به گزارش خبرنگار بینالملل ایسکانیوز، در شرایطی که نگرانی شدیدی در مورد بحران انرژی ناشی از جنگ اوکراین در بین کشورهای غربی ایجاد شده و این کشورها در تلاش هستند تا همه ابزارهای موجود برای حل این مسئله را به کار ببندند، تصمیم اخیر اوپک پلاس مبنی بر کاهش 2 میلیون بشکهای روزانه تولید نفت مانند تیر خلاصی بر پیکر سیاستمداران غربی به ویژه آمریکاییها بود. همراهی عربستان سعودی با این تصمیم در حالی رخ میدهد که دولتمردان آمریکایی روی کمکهای این کشور برای عبور از بحران انرژی حساب ویژهای باز کرده بودند و بسیاری بر این باور داشتند که حتی سفر چند ماه پیش بایدن به این کشور با هدف متقاعد کردن عربستان برای همکاری در این حوزه انجام شد. همراهی عربستانیها با تصمبم اوپک پلاس تا حدی برای مقامات ایالات متحده غیرقابل انتظار بود که بسیاری از آنها از جمله آنتونی بلنکین –وزیر امور خارجه آمریکا- و برخی سناتورهای این کشور اقدام به تهدید عربستان سعودی کردند.
پل پیلار –تحلیلگر برجسته آمریکایی- در مطلب اخیر خود در نشریه نشنال اینترست با پرداختن به این موضوع، علت این مسئله را رویکرد غلط دولتهای آمریکا میداند. از نظر وی، سیاستگذاران آمریکایی به جای اینکه تصمیمات خود را بر اساس منافع ملی اتخاذ کنند، با تکیه بر سیاست غلط «دوستی و دشمنیهای ابدی» منافع این کشور را به خطر انداختهاند. این تحلیلگر آمریکایی تاکید میکند که تصمیم اخیر عربستان سعودی در جهت منافع ملی این کشور اتخاذ شده و محمد بن سلمان بدون توجه به نیازهای متحد خود –یعنی ایالات متحده آمریکا- ضربه شدیدی به دولتمردان آمریکایی وارد کرد.
متن کامل گزارش مذکور بدین شرح است:
تصمیم کارتل نفتی اوپک پلاس برای کاهش تولید، نه تنها موید اشتباه بودن سفر رئیس جمهور جو بایدن به عربستان سعودی در ماه ژوئیه است، بلکه حکیمانه و مرتبط بودن مشاهدات لرد پالمرستون را در مورد اینکه کشورها دوست ابدی یا دشمن دائمی ندارند، بلکه فقط منافع ابدی دارند را نشان میدهد. نتیجه سخنان پالمرستون بر این دلالت دارد که نقطه شروع در تعیین سیاست در قبال هر کشور خارجی این است که انتظار داشته باشیم در بیشتر موارد آن دولت به جای احساسات که شامل ابراز دوستی یا دشمنی باشد، از منافع خود پیروی کند.
نقصان همیشگی سیاست ایالات متحده در قبال خاورمیانه که در دولتهای مختلف وجود داشته، گرایشی مغایر با پالمرستون برای نگریستن به منطقه بوده که اغلب به جای تمرکز بر پیگیری منافع ایالات متحده بر دیدگاه دوستی یا دشمنی مبتنی بوده است. پیش از این نیز نشست اوپک پلاس، گفتمان سیاسی ایالات متحده در قبال عربستان سعودی، نشانههایی از فرو رفتن در حالت ساده انگارانه «دوست هستند یا دشمن» را نشان داده است.
علیرغم تمام جنایتهای عربستان سعودی از جمه قتل یک روزنامه نگار مقیم آمریکا، حمله هوایی به یمن که بزرگترین عامل تبدیل آن کشور به یک فاجعه انسانی بود و نقض شدید حقوق بشر در خود عربستان، عموما در جایگاه «دوستان» آمریکا قرار داشته است. قرار گرفتن [عربستان] در این جایگاه -و تلقی کردن چنین «دوستی» به عنوان ابدی- به ملاقات سال 1945 فرانکلین روزولت با ابن سعود بر روی یک کشتی در کانال سوئز در بازمیگردد. همکاری عربستان با اسرائیل در سالهای اخیر، حتی با وجود اینکه ریاض هنوز گام مشابه همتایان خود یعنی امارات و بحرینی در حرکت به سمت روابط دیپلماتیک کامل را برنداشته است، نیروهای سیاسی در ایالات متحده را که همه مسائل مربوط به اسرائیل موجب خوشایند آنها میشود، به اردوگاه طرفدار «دوست» اضافه کرده است.
وزیر انرژی عربستان بر اساس منافع مالی دولت خود و سایر اعضای اوپک پلاس، توضیحی کاملا قابل درک و منطقی از نظر اقتصادی برای کاهش تولید ارائه کرد. وی به خطر فزاینده رکود جهانی و تمایل برای اجتناب از هرگونه کاهش تقاضا برای نفت اشاره کرد که در سطوح فعلی تولید، باعث کاهش شدید قیمت نفت میشود.
