گروه فرهنگ و هنر ایسکانیوز- چهاردهمین قسمت از سریال «محکوم» نقطهای تعیینکننده در مسیر روایی این مجموعه است؛ نقطهای که نهفقط مسیر برخی شخصیتها را تغییر میدهد، بلکه ساختار روایت را نیز وارد مرحلهای تازه میکند. در طول قسمتهای گذشته، سریال کوشیده بود با ریتمی آهسته و تأکید بر جزئیات روند یک پرونده قتل، فضای تعلیقآلود خود را تثبیت کند. انتخابی که گرچه به ایجاد اتمسفر معمایی کمک کرده بود، اما بخش قابلتوجهی از مخاطبان را در انتظار طولانیِ روشنشدن حقیقت نگه داشت. حالا در قسمت چهاردهم، این انتظار به نقطه انفجار میرسد؛ گرههای پنهان از پس هفتهها بالاخره کنار میروند و مسیر داستان در جهتی متفاوت جریان مییابد.
از همان آغاز، محکوم بیشترین وزن دراماتیک خود را بر شانههای رابطه میان نسرین آرمند ـ قاضی سابق دادگاه ـ و مهیار گذاشته بود؛ جوانی که قتل تابان زندگی او را به آستانه تباهی رسانده است. مهیار در تمام قسمتهای نخست بهعنوان متهم اصلی معرفی میشد؛ تصویری که سریال با اصراری حسابشده میکوشید آن را مبهم نگه دارد. اما در قسمت چهاردهم با تغییر ناگهانی ورق، روشن میشود که مسیر پرونده در جهتی دیگر بوده و مهیار تنها قربانی یک انتقام دیرینه است. آزادی او پس از دریافت رضایت خانواده مقتول نقطه پایانی بر بخشی از روایت و نقطه آغاز جهانی تازه است؛ جهانی که بهوضوح میتوان آن را فصل دوم ناگفته این سریال دانست.
اما آزاد شدن مهیار پایان بحران نیست. درست در لحظهای که روایت میتوانست در دام آرامش پس از طوفان بیفتد، سریال در صحنهای کوتاه اما تکاندهنده مسیر تنش را زنده میکند: فردی ناشناس نسرین را تعقیب میکند. این تصویر مختصر روایت را از سقوط در سکون نجات میدهد و نشان میدهد که سایه انتقام از میان نرفته است. این بار تهدید نه متوجه یک متهم اشتباهی که مستقیماً متوجه نسرین و خانواده اوست؛ خانوادهای که در ماههای گذشته زیر فشار قضاوت اجتماعی، روابط فروپاشیده و سوءظنهای خانوادگی، بار سنگین پرونده را تحمل کردهاند.
در همین بخش از داستان، تاریخچه شکاکیت خسرو نسبت به رفتارهای نسرین دوباره جان میگیرد. او همچنان باور دارد رابطهای پنهان میان نسرین و فروتن، بازپرس پرونده، وجود دارد؛ ذهنیتی که ناآرامیهای میان این زوج را تشدید کرده و بار قصه را از سطح حقوقی به لایههای روانی و خانوادگی منتقل کرده است. این رویکرد نشان میدهد سریال تنها بر معمای قتل متمرکز نیست، بلکه تلاش دارد پیامدهای اجتماعی و احساسی یک پرونده جنایی را نیز به تصویر بکشد.
اما قلب تپنده این قسمت زمانی است که بهمن ـ یکی از مهمترین چهرههای مظنون ـ دوباره به صحنه بازمیگردد. فرار او از کشور از ابتدا نشانهای بود که ذهن مخاطب را نسبت به نقش احتمالیاش حساس کرده بود. اکنون با انتشار یک پیام ویدئویی، تصویر روشنی از این نقش نمایان میشود؛ تصویری که بهجای افشای صرف حقیقت، مسیر تازهای برای روایت خلق میکند. بهمن در پیام خود اعتراف میکند که بهخاطر دشمنی کهنهاش با نسرین، فردی را برای قتل تابان اجیر کرده تا مهیار قربانی این دشمنی شود. این اعتراف نه تنها مهیار را بیگناه جلوه میدهد، بلکه نسرین را نیز وارد مرحلهای تازه از تهدید میکند. افشای این حقیقت، ساختار پرونده را دگرگون میسازد و زمینه را برای فروپاشی یا بازسازی روابط میان شخصیتها فراهم میکند.
با این حال، نکته کلیدی در این بخش، سادگی شوکبرانگیز ارائه این اعتراف است. سازندگان سریال در طول هفتهها با تأکید بر پیچیدگی معما مخاطب را در انتظار گذاشته بودند، اما اکنون با ارائه یک قطعه ویدئو، بار روایی چندین قسمت را در چند ثانیه تخلیه میکنند. این تصمیم از یک سو میتواند پاسخی به گلایه مخاطبان نسبت به کندی ریتم باشد، اما از سوی دیگر خطری در خود دارد: گویی بخش مهمی از داستانی که میتوانست تدریجی و چندلایه روایت شود، به شکلی ناگهانی به پایان میرسد.
اما آنچه اجازه نمیدهد این شتابزدگی به سقوط کیفیت منجر شود، ورود خط تازهای از روایت است: «قاتل اجیرشده». اعتراف بهمن تنها بخشی از حقیقت را روشن میکند و حلقه مهمتری از زنجیره قتل هنوز در سایه باقی مانده است. اینجا همان جایی است که سریال بهنوعی آغاز دوباره میشود. کارگردان پس از تثبیت گذشته و روشنکردن روابط اصلی، مسیر آینده را براساس نقطهای تازه میچیند؛ نقطهای که عملاً فصل دوم نامرئی سریال را افتتاح میکند. از این پس معمای سریال نه یافتن قاتل تابان، بلکه شناسایی انگیزهها و روابط پشت پردهای است که بهمن خود را بخشی از آن معرفی میکند.
این تغییر تمرکز میتواند به غنای اثر کمک کند. اگر در بخش نخست، تعلیق بر پایه «شک» بنا شده بود، اکنون تعلیق بر پایه «ترس از آینده» شکل میگیرد. حضور سایهوار فردی که همچنان خانواده نسرین را تعقیب میکند، مخاطب را به این پرسش هدایت میکند که کدام نیروی ناشناخته فراتر از شخص بهمن در این جنایت نقش داشته است. به این ترتیب، محکوم فرصت یافته تا لایههای عمیقتری از روایت را پیش ببرد و از قالب یک داستان جنایی خطی خارج شود.
چهاردهمین قسمت «محکوم» را میتوان نقطه تلاقی گرهگشایی و ساختن مسیر روایی تازه دانست. این قسمت با وجود برخی شتابها در ارائه اطلاعات، توانسته است تنش روایت را احیا کند، شخصیتها را در مرحلهای تازه از روابط انسانی و بحرانهای روانی قرار دهد و افقی متفاوت برای ادامه سریال ترسیم کند. اگر سازندگان بتوانند از این نقطه به شکلی سنجیده بهره ببرند، محکوم در ادامه مسیر میتواند از مرز یک سریال جنایی معمولی عبور کرده و به روایتی چندلایه درباره حقیقت، انتقام و شکنندگی روابط انسانی تبدیل شود.
محمد اقتداری- منتقد*
انتهای پیام/
نظر شما