به گزارش خبرنگار گروه دانشگاه ایسکانیوز، بامداد جمعه پنج دی سال ۸۲ زلزلهای با بزرگی ۶/۵ ریشتر بم را لرزاند. شب قبل و ساعتی پیش از زلزله چند پیشلرزه حس شده بود؛ اما هیچ توصیهای حتی برای تخلیه مکانهای عمومی مثل خوابگاه دانشجویی هم نشده بود. یک سوم جمعیت 90 هزار نفری بم در زلزله جان خود را از دست دادند. در آن زمان محل وقوع زلزله ۱۵۰ کیلومتر دورتر از کانون واقعی زلزله اعلام شد و تا بعد از ظهر آن روز اطلاع دقیقی از مناطق آسیب دیده در دست نبود.
خیالگونه بود در آن سالها جایی باشد که همزمان با اولین لرزش زمین در هر گوشهای از این سرزمین، زلزله را حس کند و در همان لحظه منطقهای که لرزه به جانش افتاده را شناسایی و مدیریت نجات جانها را شروع کند. اگر زمان وقوع زلزله بم بعد از وقوع پیشلرزهها مردم مطلع میشدند و یک شب را با استرس در کنار خانواده و بیرون از خانه میگذراندند، امروز غم از دست دادن خیلیها بر دل خانوادهشان نبود.
چند دهه پیش بیابانهای جنوب غرب تهران مجموعهای را در دل خود جا داد که امروز به مرکز مدیریت نجات و امداد در حوادث بحرانی مثل سیل و زلزله و حتی تصادفات جادهای کشور تبدیل شده است؛ «سازمان امداد و نجات جمعیت هلال احمر». امروز تهران خود را به دل آن بیابان کشانده و مجموعهای که از چند سوله تشکیل شده بود، هم به مرکزی پیشرفته مدیریت بحرانها در کشور تبدیل شده است.
مغز سیستم امداد و نجات کشور
دومین بار است که قرار است از سازمان امداد و نجات هلال احمر بازدید کنم. کمتر از یکسال پیش به عنوان یک کارآموز خبرنگاری و امروز به عنوان خبرنگاری که قرار است از بازدید کارآموزان خبرنگاری، گزارش تهیه کند. بازدیدی که در نگاه اول شاید برای من تکراری و خستهکننده به نظر آید؛ اما اشتیاق را در چهره کارآموزان خبرنگاری و عکاسی میتوان دید، شوقی که برای من هم کم نیست، هر چند بازدیدی تکراری باشد.
کلیه حوادث کشور در این مرکز کنترل و پایش میشود؛ از تصادفات جادهای تا حوادث بزرگی چون سیل و زلزله, به صورت لحظهای رصد و مدیریت میشوند.
«مرکز کنترل و هماهنگی عملیات» سازمان امداد و نجات آخرین جایی است که از آن بازدید شد؛ اما اولین جایی است که وقتی اسم سازمان امداد و نجات میآید در ذهن من تصویر میشود. بخش کوچکی در طبقه اول ساختمان اداری سازمان که مانیتورهای کوچک و بزرگی را در خود جای داده و بیست و چهار ساعته فعال است. لحظهای چشم کارشناسان این مرکز از رصد حوادث کوچک و بزرگ کشور بسته نمیماند. اینجا مغز سیستم امداد و نجات کشور است و کار مدیریت بحران را به صورت لحظهای انجام میدهد.
سامانه یکپارچه مدیریت اطلاعات سازمان امداد و نجات (Paromis) مهمترین نقش را در این مرکز به عهده دارد. این سامانه حادثه را متناسب با بزرگی زمینلرزه تحلیل میکند و میزان خسارات وارده احتمالی، تعداد چادر مورد نیاز برای اسکان، میزان مواد غذایی لازم، تعداد بالگردهای امداد هوایی، تعداد سگهای نجاتدهنده و هر آنچه باید برای امداد و نجات اولیه صورت بگیرد را تنها در چند دقیقه تحلیل و ارائه میکند.
می توانم با جرات بگویم که ما ۵ ساعت از زلزله بم عقب بودیم. هیچ کاری نمیتوانستیم انجام دهیم. همین طور بلاتکلیف مانده بودیم.
کارکنان مرکز که از متخصصان حوزههای مختلف هستند، با توجه با اطلاعات دریافتی از سیستم، در همان دقایق اولیه هماهنگیهای لازم را با بخشهای مختلف انجام میدهند؛ از مراکز کنترل و هماهنگی عملیات در استانها و پایگاههای امدادی هلال احمر در حوزه وقوع زلزله و اطراف آن گرفته تا مراکز اورژانس، راهداریها، استانداری، فرمانداری و حتی بخشداران و دهیاران اطلاعات لازم را از این مرکز میگیرند.
