سجاد محمدیارزاده رئیس دانشگاه آزاد واحد هنرهای اسلامی ایرانی محمود فرشچیان در گفتوگو با خبرنگار گروه دانشگاه ایسکانیوز، درباره اشتغال دانشجویان این دانشگاه اظهار کرد: دانشگاه هنرهای ایرانی استاد محمود فرشچیان در سالهای اخیر تلاش کرده است که با تغییر در نظام آموزش عالی در کشور به اصول آموزشی سنتی برگردد. ضروری است که جهان غرب در سیستم آموزش ایران جایی نداشته باشد و دانشگاهها به اصول اصالتی خود بازگردند. آموزش سنتی ایرانی بر رویکرد استاد-شاگردی به سبک شاپور و ربع رشیدی و عیسی بهادری متمرکز است و بدون توجه به نظام ترمی واحدی، به عشق، تمرین، صبر، و اخلاق معرفتی توجه دارد. در این مسیر از همکاری شورای عالی انقلاب فرهنگی و دانشگاه آزاد اسلامی بهره بردیم.
وی افزود: دانشگاه هنرهای ایرانی به منظور تربیت هنرمندان متعهد به جامعه و با مهارتهای لازم برای بازار کار تأسیس شده است. رشتههای مختلفی مانند نگارگری، تذهیب، گل مرغ، تشعیر و صور خیالی در این دانشگاه تدریس میشود. هدف از تاسیس این دانشگاه، ایجاد هنرمندانی است که قادر به انعکاس معنویت، فرهنگ و ذات هنر ایرانی باشند. از این رو، تمرکز بر عشق به هنر، تمرین، صبر و اخلاق معرفتی، از جوانب مهم آموزشی این دانشگاه به شمار میرود. همچنین تربیت شاگردانی از جنس استاد فرشچیان است. هرچند این کار چالشهایی را به همراه دارد.
یارزاده تاکید کرد: در هر حوزهای از دانشگاه، افرادی به صورت کارشناس هستند و آنها با توجه به تواناییهای هر فرد، تعیین میکنند که آن فرد در کدام حوزه هنری باید آموزش ببیند و تحت نظر استاد مربوطه قرار گیرد. بر اساس این ارزیابی، تعداد جلساتی که هر هنرجو باید در هر رشته بگذراند مشخص میشود، مشابه سیستمی که در نظام حوزههای علمیه وجود دارد. به این ترتیب، هنرجو تا زمانی که دورههای مشخص را نگذرانده باشد، اجازه ورود به کلاسهای بعدی را نخواهد داشت. این رویکرد باعث حذف سیستم ترمی_واحدی در دانشگاه شده و هدف آن این است که هنرجویان را به مهارتهای لازم برای ورود به بازار کار مجهز کند. آموزشهای ارائه شده در این دانشگاه بهگونهای طراحی شدهاند که متناسب با نیازهای بازار باشند، به طوری که فارغالتحصیلان بیکار نمانند و بتوانند به عنوان کارآفرین عمل کنند.
وی تصریح کرد: رمز ماندگاری هنرمندان ایرانی، مانند محمود فرشچیان، توجه عمیق به متون اصیل ایرانی و دینی است. این توجه شامل مضامین مختلفی از جمله ولایتمداری، مفاهیم عاشورا، داستانهای ضامن آهو، و آثار شمس و مولانا میشود که همگی به نوعی پیوست دینی، ادبی، تاریخی و اسطورهای دارند. محمود فرشچیان بر این باور است که افرادی که از این دانشگاه فارغالتحصیل میشوند باید به عنوان "نون رسان" عمل کنند و تمامی مراحل کار را خود به عهده بگیرند. به همین دلیل، هنرمندانی که از این دانشگاه فارغالتحصیل میشوند، هنرمندانی کارآفرین خواهند بود که قادر به ایجاد و مدیریت پروژههای هنری خود هستند.
