به گزارش گروه فرهنگی ایسکانیوز، امروز ۲۵ دی برابر با ۱۵ ژانویه تقویم میلادی است. روزی که در تاریخ آبستن وقایع و اتفاقات زیادی در ایران و جهان بوده است. به مرور برخی از این وقایع میپردازیم.
بیشتر بخوانید:
رویدادها:
۹۴۶ - روز درخشان دیگری درتاریخ ایرانیان: احیاء حاکمیّت ملی
پانزدهم ژانویه سال ۹۴۶ میلادی (۲۵ دیماه) احمد دیلمی (معزالدوله) بغداد را متصرف شد، المستکفی بیست و دومین خلیفه عباسی را برکنار کرد و با این اقدام حکومت سراسر ایران بار دیگر در دست ایرانیان قرارگرفت و تجدید حاکمیت ملّی که مردانی چون ماکان و مرداویز از مازندران و دیلمان، بابک خرّمدین از آذربایجان، سیستانی ها (ایرانیان خاوری که امروز افغان خوانده می شوند) ازجمله صفّاریان، خراسانی ها به ویژه سامانیان و ... در راهش تلاش کرده و جان باخته بودند به تحقق پیوست. علی، احمد و حسن دیلمی پسران بویه از پیروان و دستیاران «مرداویز» قهرمان ملّی ما بودند که آرزوها و اندیشه های وی را دنبال کردند. بوئیان «شیعه اثنی عشری» را با ناسیونالیسم ایرانی درآمیختند تا میهن آنان درجهان اسلامی ماهیتی کاملا مستقل داشته باشد؛ به همان گونه که آئین زرتشت ستون ناسیونالیسم ایرانی در دوران ساسانیان بود. احمد از سوی برادر خود علی دیلمی مامور پس گرفتن خوزستان و تصرف بغداد بود که به انجام هر دو ماموریت موفق شد. وی بود که رسمیت عزاداری تاسوعا و عاشورا را اعلام داشت.
تاریخ نگاران اروپایی ۱۵ ژانویه ۹۴۶ میلادی ـ فتح مقرّ خلیفه عباسی را [پس گرفتن ناحیه ایکه پایتخت امپراتوری باستانی ایران در آنجا قرارداشت] برای ایرانیان روزی بزرگ ثبت تاریخ کرده اند ـ روزی درخشان همانند روزی که کوروش بزرگ ایجاد امپراتوری ایران را اعلام داشت و روزی که اشکانیان مقدونیهای اشغالگر (جانشینان اسکندر) را به مدیترانه ریختند. مقدونی ها «سلوکیه» را در کنار دجله ساخته بودند تا از آنجا بر آسیای غربی حکومت و نظارت کنند که اشکانیان پس از بیرون راندن آنان از آسیا، تیسفون (مداین ـ واقع در ۳۶ کیلومتری جنوب بغداد امروز) را در سوی دیگر دجله ساختند و دو دولت اشکانی و ساسانی ایران حدود هزار سال از این شهر بر امپراتوری پهناورشان حکومت کردند و مانع پیشروی اروپاییان (رومیان) در آسیا شدند. هر دو دودمان خطر نزدیک بودن به مرز رقیب (امپراتوری غرب = روم ) را تحمل کردند و پایتخت را از تیسفون به یک شهر مرکزی انتقال ندادند.
بغداد در دسامبر سال ۱۵۳۴ از دست ایران خارج شد و موقتا به دست سلطان سلیمان امپراتور عثمانی افتاد که خود را خلیفه مسلمین می خواند و بغداد را برای اثبات ادعای خود لازم داشت. دولت صفویه ایران بعدا بغداد را از عثمانی ها پس گرفت و در آنجا یک پادگان ثابت به وجود آورد و یک واحد نظامی نیرومند مستقر ساخت. جنگ متناوب ایران و عثمانی بر سر بغداد دو قرن طول کشید و در زمان نادرشاه مصالحه صورت گرفت؛ ایران از دعاوی خود بر بغداد دست کشید و عثمانی حاکمیت ایران بر ایروان (پایتخت کنونی ارمنستان) و همه قفقاز جنوبی را برسمیت شناخت.