ابراهیم جهانگیر که از کارشناسان این مرکز است، میگوید: همه حوادث کشور در این مرکز کنترل و پایش میشود؛ از تصادفات جادهای تا حوادث بزرگی چون سیل و زلزله، به صورت لحظهای رصد و مدیریت میشوند.
برای اینکه ارزش این سامانه و مرکز روشن شود، خوب است آنچه در ساعات اولیه زلزله بم گذشت را از زبان کسی که در قلب حادثه حضور داشته، بشنویم. علی شفیعی فرماندار وقت بم گفته است: «در زمان زلزله خانهام در ارگ جدید بود. بعد از وقوع زلزله به فاصله ۱۰ دقیقه خودم را به بم رساندم. همه جا تاریک بود. شهرک رزمندگان کاملاً با خاک یکسان شده بود، بعد نگاهم به ارگ افتاد، آن هم کاملاً از بین رفته بود.»...« با یک تلفن ماهوارهای یک پیام برای آقای کریمی، استاندر وقت کرمان فرستادم. آقای کریمی هنگام شنیدن خبر زلزله مرتب سوال میکرد: چه شده؟ و من را آرام میکرد. ارتباطمان قطع شد. چیزی در اختیار نداشتیم و لحظات بسیار سختی بود. همه چیز تخریب شده بود.. حول و حوش ظهر بود که مجدداً ارتباطمان با بیسیم وصل شد.»...«می توانم با جرات بگویم که ما ۵ ساعت از زلزله بم عقب بودیم. هیچ کاری نمیتوانستیم انجام دهیم. همین طور بلاتکلیف مانده بودیم.»
سامانه یکپارچه مدیریت اطلاعات سازمان امداد و نجات از سال ۸۹ به همت متخصصین داخلی راه اندازی شده است و در طول این سالها تکمیل شده است. این سامانه سه وظیفه اصلی، دریافت اطلاعات از حوادث، مدیریت منابع و پشتیبانی و مدیریت اطلاع رسانی را بر عهده دارد. مرور آنچه در بم گذشت به ما یادآوری میکند که اگر این سامانه آن روز بود، شاید عمق این فاجعه به این حد نمیرسید که یک سوم مردم شهر جان خود را از دست بدهند.
استقبال بالگرد از خبرنگاران!
هر چه به مقصد نزدیکتر میشویم، صدای بالگرد بیشتر در گوشمان میپیچد. پا که بر زمین میگذاریم، بالگرد روسی که خستگی سالها کار امدادی را میتوان بر جثه سنگینش دید، خود را از زمین میکند. کمی بالا میرود و چرخی میزند، گویا میخواهد برای ما خودنمایی کند، شاید هم استقبالی باشد به مناسبت ورود ما! به محل فرود بالگرد که نزدیک میشوم، میفهمم که پرواز بالگرد نه از روی استقبال بوده و نه از روی خودنمایی، یک تیم مستندساز در حال فیلمبرداری بودند. اصلا اگر کسی اهل خودنمایی باشد که جانش را برای نجات جان دیگری به خطر نمیاندازد!
فنسهای فلزی مانع ورود ما به آشیانه بالگردهاست و آشیانه اولین جایی است که قرار است از آن بازدید کنیم. ساکن شدن ملخهای بالگرد، مجوز ورود ما به آشیانه را هم صادر میکند. محمد خادمالشیخ مدیر روابط عمومی سازمان، کاپیتان چراغی رئیس مرکز امداد و نجات هوایی را معرفی میکند. کاپیتان چراغی مشغول توضیح دادن نحوه امدادرسانی هوایی میشود و ذهن من مشغول به اینکه چرا در کمتر از یکسال مسئولین سازمان تغییر کردهاند.
برخی مسئولین سازمان تغییر کردهاند؛ اما حرفها و دغدغههایشان تغییری نکرده است، چرا که همه از بدنه سازمان هستند و سالها به کار امدادی مشغول بودهاند. حداقل همین که مثل بسیاری از سازمانهای کشور مدیران غیر مرتبط بر سر کار نیامدهاند، جای شکر دارد.
کاپیتان چراغی هم مثل کاپیتان زاهدی که در بازدید سال گذشته حضور داشت، گلایه دارد از اینکه افراد ناآشنا به امدادرسانی هوایی انتقاداتی میکنند که باعث میشوند زحمات امدادگران کم ارزش شود. میگوید آنها با پیچیدگیهای کار امداد هوایی آشنا نیستند. نمیدانند که بالگردهای امدادی قابلیت پرواز در شب را ندارند. نمیدانند که امکان فرود در هر مکانی برای بالگرد وجود ندارد.