منفعت ابدی عربستان سعودی به حداکثر رساندن درآمد خود از فروش نفت است. دقیقا همانطور که این منفعت در طول سالهای اخیر با تغییر شرایط داخلی و بین المللی به سیاست تبدیل شده است. در گذشته -زمانی که جمعیت عربستان سعودی بسیار کمتر از اکنون بود و مازاد بودجه زیادی داشت- این کشور یک کبوتر قیمتگذاری در اوپک بود. این کشور میخواست با توجه به ذخایر عظیم نفتی خود، تقاضا برای نفت را در درازمدت حفظ کند و از افزایش شدید قیمتها که باعث تسریع روی آوردن کشورهای مصرفکننده به سمت منابع انرژی جایگزین میشود، اجتناب کند. اقداماتی که این کشور برای کنترل قیمت از خود نشان میداد، ناشی از دوستی با غرب نبود.
امروزه با توجه به جمعیت بیشتر عربستان سعودی، نیازهای داخلی بیشتر، و بودجه فشردهتر، استراتژی این کشور به استراتژی قیمتگذاری سنتی مانند ایران نزدیکتر شده است. [این کشور] در حال حاضر خواهان و نیازمند درآمد بیشتر است. همچنین این امر ممکن است متاثر از تلاشهای کشورهای مصرفکننده برای توسعه منابع انرژی پایدار بهدلیل نگرانیها در مورد محیطزیست و تغییرات اقلیمی باشد.
مؤثرترین قراردادهای بینالمللی بر دوستی، کومبایا، ضربات مشت و یا هر چیزی که به دوستی و روابط گرم مربوط باشد، متکی نیست. در مقابل، آنها به منافع هر یک از طرفین برای رعایت تعهدات خود تحت توافق برای ادامه دریافت مزایای توافق بستگی دارند. این امر به همان اندازه که در مورد توافقات بین کشورهایی که به عنوان دوست در نظر گرفته میشوند صادق است، .در مورد توافقات بین کشورهایی که به عنوان دشمن تلقی می شوند نیز صدق میکند.
به عنوان نمونه، توافق موسوم به برنامه جامع اقدام مشترک (برجام)، برنامه هستهای ایران -رقیب عربستان سعودی در خلیج فارس- را محدود کرد. اگرچه [برجام] یک توافق چندجانبه بود، اما چانهزنی اصلی بین ایالات متحده و ایران بود که به طور گسترده به عنوان دشمن شناخته میشوند. قطعا این توافق مبتنی بر دوستی یا حتی بر اعتماد نبود، بلکه بر اساس نقش مهم بازرسیهای بینالمللی سرزده متاثر از بیاعتمادی بود. [این توافق] بر اساس منافع هر یک از طرفین بود: منفعت ایران رهایی بخشی از تحریمهای اقتصادی و منفعت ایالات متحده و غرب در بستن همه راهها برای دستیابی احتمالی ایران به سلاح هستهای بود، بدون اینکه در ازای آن چیزی را کنار بگذاریم؛ به غیر از تحریمهایی که اثرات منفی و محدود کننده بر تجارت ایالات متحده، تحمیل سختی به مردم عادی ایرانی و غنیسازی بخشهایی از نظام ایران مانند سپاه پاسداران با فرصتهای قاچاق داشت.
برجام با در نظر گرفتن پایان خودکار منافع برای هر طرف در صورت کنار گذاشتن تعهدات در نظر گرفته، در حال اجرا بود. اگر ایران تعهدات خود را نقض میکرد، تحریمها به سرعت بازگردانده میشد. اگر ایالات متحده تعهدات خود را زیر میگذاشت -همانطور که دولت ترامپ در سال 2018 به طور کامل توافق را نادیده گرفت- ایران از محدودیتهای هستهای توافق رها میشد.
عقب نشینی احمقانه ترامپ و روی آوردن به سیاست «فشار حداکثری» که شکست کامل آن به اثبات رسیده است، به توضیح ضروری در مورد نتیجه ضرب المثل پالمرستون اشاره دارد. گاهی منافعی که یک رژیم دنبال میکند ممکن است بیشتر در جهت منافع حاکم باشد تا ملتی که او بر آن حکومت میکند، که به سیاست داخلی و مسائل حفظ رژیم وارد میشود. قطعا منافع محمد بن سلمان -حاکم فعلی عربستان سعودی- با منافع ملی عربستان سعودی یکسان نیست؛ همانطور که هر بار که رژیم محمد بن سلمان به شدت مخالفان را سرکوب میکند، توسط شهروندان سعودی مورد تاکید قرار میگیرد. منافع کوتاه مدت محمد بن سلمان در تحکیم قدرت خود تا حدی با پروژههای توسعه بلندپروازانه ممکن است به موضع جنگ طلبانه در مورد قیمت نفت کمک کرده باشد؛ هر چند که تا حدی در تضاد با تداوم منافع ملی عربستان در حفظ بازار بلندمدت نفت باشد.
همچنین محمد بن سلمان از تفاوت بین منافع یک حاکم و منافع ملی در ایالات متحده آگاه است و این به او انگیزهای برای مداخله در سیاست آمریکا داده است. محمد بن سلمان کاملا با دونالد ترامپ اقتدارگرا راحت بود، با خانواده ترامپ رابطه داشت و دوست داشت شاهد بازگشت امثال او به قدرت در واشنگتن باشد. احتمالا تأثیرات کاهش تولید نفت بر قیمتها در پمپهای بنزین در آمریکاو طبعا بر ثروت سیاسی بایدن و دموکراتها، بخش دیگری از محاسبات مستبد سعودی بوده است.
انتهای پیام/
نظر شما