علیرضا چیتسازیان، عضو هیئت علمی دانشگاه امام صادق (ع)، در گفتوگو با باشگاه خبرنگاران دانشجویی ایران درباره ابعاد روانشناسی و اجتماعی کلیپهای خشونتآمیز گفت: پیام در ارتباط دو جهت دارد، یکی انتشاردهنده و دیگری گیرنده است. ارباب رسانه مانند سایتهای خبری و اینفلوئنسرها به عنوان انتشاردهنده به چند دلیل به پخش کلیپهای خشونتآمیز دامن میزنند. اولین هدف آنها جذب مخاطب و دیده شدن است. کلیپهای خشونتآمیز و عنوانهای جذابی که همراه با نوعی ابهام است؛ جذابیت بالایی دارند و میتواتند مخاطب زیادی را جذب کند.
وی ادامه داد: دومین هدف از نشر چنین کلیپهایی، انحراف افکار عمومی و دستورگذاری اخبار است. به این صورت که رسانهها برای رسیدن به اهداف خود اولویت بالاتری به برخی اتفاقات میدهند و آنها را برجستهتر از حالت طبیعی خود میکنند. به طور مثال در جریان قتل رخ داده در اهواز شاهد پوشش فراوان این خبر از سوی رسانههای معاند بودیم. چنین ماجراهایی بهترین خوراک برای اسلامستیزی و نامناسب جلوه دادن فرهنگ عمومی ایرانیان است. چون حضور جنس «زن» حس ترحم مخاطب را برمیانگیزد. از طرف دیگر قتلهای خانوادگی، کشش داستانپردازی بالایی دارند.
چیتسازیان گیرندگان پیام خشونت آمیز را بیشتر مخاطبان بیهدف فضای مجازی دانست و عنوان کرد: مخاطبان فضای مجازی به عنوان دریافت کنندگان پیام، زمان زیادی را مشغول پرسهزنی در شبکههای اجتماعی هستند. به همین خاطر این افراد در اولین برخورد با کلیپهای خشونتآمیز، جذب آن میشوند. در این شرایط حس کاوشگری ذهن انسان برانگیخته میشود که «چه خبر است؟ چه اتفاقی افتاده؟» و به جستجو درباره ابعاد ماجرا میپردازد.
وی به تاثیر منفی کلیپهای قتل و درگیری اشاره کرد و گفت: اولین اثر منفی حساسیتزدایی است. وقتی انسانها زیاد صحنههای خشونت را ببینند، خشونت و انجام آن عادی میشود. پس از عادیانگاری، مقاومت درونی انسان در برابر دیدن صحنههای نفرت انگیز و حتی انجام خشونت از بین میرود.
این پژوهشگر علوم رفتاری درباره دومین اثر منفی ترویج کلیپهای خشونتآمیز بیان کرد: اینکه انسان چطور بتواند خشم خود را آرام کند، یک جنبهاش از طریق یادگیری اجتماعی صورت میگیرد و این موصوع دومین اثر منفی است. به طور ویژه کودکان دنبال این هستند که اگر در موقعیت مشابه قرار گرفتند، چگونه باید عمل کنند و این را از جامعهی پیرامون خود میآموزند.
چیتسازیان سومین اثر منفی را زوال حس امنیت در جامعه برشمرد و گفت: مردم وقتی چندبار صحنهای خشن را ببینند، ویژگی ناامنی در ذهنشان برجسته شده و فضای آن را به کل جامعه تعمیم میدهند. در صورتی که به طور معمول چنین اتفاقاتی گستردگی آنچنانی ندارد؛ اما ذهن به آنها وزن بالاتری میدهد.
این استاد دانشگاه با بیان اینکه تنها جنبه مثبتی که این کار میتواند داشته باشد؛ عبرت انگیزی است، گفت: این حوادث میتواند زمینهای برای تامل و تجدید نظر در قوانین، آداب و رسوم و سبک زندگی ما باشد و موجب آگاهی بخشی به مردم برای جلوگیری از بروز حوادث مجدد شود. اما متاسفانه باید گفت که شاید از ۱۰۰ درصد کسانی که این صحنهها را میینند؛ ۱۰ درصد هم مخاطب پیامهای عبرتگیری نباشند.
وی افزود: یک فیلم خشونتآمیز به صورت گسترده بین مردم پخش میشود؛ اما بحثهای کارشناسی بعد از آن را که شاید پر از مباحث حقوق زنان یا فرهنگهای نادرست باشد، دیده نمیشود. در واقع شاید تلنگری برای کارشناسان و مسئولان ایجاد شود؛ اما ضربهای که به افکار عمومی زده شده، جبران ناپذیر است. در ماجرای پخش فیلم صحنه شهادت مامور نیروی انتظامی در شیراز، شاید تعیین یک دستورکار برای مسئولین بودیم تا به دنبال اصلاح قوانین باشند؛ اما هزینه این اصلاح به بهای آسیب به امنیت روانی مردم بود.
این پژوهشگر علوم رفتاری با تاکید بر ضرورت جلوگیری از پخش صحنههای منزجر کننده، عنوان کرد: باید تا قبل از اینکه افراد به سطح انتخاب آگاهانه برسند، موانعی را بر سر رفتارهای آسیب زننده ایجاد کرد. به طور مثال نباید چاقو را به دست بچه داد با این نگاه که یادش بدهیم، چگونه از چاقو به طور صحیح استفاده کند. بسیاری از موضوعات فضای مجازی به گونهایست که باید سطح دسترسی مشخصی داشته باشد؛ مثل کاری که اینستاگرام درباره تصاویر و فیلمهای خشونتآمیز با تار کردن اولیه آنها و انتخاب گزینه پخش انجام میدهد.
وی حد و مرزهای بازدارنده را در کنار آموزش، ضامن ایجاد یک جامعه سالم دانست و افزود: در چشم انداز بلند مدت باید کاری کرد که مردم با کمترین محدودیت، انتخاب آگاهانه داشته باشند. آموزش سواد رسانه و آگاهی دادن نسبت به مخاطرات، میتواند مردم را به سطح انتخابگری آگاهانه برساند تا با کمترین آسیب، محتوای مد نظر خود را از فضای مجازی و رسانه دریافت کنند.
انتهای پیام/
خبرنگار: مصطفی انواری
نظر شما