۱۷۹۵ - ماجرای قتل گریبایدوف در تهران
الکساندر گریبایدوف Alexander S. Griboyedov دیپلمات، نظامی، نمایشنامه نویس و طنزنگار روس ۱۵ ژانویه ۱۷۹۵ (۲۵ دیماه) در مسکو به دنیا آمد و ۱۱ فوریه ۱۸۲۹ در ۳۴ سالگی در تهران به دست مردم کشته شد. گریبایدوف که نمایشنامه های فکاهی اش هنوز کهنه نشده اند و در جریانند، سالها در تفلیس مامور تماس با ایران بود. وی بود که پیشنویس قرارداد [ننگین] ترکمنچای را پس از امضای فتحعلیشاه به سن پترزبورگ برد و به تزار وقت (نیکلای اول) داد. گریبایدوف که در جریان جنگ روس و ایران، همه جا درکنار ژنرال پاسکویچ بود پس از دادن قرارداد ترکمنچای به تزار، از جانب او به سمت سفیر روسیه (به اصطلاح آن زمان؛ وزیر مختار) در تهران منصوب شد. وی در سفارت روسیه در تهران به یک خواجه حرمسرای فتحعلیشاه که از مردم قفقاز بود پناهندگی داد. این خواجه فراری گریبایدوف را در جریان سرنوشت دختران قفقازی و به ویژه گرجی ها در حرمسراهای شاه و شاهزادگان و مقامات ایران قرارداد و گریبایدوف که تحت تاثیر حرفهای او قرارگرفته بود، باتوجه به مفاد قرارداد ترکمنچای که بازگشت قفقازی هارا از ایران به شهرهایشان (درصورت تمایل) شامل می شد نخست به دو زن قفقازی که از خانه یک شاهزاده قاجار فرارکرده بودند پناه داد و سپس دستورداد که درصورت لزوم برای پس گرفتن این زنان که در خرمسراها و احیانا مادر فرزندان اعیان کشور بودند به زور متوسل شوند. انتشار این تصمیم در تهران، ایرانیان را که از قرارداد ترکمنچای ناخوشنود بودند خشمگین ساخت و به نام جلوگیری از تعرض به حرمسراها و توقیف زوجه (نوامیس) مردم به سفارت حمله بردند و با وجود مقاومت قزاقهای محافظ سفارت وارد آن شدند و گریبایدوف، کارکنان سفارت، قزاقها و حتی خواجه پناهنده شده را کشتند و جسد گریبایدوف را به میان زباله ها افکندند که سه روز بعد به دست آمد و به تفلیس حمل شد. فتحعلیشاه از بیم آغاز جنگ سوم روسیه با ایران، نوه خود خسرومیرزا را با جمعی از رجال کشور از جمله میرزا تقی خان فراهانی (امیر کبیر) جهت پوزش خواهی به سن پترزبورگ [پایتخت وقت روسیه] فرستاد. تزار از این رفتار راضی شد و حتی قسمتی از غرامت جنگ پیشین را به ایران بخشید.
۱۹۵۳ - تاکید مصدق بر حاکمیت ملی و مالکیت منابع عمومی
لوی هندرسون سفیر وقت آمریکا در ایران ۲۵ دی ماه ۱۳۳۱ (۱۵ ژانویه ۱۹۵۳) پیشنهاد تازه مورد موافقت انگلستان برای حل مسئله نفت ایران را به دکتر مصدق رئیس دولت تسلیم کرد و این دو در این زمینه هفت ساعت باهم گفت و گو کردند. این مذاکرات در خانه دکتر مصدق در خیابان کاخ (خیابان فلسطین امروز) انجام شد، زیرا که رهبر وقت ایران هنوز از بستر بیماری برنخاسته بود. در این مذاکرات دکتر مصدق پیشنهاد تازه را مغایر حاکمیت ملی و اصل کنترل ثروت عمومی هر کشور مستقل خواند و نظر خود را اعلام داشت.
دکتر مصدق در منزل و در حالی که هنوز از بستر بیماری برنخاسته بود هفت ساعت تمام با سفیر آمریکا که به میانجیگری نزد او رفته بود مذاکره کرد
سی و پنج روز بعد (یکم اسفندماه) هندرسون پیشنهاد تازه انگلستان را که مورد تایید آمریکا هم قرار گرفته بود به دکتر مصدق تسلیم داشت که ضمن آن ملی شدن صنعت نفت ایران و مالکیت دولت ایران بر آن برسمیت شناخته شده بود، اما قیمت گذاری و فروش در دست ایران نبود و به علاوه، بر امور فنی آن باید کارشناسان خارجی نظارت داشته باشند که مصدق آن را هم مغایر قانون ملی شدن صنعت نفت و حاکمیت ملی خواند.