نجاتگری یک کار عاشقانه است
محل بعدی بازدید، سالن ورزشی سرپوشیدهای که محل تمرین و آموزش تیمهای واکنش سریع است. واکنش سریع به معنای واکنشی است که در زمان طلایی سانحه یعنی لحظه صفر اتفاق می افتد. شرط ورود به نیروهای واکنش سریع رسیدن به درجه ایثار است. ایثار یعنی از خود گذشتن و این آخرین درجهای است که امدادگرهای داوطلب هلال احمر به آن میرسند.
هدف اصلی تیمهای واکنش سریع، مدیریت حوادث در زمان طلایی در جهت به حداقل رساندن میزان تلفات و کاهش آسیب هاست.
خوب به یادم مانده که یکی از اعضای تیم واکنش سریع در بازدید سال گذشته میگفت: بعد از ۱۱ سال امدادگری به درجه ایثار رسیدم و وارد تیمهای واکنش سریع شدم، بچه های واکنش سریع عاشق این کارند، و آن را به عنوان شغل نگاه نمیکنند.
اعضای تیمهای واکنش سریع یک دوره هزار ساعته از آموزشهای تخصصی پشت سر میگذرانند. طبق دستورالعمل تیمهای واکنش سریع جمعیت هلال احمر اعضای این تیم ها باید مهارتهای جستجو، نجات، بقاء، فرماندهی و حمایت روانی و اجتماعی را کسب کنند.
هدف اصلی تیمهای واکنش سریع، مدیریت حوادث در زمان طلایی در جهت به حداقل رساندن میزان تلفات و کاهش آسیب هاست. تیمهای واکنش سریع اسفند ۹۵ فعالیت رسمی خود را در سازمان امداد و نجات آغاز کردند. در حال حاضر ۵۰۰ نیروی واکنش سریع مشغول به کارند. واضح است که این تعداد نیرو برای کشوری به وسعت کشور ما و با جمعیت ۸۰ میلیونی کافی نیست، اما توجه به تشکیل این تیمها خود شروع خوبی است.
کودک ۵ ساله را نجات میدهید یا انسان ۸۵ ساله را؟
دکتر علی کاظمی کارشناس فوریتهای پزشکی در همان سالن ورزشی به کارآموزان خبرنگاری و عکاسی، نحوه انجام CPR را آموزش داد و بعد با یک سوال ذهن همه را به چالش کشید؛ «در یک موقعیت مشترک یک مصدوم ۸۵ ساله و یک مصدوم ۵ ساله دارید، کدام را اول نجات میدهید؟»
جوابها و منطق پشت جوابها متفاوت بود. یکی میگفت؛ من فرد ۸۵ ساله را نجات میدهم، چون خانوادهاش با او بیشتر خاطره دارند. یکی هم دلیلش برای نجات کودک ۵ ساله این بود که فرد ۸۵ ساله عمر زیادی کرده اما کودک تازه اول راه زندگی است و باید به او فرصت زندگی را داد. کفه ترازوی جوابها به سمت نجات کودک ۵ ساله سنگینی میکرد.
من به سوال جواب ندادم، جنگی درونی در قلبم جریان داشت. کودک را نجات میدهم که هنوز زمان زیادی در این دنیا زندگی نکرده است یا فرد کهنسالی که گرچه عمری را در این دنیا گذرانده؛ اما به همان نسبت سن بیشتر، آدمهای بیشتری هم با او خاطره دارند و از دست دادن او برایشان سخت خواهد بود؟
از دکتر کاظمی پرسیدم شما کدام را نجات میدهید؟ گفت: در کار نجات، احساسات نباید در کار نجاتگر دخالت کند. همیشه در وهله اول باید به سراغ مصدومی رفت که فرصت کمتری برای زنده ماندن دارد. اگر در ارزیابی اولیه به این نتیجه رسیدیم که برای نجات مصدومی ۱۰ دقیقه وقت داریم و برای مصدوم دیگری ۵ دقیقه، به سراغ مصدومی میرویم که زمان کمتری دارد و اگر به او رسیدگی نشود احتمال از دست دادنش بیشتر است. در کار نجات سن، جنسیت و احساسات نسبت به مصدوم اهمییت ندارد.
انباری برای سرپناه مردم آسیب دیده
در بخش بعدی بازدید به سراغ قسمتهای لجستیکی سازمان رفتیم. بخشی که برای من کاملا تازگی داشت و در بازدید قبلی فرصت دیدن این قسمت پیش نیامده بود. در ابتدا علی مشاری کارشناس منابع و تجهیزات به معرفی خودروهای نجات پرداخت که معمولا در صحنه تصادفات جادهای حاضر میشود و باید مصدومان را از زیر کوهی از فلز در هم پیچیده شده بیرون بکشند. خودروهای مدرن و مجهزی که به انواع ارهها، جکها، پروژکتور، موتور برق، قیچیهای آهنبر، موتور پمپ آب و سیستم آتشنشانی مجهز هستند.
