به گزارش خبرنگار بینالملل ایسکانیوز، تحولات در خاورمیانه با سرعت بالایی در حال رخ دادن است که در سالهای اخیر قطببندیهای جدیدی در جهان شکل گرفته و نظم جدیدی در حال ظهور است. در شرایطی که کشورهای غربی با تمام توان از رژیم صهیونیستی حمایت میکنند، محور مقاومت ابتکار عمل را در منطقه در دست دارد و در یک سال گذشته مانع تحقق اهداف اعلامی رژیم صهیونیستی شده است. با این حال، اکنون درگیریها وارد فاز جدیدی شده و به نظر میرسد جبهه اصلی نبرد از غزه به مناطق جنوبی لبنان تغییر کرده است.
امیرمحمد اسماعیلی -پژوهشگر روابط بین الملل و دانشجوی دکتری موسسه مطالعات خاورمیانه دانشگاه مطالعات بین المللی شانگهای چین- در گفتوگو با ایسکانیوز به بررسی ابعاد مختلف جنگ علیه غزه و تحولات اخیر منطقه پس از شهادت سید حسن نصرالله پرداخت. ادامه جنگ طلبیهای رژیم صهیونیستی، حمایتهای همه جانبه کشورهای غربی از اسرائیل، انفعال حکومتهای عربی، چالش مشروعیت ارزش های نظم لیبرال، رویکرد چین نسبت به تحولات منطقه و خشونت طلبی رژیم صهیونیستی، افزایش اعتبار بین المللی پکن در پیشبرد مذاکرات منطقهای، وضعیت افکار عمومی و نخبگان چینی در قبال جنگ علیه غزه از محورهای این گفت و گو بودند.
بیشتر بخوانید:
اسرائیل فقط زبان زور را میفهمد / آشکار شدن ضعفهای دفاعی اسرائیل و شکستناپذیری موشکهای هایپرسونیک ایران
متن کامل این مصاحبه بدین شرح است:
- ارزیابی شما از تحولات اخیر منطقه غرب آسیا چیست؟
در تحولات اخیر که به شهادت سید حسن نصرالله و رهبران ارشد حزب الله مقاومت انجامید، ما شاهد نوعی همکاری و تقسیم کار امنیتی-نظامی میان ایالات متحده و رژیم صهیونیستی بودیم. هرچند این گزاره صحیح است که ایالات متحده به دنبال آغاز جنگ دیگری در منطقه غرب آسیا نیست و به دنبال تمرکز بیشتر بر مهار روسیه از طریق بحران اوکراین و مهار چین با راهبرد ایندوپاسیفیک در شرق است، اما این به معنای نفی همکاری امنیتی و نظامی ایالات متحده برای تضعیف مقاومت از طریق برون سپاری به متحدان منطقهای خود از جمله اسرائیل نخواهد بود. به عبارتی آنچه ایالات متحده میخواهد انجام دهد در قالب رابطه حامی-پیرو از سوی اسرائیل اجرایی خواهد شد و رژیم صهیونیستی مانع از مواجهه مستقیم محور مقاومت با آمریکا خواهد بود و در مقابل پشتیبانی همه جانبه آمریکا را خواهد داشت.
