان خاص و از کار انداختن تضمینی آن توسط او دارد؟! اصلا چرا با توجه به نفوذ چند باره در مراکز استراتژیک کشور در طول چند سال اخیر، به هشدارها در رابطه با حفظ تاسیسات فردو به عنوان مرکز امن غنی سازی توجه نشده است تا این مقدار صنعت هستهای مان آسیب پذیر نباشد؟
در این نامه خاطر نشان شده است: از طرفی دلیل ایجاد ۵۷ دریچه، خارج از چارچوب NPT، پادمان و پروتکل الحاقی برای دسترسی به مراکز حساس، فقط برای پیروزی اخلاقی ما در جنگ با بی اخلاقترین و بدعهد ترینِ انسانها بود و یا دلیل دیگری داشت؟ با توجه به انفجار تیر ماه سال گذشته، ترور شهید فخری زاده و خرابکاری در نظنز، چرا باید بازدید و همکاری فراپادمانی با آژانس انرژی اتمی ادامه پیدا میکرد؟
دانشجویان در این نامه بیان کردند: پیگیریِ حقوقی و قضایی مسئلهی ترور دانشمندان هستهای و مسببان خرابکاریهای اخیر و خاطیان در دستگاههای مختلف کشور (در داخل و خارج) از سوی ریاست محترم قوه قضاییه اولین خواسته ما است. اگر چه به نظر میرسد رشد غنی سازی تا ۶۰ درصد اتفاق مهم و حرکتی روبه جلو است، اما همهی واکنش ما به حوادث و خرابکاریهای اخیر نیز نباید باشد! به نظر میرسد بهترین اقدام دولت جمهوری اسلامی، توقف سریع و تعلیق مذاکرات در همه سطوح با دشمن بد عهد و قطع همهی رژیمهای بازرسی و اخراج بازرسان آژانس انرژی اتمی از کشور است.
در بخش دیگری از این نامه آمده است: از مجلس شورای اسلامی نیز میخواهیم با توجه به اهمیت مسئله با تصویب طرح انتقال پرونده هستهای به یک مرجع بالاتر در کشور مانند دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی از آسیبِ هر چه بیشتر دیپلماسیِ منفعلانه به امنیت و اقتصاد مردم جلوگیری کند.
در بخش پایانی این نامه آمده است: در انتهای عرایضمان یادآور میشویم بی شک به تعبیر معمار کبیر انقلاب اسلامی، بسیج شجره طیبهای است که در تمام ادوار انقلاب، حفظ ایرانِ اسلامی را وظیفهی الهی خود دانسته و میداند. با توجه به این اصل، مجموعه بسیج دانشجویی نیز، آمادگی خود را برای صیانت از مراکز هستهای در سرتاسر کشور اعلام میکند و مثل یک سرباز در حفظ کیان و منافع کشور، حتی از جان خویش دریغ نخواهد کرد. با چشمانی باز به دشمن خیره خواهیم شد و آنها را آرام نخواهیم گذاشت که اگر آرامشان بگذاریم، لحظهای آراممان نخواهند گذاشت.
انتهای پیام/
نظر شما