«تاریخ» نشان داد که پس از براندازی ۲۸ امُرداد، همین پیشنهاد (طرح) با جزیی تفاوتی به اجرا در آمد، شرکت ملی نفت باقی ماند و طرف دیگر قرارداد، یک کنسرسیوم مرکب از کمپانی های بزرگ نفتی غرب شد. هندرسون یکی از دست اندرکاران براندازی ۲۸ امرداد بود.
۱۹۱۹ - به این سان قیام مسلحانه کمونیستهای آلمان شکست خورد
۱۵ ژانویه سال ۱۹۱۹ قیام مسلحانه کمونیستهای آلمان (اعضای حزب اسپارتاکیست) که عنوان حزب خودرا از نام اسپارتاکوس انقلابی دوهزار سال پیش از آن برگرفته بودند و در آلمان اعلام جمهوری سوسیالیستی کرده بودند در شهر برلین باقتل دو رهبر اصلی قیام، «رزا لوکزمبورگ Rosa Luxemburg» و «کارل لیب نکت Karl Liebknecht» شکست خورد . بانو «رزا» و کارل که دو روز پیش از این احساس کرده بودند پیروزی شان دشوار است در یک هتل پناه گرفته بودند که ماموران دولت آلمان آنان را در آنجا دستگیر کردند و پس از بازجویی مقدماتی، هنگام انتقال از هتل، هردو کشته شدند!. «رزا» درجریان انتقال از هتل به دست راستگرایان که با تبانی قبلی ماموران دولت در خارج از ساختمان گرد آمده بودند مضروب و از دست ماموران خارج و با شکنجه فراوان کشته شد و جسدش را به کانال آب افکندند که کشف نشد. ماموران کارل را با اتومبیل بردند ولی پس از طی مسافتی خودشان اورا در همان اتومبیل کشتند.
قیام مسلحانه کمونیستها و عمر جمهوری سوسیالیستی آنان یک هفته طول کشیده بود. از ۱۲ ژانویه ــ چهارمین روز قیام، پیدا بود کمونیستها که مهارت جنگی نظامیان را نداشتند برنده نخواهند بود. تلفات این نبرد خیابانی بسیار سنگین بود و روزها طول کشید تا اجساد کشتگان را از خیابانها و ساختمانها جمع آوری کردند.
حزب سوسیالیست آلمان از مدتها پیش در آستانه انشعاب قرار گرفته بود. جناح تندرو به نام «شاخه اسپارتاکوس» به رهبری «رزا» و «کارل» با تعیین نامزد برای انتخابات عمومی ۱۹ ژانویه مخالفت کرد و راه رسیدن به سوسیالیسم را قیام مسلحانه اعلام داشت و چون با مخالفت ضمنی شاخه دیگر رو به رو شد اول ژانویه دست به انشعاب زد و تحت نام حزب کمونیست «اسپارتاکیست» درآلمان اعلام جمهوری سوسیالیستی کرد. در سراسر آلمان کارمندان و مقامات سوسیالیست از همکاری با دولت دست کشیدند و این، تنها همکاری شاخه دیگر با تندروها بود.
در آغاز قیام، اسپارتاکیست ها موفق به تصرف بسیاری از سازمانهای دولتی آلمان شدند. درجریان انقلاب، سوسیال دمکراتهای آلمان نه تنها از آنان حمایت نکردند بلکه در مواردی هم به ارتش و ناسیونالیستها (راستها) کمک کردند. توان قیامگران از روز چهارم پس از برکناری رئیس پلیس برلن که یک سوسیالیست بود رو به کاهش گذارد و تا ۱۵ ژانویه به شکست کامل انجامید.