رئیس دانشگاه خاطر نشان کرد: دانشجویان این دانشگاه معمولاً در دورههای (ترم) دوم و سوم تحصیل خود، مشغول به کار میشوند. دانشگاه هنر به عنوان یک مرکز استعدادیابی عمل میکند و به شناسایی ظرفیتهای نسبی هنرجویان میپردازد. هنرجویان تحت نظر اساتید خبره تمرین و ممارست میکنند و با توجه به تواناییها و استعدادهایشان، بازار هدف خود را شناسایی کرده و در نهایت مشغول به کار میشوند. این فرایند نه تنها به پرورش هنرمندان ماهر کمک میکند، بلکه به آنها این امکان را میدهد که در بازار کار موفق باشند و به شکل مؤثری در جامعه هنری کشور نقشآفرینی کنند.
وی افزود: مرگ هنر زمانی آغاز شد که ما به نظام جهانی غرب پذیرفتیم که یک متخصص معمار باید تنها به معماری بسنده کند. این محدودیت در تخصص باعث مرگ این حرفه شد. اگر تاریخ معماری و معماران برجسته را بررسی کنیم، متوجه میشویم که این افراد معمولاً ذوالفنون بوده و به چندین رشته تسلط داشتهاند. به عنوان مثال، شیخ بهایی به دوازده علم مختلف مسلط بود. در دنیای امروز، اگر کسی علاوه بر حوزه تخصصی خود در حوزه میانرشتهای تخصصی نداشته باشد، عملاً تعطیل است. برای مثال، یک معمار که با مفاهیم جامعهشناسی، روانشناسی، زیست محیطی و شناخت زیست بوم آشنا نباشد و نتواند نحوه برخورد با کارفرما و مدیریت پروژه را درک کند، قادر نخواهد بود پروژهای خلق کند که نیازهای کارفرما و بازار هدف را برآورده کند. او تنها میتواند یک اثر طراحی کند و نقشه را به کارفرما ارائه دهد، اما این اثر نه روح دارد و نه ارتباطی با نیازهای واقعی جامعه برقرار میکند. در نهایت نیز تاریخ مصرف محدودی خواهد داشت.
یارزاده گفت: در حالی که نهضت هنر به میانرشتهای بودن آن وابسته است، اگر بتوانیم این رویکرد را نهادینه کنیم، فارغالتحصیلان نه تنها در رشته تخصصی خود مهارت خواهند داشت، بلکه با میانرشتهایهای مرتبط با زمینه خود نیز آشنا خواهند بود. این موضوع به آنها این امکان را میدهد که در دنیای پیچیده و متنوع امروز، به عنوان هنرمندانی خلاق و توانمند عمل کنند که میتوانند نیازهای متغیر جامعه را درک کرده و پاسخ دهند.
وی در پایان اظهار کرد: من به عنوان معلم معماری، نزدیک به ۲۷-۲۸ سال تجربه دارم و در این مدت ۲۰ مرکز دیالیز در سطح کشور طراحی کردهام. در این فرایند، با پزشکان و بیماران گفتوگو کردهام و به دقت با زیست محیط هر شهر آشنا شدم تا بتوانم بیمارستانی طراحی کنم که متناسب با نیازهای فرایند درمان باشد. طراحی به این معنا نیست که فقط یک مرکز دیالیز مدنظر باشد؛ بلکه باید به کلیت تجربه بیمار و همراه او توجه کرد. برای مثال، همراه بیمار نیاز به یک پانسیون، یک کافه و حتی یک کتابخانه دارد، چرا که ممکن است دانشجو باشد و به مطالعه نیاز داشته باشد. طراحی من باید به جزئیاتی مانند نحوه آمدن بیمار به تخت دیالیز نیز توجه کند. اگر بتوانیم به مباحث میانرشتهای توجه کنیم و هنرمندانی تربیت کنیم که این رویکرد را درک کنند، هنر میتواند ماندگار و پایدار باشد. پایداری زمانی معنا پیدا میکند که از تمام زوایا به آن توجه شود و نه تنها به رشته خود، بلکه به هنرهای دیگر نیز توجه کنیم. به عنوان مثال، در اثر "سجاده نور" اثر ابوالقاسمی، مفاهیم حکمت، فلسفه، نگارگری و مرصعسازی جواهرنشان به هم پیوسته بودند. این نشان میدهد که هنر یک تلفیق از چندین رشته است و برای ایجاد اثرات ماندگار، لازم است که هنرمندان درک عمیقی از این ارتباطات داشته باشند.
انتهای پیام/
نظر شما