مشاری درباره تعداد این تیپ از خودروهای نجات در کشور گفت: در حال حاضر ۴۰۰ دستگاه از این نوع خودرو در کشور موجود است که با توجه به ۵۶۰ پایگاه امداد جادهای هلال احمر و میزان تصادفات در کشور کم است. برنامههایی برای افزایش این خودروها وجود دارد که سازمان برای انجام آن به حمایت دستگاههای بالاتر نیاز دارد.
بعد از دیدن خودروهای نجات، در انبارهای سازمان به روی ما باز شد. انبار سولهای بسیار بزرگی که حجم زیادی از چادرهای اسکان اضطراری در آن جا داده شده بود. چادرهایی که در حوادثی مثل سیل و زلزله قرار است، سرپناهی برای مردم آسیب دیده باشد.
سعید متانی معاون لجستیک سازمان امداد و نجات، آماری از امکانات و تجهیزات در اختیار معاونت لجستیک ارائه کرد. ۵ هزار و ۲۰۰ خودروی امدادی و عملیاتی، ۳۶۵ هزار متر مربع انبار و نگهداری از اقلام امدادی در قالب ۱۶ قلم کالا، در سه گروه زیستی، غذایی و بهداشتی، تجهیزاتی است که در اختیار این معاونت مهم قرار دارد. تجهیزاتی که به گفته متانی ارزشی بالغ بر ۲ هزار میلیارد تومان دارند.
سخت است، رقم چند هزار میلیاردی به گوش ما برسد و به یاد فساد ۳ هزار میلیاردی نیفتیم. ذهن مقایسهگر ما ناخودآگاه به این فکر میکند که ۳ هزار میلیارد، یک و نیم برابر ارزش کل تجهیزات سازمان امداد و نجات کشور است.
به انبار چادرها برگردیم؛ متانی در مورد تعداد چادرهای دپو شده در انبارهای سازمان امداد و نجات میگوید: ۲۸۰ هزار چادر به صورت آماده در اختیار داریم که بر اساس شاخصهایی مثل تراکم جمعیت و میزان خطرپذیری منطقه در سراسر کشور تقسیم شدهاند. وی در مورد پس گرفتن اقلامی که به آسیب دیدگان داده میشود هم گفت: این اقلام مگر در موارد استثنا از آسیب دیدگان پس گرفته نمیشود.
بر دل نجاتگران زخم نزنیم
کشور ما علاوه بر این که از نعمتهای طبیعی گستردهای برخوردار است، در معرض بلایای طبیعی گوناگون هم قرار دارد. در کنار بلاهای طبیعی، حوادث انسانی نیز آمار قابل توجهی دارند. همه اینها به ما اثبات می کند که سازمان امداد و نجات باید سازمانی روزآمد باشد و بتواند خود را با تغییرات محیطی هماهنگ کند و همواره سرمایه انسانی و مادی خود را رشد و توسعه دهد.
زلزله؛ لرزشی در دل زمین است که هراس را به دل مردم می اندازد. تنها چند لحظه طول میکشد و بعد تلی از ویرانه ها. خانههای ویران شده، داغ از دست دادن عزیزان و آرزوهای بر باد رفته، گوشهای است از غمهایی که بر دل مردم آسیب دیده در زلزله، پرده میاندازد. غمهایی که یکی از آنها در حالت عادی میتواند تاب و توان یک انسان را طاق کند. دست یاریگر امدادگران و احساس تنها نبودن در مصیبت، مرهم کوچکی است بر زخمهای عمیق مردم آسیب دیده که میتواند نور امید را برای ادامه زندگی در دل آنها روشن کند.
این دستان یاریگر، گوششان پر است از زخم زبانهایی که دلهایشان را میشکند. خطا در کار امداد و نجات اجتناب ناپذیر است؛ اما قضاوت افرادی که به محدودیتهای کار امدادی و امکانات هلال احمر آشنا نیستند، خستگی را بر تن امدادگران ماندگار میکند. در کنار آموزشهایی که امدادگران برای بازآموزی خود میگذرانند لازم است برای جامعه هم این فرهنگسازی صورت بگیرد تا شرایط سخت امدادگران را درک کنند.
سازمان امداد و نجات جمعیت هلال احمر ایران به لحاظ مهارت کارکنان خود هیچ کمبودی حتی در قیاس با کشورهای پیشرفته و جهان اول ندارد، اما در حوزه سخت افزاری با محدودیت هایی روبروست. محدودیت هایی که رفع آنها مستلزم توجه بیشتر دولت و مجلس است. در این بین رسانه ها در پوشش خبری خود از سوانح و بحرانها باید حرفهایتر عمل کرده و با نگاهی کلان به حوزه نجات و امداد از انتشار شایعات جلوگیری کنند و آگاهی عمومی را در این باره افزایش دهند.
انتهای پیام/
نظر شما