به گزارش خبرنگار ورزشی ایسکانیوز، فوتبال ایران بار دیگر به جای آنکه با یک اتفاق فنی، یک رقابت جذاب یا چشماندازی روشن در مسیر توسعه خبرساز شود، درگیر نزاعی رسانهای شده است. جدال لفظی میان محمدرضا زنوزی، مالک باشگاه تراکتور، و مهدی تاج، رئیس فدراسیون فوتبال، تازهترین نمونه از تنشهایی است که سالهاست فضای مدیریتی فوتبال ایران را احاطه کردهاند. اختلافی که در ظاهر با ادبیات انتقادی و اتهامزنی همراه است، اما در لایههای عمیقتر، نشانهای از یک بحران ساختاری و حلنشده در فوتبال کشور به شمار میرود.
این نزاع، صرفاً یک اختلاف شخصی یا مقطعی نیست. فوتبال ایران پیش از این نیز بارها شاهد تقابل میان مالکان باشگاهها و فدراسیون بوده است؛ تقابلهایی که اغلب نه به اصلاح منجر شدهاند و نه به شفافیت، بلکه بیشتر به تشدید بیاعتمادی و افزایش حاشیهها انجامیدهاند. در چنین فضایی، پرسش اصلی این است که این دعواها در نهایت چه اثری بر فوتبال میگذارند و چه کسانی از آن سود میبرند.
رسانه؛ میدان اصلی نزاع
یکی از ویژگیهای برجسته تقابل اخیر، انتقال اختلاف از مسیرهای رسمی به فضای رسانهای است. بهجای آنکه مسائل در چارچوب سازوکارهای حقوقی، مدیریتی یا نظارتی بررسی شود، طرفین ترجیح دادهاند اختلاف را در معرض افکار عمومی قرار دهند. رسانهها به میدان اصلی نزاع تبدیل شدهاند و هر اظهار نظر، موجی تازه از واکنشها را به همراه دارد.
این روند اگرچه توجه افکار عمومی را جلب میکند، اما عملاً امکان حل مسئله را کاهش میدهد. اختلافی که میتوانست با ارائه اسناد، گفتوگوی مستقیم یا پاسخگویی نهادی بررسی شود، به جدالی هیجانی بدل میشود. در این فضا، تحلیل جای خود را به موضعگیری میدهد و مطالبهگری ساختاری، در میان تیترهای جنجالی گم میشود. نتیجه، شکلگیری دوقطبیهای تازه میان هواداران و افزایش تنش در بدنه فوتبال است.
منافع کوتاهمدت، هزینههای بلندمدت
برای پاسخ به این سؤال که این نزاعها به نفع چه کسانی است، باید میان منافع کوتاهمدت و پیامدهای بلندمدت تمایز قائل شد. در کوتاهمدت، بازیگران اصلی میتوانند از چنین تنشهایی بهره ببرند. مالکان باشگاهها با طرح انتقادات تند، قدرت چانهزنی خود را افزایش میدهند و با قرار گرفتن در مرکز توجه، فشار افکار عمومی را متوجه فدراسیون میکنند. این فشار میتواند در تصمیمگیریهای داوری، انضباطی یا مدیریتی اثرگذار باشد.
از سوی دیگر، فدراسیون فوتبال نیز در برخی مقاطع از این فضای پرتنش بیسود نمیماند. تمرکز رسانهها بر یک نزاع شخصی، میتواند توجهها را از مشکلات ریشهای فوتبال منحرف کند؛ مشکلاتی مانند ضعف زیرساختها، ناکامیهای فنی، نبود برنامهریزی بلندمدت و چالشهای داوری. در چنین شرایطی، نقدهای ساختاری جای خود را به جدالهای فردی میدهد.
اما این منافع، موقتی و ناپایدارند. در بلندمدت، هزینهها بر همه تحمیل میشود. فوتبال ایران که بیش از هر چیز به ثبات، اعتماد و برنامهریزی نیاز دارد، در چرخهای از تنش و بیاعتمادی گرفتار میشود. هواداران، که سرمایه اجتماعی این ورزش هستند، با فضایی مواجه میشوند که در آن حاشیهها بر متن غلبه دارد و نتیجه بازیها تحتالشعاع دعواهای بیرون از زمین قرار میگیرد. این وضعیت، به تدریج فاصله میان بدنه هواداری و ساختار مدیریتی فوتبال را عمیقتر میکند.
مدافعان این نوع مواجههها معتقدند که علنیکردن اختلافات، راهی برای شفافسازی و اصلاح است. اما تجربه فوتبال ایران نشان میدهد که نزاعهای رسانهای، بدون مسیر مشخص اصلاح، معمولاً به نتیجهای پایدار نمیرسند. اصلاح واقعی نیازمند سازوکارهای شفاف، پاسخگویی نهادینه و اراده جمعی برای تغییر است؛ عناصری که در فضای پرهیاهوی نزاعهای لفظی کمتر مجال بروز پیدا میکنند.
نزاع میان زنوزی و تاج، بیش از آنکه نشانه یک روند اصلاحی باشد، بازتولید الگویی آشنا در فوتبال ایران است؛ الگویی که در آن اختلافها به جای حلشدن، به شکلهای تازهای تکرار میشوند. در این بازی بیرون از زمین، شاید برخی افراد در مقاطعی دست بالا را داشته باشند، اما برنده نهایی وجود ندارد. فوتبال ایران، هواداران و حتی خود باشگاهها، همگی در این مسیر فرسایشی هزینه میپردازند؛ هزینهای که نه در تیترها، بلکه در افت کیفیت، بیاعتمادی و از دست رفتن فرصتهای توسعه آشکار میشود.
خبرنگار: کوشا ساسانیان
انتهای پیام/
نظر شما