گروه فرهنگ و هنر ایسکانیوز- صیاد کدام است و صید کدام؟ امیر ایستاده و شیرین نشسته، چشمان امیر باز است و چشمان شیرین بسته، امیر به صندلی بازجویی تکیه میزند و شیرین در جایگاه بازخواست نشسته؛ سکانس پایانی از قسمت سوم سریال «تاسیان» را تا همینجا میتوان یکی از قلههای دراماتیک روایت تینا پاکروان در تازهترین تجربه سریالسازیاش به شمار آورد.
موقعیتی لبریز از احساسات عاشق و استیصال معشوق. اما واقعا در این موقعیت، چه کسی صیاد است و چه کسی به دام افتاده است؟ تینا پاکروان که پیش از این و در سریال «خاتون» توانمندی خود در خلق لحظات عاشقانه را به اثبات رسانده بود، اینبار هم برای بازخوانی فصل دیگری از تاریخ معاصر ایران و ذیل شعار «روزی روزگاری ایران» دست به انتخابی مشابه زده است و چارچوب کلی داستان «تاسیان» را بر پایه یک عشق پیریزی کرده است.
کاراکتر امیر با بازی تحسینبرانگیز هوتن شکیبا حالا در کانون اصلی روایت قرار گرفته و بعد از گذشت سه قسمت میتوان گفت بخش عمدهای از بار دراماتیک و عاشقانه این روایت را بردوش میکشد. در برابر او شیرین نجات قرار دارد. دختر کارخانهداری بهنام جمشید نجات که هر چند دایره قدرت و ثروت خود را خارج از اتمسفر سیاست، مرزبندی کرده است اما گویی تضمینی نیست که از طوفانهای برآمده از کشمکشهای سیاسی مصون بماند.
کلکلهای میان جمشید و دامادشان منوچهر، برپایه همین چالش در سریال طراحی شده است. اینجا هم باز با تینا پاکروانی مواجهیم که هر چند قصهگویی و خلق لحظات عاشقانه را به خوبی بلد است اما هدف اصلیاش برای روایت سرنوشت آدمهایش در سایه تحولات سیاسی و اجتماعی را فراموش نکرده است. سرنوشت خاتون و عاشقانههای زخمخوردهاش را به یاد دارید؟ اینبار هم همه چیز قرار است در خدمت همین تاریخنگاری در قالب یک داستان عاشقانه باشد.
نکته کلیدی اینکه نه فقط جمشید که هم امیر و هم شیرین، به یک اندازه از سیاست گریزان هستند و هر یک با وجود محرکهایی در میان نزدیکترین افراد به خود، هیچ تمایلی برای آلوده شدن به کشمکشهای سیاسی ندارند. نه امیر تسلیم آرمانخواهیها و بلندپروازیهای برادرش امید میشود و نه شیرین تن به شیطتهای و بازیگوشیهای سیاسی دخترعمهاش، مریم میدهد. آنچه این دو را به هم پیوند داده و احتمالا سرنوشتشان را به یکدیگر گره میزند، عشق است. عشقی که بعید است از طوفانهای برخاسته از دنیای سیاست، مصون بماند و این همان ایده محوری تینا پاکروان برای بازخوانی قصه مردمان این سرزمین است.
سریال «تاسیان» در همین سه قسمت ابتدایی به خود توانسته است در راستای همین ایده محوری مخاطبان را با خود همراه کند و سکانس پایانی قسمت سوم، نقطه اوجی است که برپایه آن میتوان در انتظار قسمتهای تماشایی بعدی ماند؛ امیر با همدستی رفیق ساواکیاش سعید، بالاخره معشوقش را به دام انداخت و چشمبسته به اتاق بازجویی آورد اما این نقطه نجات برای او نیست؛ چه اینکه تجربه عشق، برای هیچ عاشقی، منجر به نجات نشده است!
کیانوش رضایی- خبرنگار حوزه سینما و فعال رسانه*
نظر شما