«رزا» رهبر کمونیستهای سپارتاکیست در نظر داشت یک نظام سوسیالیستی شورایی مشابه روسیه در آلمان که آمادگی بیشتر و شرایط مناسبتر داشت بر قرار کند. بسیاری از اصحاب نظر گفته اند که اگر قیام کمونیستهای آلمان در آن زمان پیروز شده بود سوسیالیسم جهانگیر می شد و جهان چهره دیگری داشت.
کمونیستهای آلمان تا سال ۱۹۹۰ سوسیال دمکراتها را که در قیام مسلحانه ژانویه ۱۹۱۹ به آنان کمک نکرده بودند «خائن» می خواندند که از این سال بار دیگر میان دو حزب نوعی همکاری بر قرار شده است. سوسیال دمکراتها برای دفاع از خود گفته بودند و هنوز هم تکرار می کنند که برنامه آنان دستیابی تدریجی به سوسیالیسم و از طریق همزیستی با نظامهای کاپیتالیستی موجود است تا قیام مسلحانه و انقلاب، زیراکه در انقلاب، دوره تخریب کوتاه و سریع و دوران بازسازی بسیار کند است و با کوچکترین غفلت و اشتباه ممکن است هرگز دست ندهد.
۱۹۳۴ - وقوع زلزله مهیب در هندوستان
در چنین روزی در سال ۱۹۳۴ میلادی بر اثر یک زلزله ۸.۴ ریشتری بیش از ده هزار نفر در هند و نپال جان خود را از دست دادند.
۱۹۴۴ - پنتاگون مقر اصلی وزارت دفاع ایالات متحده آمریکا و پرظرفیتترین ساختمان اداری جهان بازگشایی شد.
۱۹۴۴ - تقسیم آلمان به دو بخش شرقی و غربی
در چنین روزی در سال ۱۹۴۴ میلادی کمیسیون مشورتی اروپایی تصمیم گرفت که آلمان را تقسیم کند و البته این تصمیم بعدها رنگ عملی تری به خود گرفت . پس از جنگ جهانی دوم کشور های مختلف جهان که عامل دو جنگ جهانی را کشور آلمان می دانستند تصمیم گرفتند که این کشور را به دو بخش شرقی و غربی تجزیه کنند تا دیگر احتمال جنگ سومی نرود . در فوریه ۱۹۴۵ میلادی و در کنفرانس یالتا ؛ روزولت ، چرچیل و استالین سران کشور های آمریکا ، انگلستان و شوروی تصمیم گرفتند که علاوه بر محاکمه سران آلمان و ژاپن به عنوان جنایتکاران جنگی برخی از کشور های شرق و غرب را جزء بلوک اقماری خود کنند . لذا در این دوره شاهد بروز و حضور جنگ سرد هستیم که در یک سوی آن شوروی سابق و سوی دیگر آن انگلستان و آمریکا قرار دارند. تفکیک آلمان نیز بر این مبنا شکل گرفت .
۱۳۵۷ ش - پیوستن نظامیان رژیم شاه به مردم مسلمان و مبارز ایران
پس از راهپیماییهای مکرّر مردم علیه رژیم دیکتاتوری شاه، درگیریهای وسیعی بین نظامیان و مردم به وقوع پیوست. در این حال، برخی از نظامیان که به حقانیت مبارزات مردم پی برده بودند، در پی فرمان امام خمینی(ره) پادگانها را ترک کرده، به مردم پیوستند. پیوستن نظامیان به نیروهای مردمی، نویدبخش تحولات اساسی در روحیه و ساختار بدنه ارتش رژیم بود. در این راستا، حضرت امام نیز طی پیامهای متعدد، ارتش را به پیوستن به مردم ترغیب و به آنها توصیه کردند که برای دفاع از اسلام و حفظ احکام رهایی بخش آن، به مردم بپیوندند و میهن خود را از دست اجانب نجات دهند.
۱۹۵۳ - برغم مخالفت مردم و یک رشته تظاهرات خونین ، سفارت ایران در لندن و سفارت انگلستان در تهران باز گشوده شدند و دو روز بعد راجر استیونسون سفیر انگلستان در تهران و علی سهیلی سفیر ایران لندن شد.
۱۹۶۵ - وینستون چرچیل دولتمرد محافظه کار انگلیسی دچار سکته مغزی شد و ۱۵ روز بعد ( سی ام ژانویه ) در ۹۱ سالگی در گذشت.
انتهای پیام/
نظر شما