گروه فرهنگ و هنر ایسکانیوز- در میان بناهای مذهبی و تاریخی ایران، کمتر نامی را میتوان یافت که به اندازهی مسجد گوهرشاد برای ایرانیان آشنا باشد. هر زائر که در صحنهای بارگاه امام رضا(ع) قدم میگذارد، بدون شک در زیر گنبدها و ایوانهای این مسجد باشکوه لحظهای مکث کرده، به معماری ظریف آن چشم دوخته و نام «گوهرشاد» را به یاد دارد. اما در پس این معماری و این نام ماندگار، سرگذشت بانویی قرار دارد که بخش بزرگی از تاریخ فرهنگ و هنر ایرانی را رقم زده؛ بانویی که متأسفانه نامش در هیاهوی تاریخ و روایتهای رسمی کمکم کمرنگ شده است. گوهرشاد خاتون، همسر شاهرخ تیموری و بانی یکی از مهمترین بناهای مذهبی ایران.
با وجود اینکه مسجد گوهرشاد امروز یکی از شناختهشدهترین بناهای مذهبی کشور است، اما خود بانو گوهرشاد و نقش بیبدیلش در توسعهی معماری، فرهنگ و هنر اسلامی کمتر در حافظهی عمومی مردم جای گرفته است. شاید دلیل این مسئله، حجم اندک منابع روایی مستقل دربارهی این بانوی فرهیخته باشد و شاید هم آنچنانکه باید، داستان زندگی او برای نسل امروز بازگو نشده است. در چنین شرایطی، هر اثری که سعی در معرفی شخصیت و خدمات فرهنگی او داشته باشد، میتواند در ارتقای آگاهی فرهنگی جامعه، بهویژه نوجوانان، نقشی مهم ایفا کند.
کتاب «بانو گوهرشاد» نوشتهی مژگان شیخی که توسط انتشارات قدیانی منتشر و راهی بازار نشر شده است، از جمله تلاشهایی است که در نگاه اول هدفش آشنا کردن نوجوانان با زندگی این بانوست. کتابی کمحجم با ۸۶ صفحه که میکوشد میان گذشتهی تاریخی و ذهن پرسشگر نوجوان امروز پلی زده باشد.
مسجد گوهرشاد در دوران حکومت شاهرخ تیموری و به دستور همسرش، گوهرشاد خاتون، ساخته شد؛ دورهای که پس از خشونتها و آشوبهای دوران تیمور، نیازمند بازسازی فرهنگی و هنری بود. حضور گوهرشاد خاتون بهعنوان بانی و حامی هنر در این دوره، نقشی تعیینکننده در رونق گرفتن معماری ایرانی-اسلامی داشت.
این مسجد نهتنها از نظر معماری و طراحی، شاهکاری کمنظیر است، بلکه بهعنوان بخشی از حرم رضوی، قلب تپندهی معنوی و فرهنگی مشهد محسوب میشود. طاقنمای عظیم ایوان مقصوره، منارههای بلند، کاشیکاریهای فیروزهای و نقوش اسلیمی همه حکایت از دورانی دارند که در آن هنر، با نگاه یک زن فرهیخته درهم آمیخته و تبدیل به میراثی ماندگار شده است.
نویسنده کتاب «بانو گوهرشاد» تلاش میکند با نثری روان، زندگینامهای داستانی ارائه بدهد که هم ملموس باشد و هم تاریخی. اما یکی از نقدهایی که میتوان به این کتاب وارد کرد، تمرکز بیش از حد بر تیمور است؛ اندازهای که گویی نیمی از کتاب به روایت قدرتگیری تیموریان، جنگها و رفتارهای خشن تیمور اختصاص یافته و بخش بسیار کمتری دربارهی خود بانو گوهرشاد است. این عدم توازن، نخستین موضوعی است که در نقد کتاب توجه جلب میکند.
وقتی کتابی با عنوان «بانو گوهرشاد» منتشر میشود، انتظار طبیعی خواننده این است که زندگی و نقشآفرینی این بانو در مرکز روایت باشد. اما بخش زیادی از فضای کتاب صرف توصیف تیمور و جنگهای او میشود؛ امری که هرچند برای فهم بافت تاریخی ضروری است، اما در این اندازه و برجستگی، تمرکز را از شخصیت اصلی کتاب دور میکند. نتیجهی چنین پرداختی این میشود که خواننده در پایان کتاب شاید بیش از آنکه بانو گوهرشاد را بشناسد، تیمور و جنبههای مختلف حکومتش را به خاطر سپرده باشد.
شناخت تاریخ برای هر جامعهای ضروری است، اما برای نوجوانان، این شناخت حتی حیاتیتر است؛ زیرا این نسل قرار است حامل میراث فرهنگی فردا باشد. آگاهی آنان از شخصیتهایی مانند بانو گوهرشاد، زمینهساز شکلگیری ارتباط عمیقتر با گذشته و در نتیجه، هویت فرهنگی محکمتر است.
در ایران، بسیاری از بناها و نمادهای فرهنگی برای مردم آشنا هستند؛ اما آشنایی، الزاماً به معنای شناخت نیست. مثال روشنش همین مسجد گوهرشاد که نامش را همه شنیدهاند، اما کمتر کسی میداند چه کسی آن را بنا نهاده و چرا این بنا یکی از اوجهای معماری ایرانی-اسلامی محسوب میشود. این فاصله میان آشنایی و آگاهی، باید با تولید آثار دقیق، عمیق و جذاب برطرف شود.
کتاب «بانو گوهرشاد» گامی ارزشمند در شناساندن یکی از زنان بزرگ تاریخ ایران به نسل جوان است. این تلاش را باید ارج نهاد، بهویژه در دورانی که کمتر کتابی در حوزه نوجوان به زندگی زنان تأثیرگذار تاریخ ایران میپردازد.
در نهایت، وظیفهی ماست که نام بانویی مانند گوهرشاد را از دل کاشیها و گنبد مسجدی بزرگ بیرون بکشیم و او را نهفقط بهعنوان نام یک بنا، بلکه بهعنوان یک شخصیت فرهنگی و هنری در حافظهی جمعی مردم ایران زنده نگه داریم.
کیانوش رضایی- خبرنگار*
انتهای پیام/
نظر شما