هیچ یک از اهداف اسرائیل عملیاتی نشده است
- با وجود تلاشهای جهانی و برخی کشورهای منطقه برای توقف جنگ غزه به نظر میرسد اسرائیل مانع اصلی دستیابی به توافق آتشبس باشد. تحلیل شما در این خصوص چیست؟
پس از عملیات طوفان الاقصی، رژیم صهیونیستی جنگ تجاوزکارانهای را علیه مردم غزه آغاز کرد. در آن زمان اسرائیل اعلام کرد که اهدافش حذف حماس و بازگرداندن گروگانها است. حال با گذشت نزدیک به یک سال، کابینه نتانیاهو نتوانسته هیچ یک از اهداف را عملیاتی سازد و این در حالی است که رژیم صهیونیستی از تمامی خط قرمزهای اخلاقی و حقوقی تجاوز کرده و این اقدامات ذیل چتر حمایتی حقوقی، سیاسی، اقتصادی و نظامی قدرتهای غربی، به ویژه ایالات متحده و انفعال کشورهای عربی صورت پذیرفته است. در چنین شرایطی قبول هرگونه آتش بس به معنای پیروزی محور مقاومت خواهد بود و این موضوع سبب تقویت بیش از پیش رویکرد مقاومت در معادلات درون اراضی اشغالی و همچنین منطقه خواهد شد. عملا هم در طول دهههای اخیر گزینه سازش و معامله با رژیم صهیونیستی، ناکارآمدی خودش را به اثبات رسانده است.
وعده صادق 2 معادلات را به نفع محورمقاومت تغییر داد
- آینده تحولات را چگونه می بینید؟
جهان و منطقه غرب آسیا در تب ورود به نظم پساهژمونیک به سر می برند و بازیگران منطقهای و بین المللی در تلاش برای کسب بیشترین سهم در این نظم هستند. مهم ترین ویژگی روند تحولات اخیر در غرب آسیا، سیال بودن ماهیت معادلات است. هرچند رژیم صهیونیستی پس از ترورهای اخیر دست برتر را در معادلات کسب کرده بود، ولی همان طور که دیدیم پس از وعده صادق2، این معادلات مجددا به نفع محورمقاومت تغییر یافت. درواقع این توان تغییر را نیز باید در نظم سیاسی محورمقاومت به رهبری ایران ردیابی کرد که برخلاف ماهیت ساختگی رژیم صهیونیستی، دارای پیشینه تاریخی چند هزارساله از پیروزی ها و شکستهاست. همچنین پیش بینی می شود با استقرار کامل دولت جدید در تهران، تمرکز محورمقاومت به مسئله فلسطین بازخواهد گشت.
از سویی دیگر، در جریان تحولات یک سال گذشته، تصویر جمهوری اسلامی ایران به عنوان یک بازیگر عقلانی و تصویر اسرائیل به عنوان یک بازیگر سرکش در حال برساخته شدن بوده است. برخلاف جمهوری اسلامی ایران، اسرائیل همه قواعد، هنجارها و ارزشهای بین المللی را زیر پای گذاشته است. موضوعی که پیامدهای آن را در ترتیبات امنیتی آینده منطقه و جهان شاهد خواهیم بود.
لیبرال دموکراسی غربی غربی بازنده اصلی جنگ غزه
- همان طور که اشاره کردید، رژیم صهیونیستی در جنگ غزه از تمام خط قرمزهای بین المللی عبور کرده اما کشورهای غربی همچنان از آن حمایت میکنند. فکر میکنید این روند تا چه زمانی ادامه پیدا خواهد کرد؟
کشورهای غربی بار دیگر ثابت کردند که در حمایت از اسرائیل هیچ گونه حد و مرزی نمیشناسند. ریشه این رویکرد را میتوان در علل مختلفی جستجو کرد، از جمله رویکرد تمدنی هانتینگتونی، تقسیم کار امنیتی در منطقه، حضور لابی های قدرت مند رژیم صهیونیستی و یا نفوذ امنیتی در میان مجامع سیاسی و نخبگانی غرب. در هر حال، به نظر میرسد یکی از بازندههای اصلی جنگ علیه غزه در طول یک سال گذشته، لیبرال دموکراسیهای غربی به رهبری ایالات متحده بودهاند. جنگ غزه در برهه حساسی از گذار به نظم پساهژمونیک اتفاق افتاد و کشورهای مختلف جهان را متوجه این حقیقت کرد که ارزش های لیبرال در مقاطع حساس و تعیین کننده، ماهیتی دوگانه و ابزاری دارند. امروزه قدرتهای در حال ظهور که به دنبال سهم خواهی عادلانه تر در نظم در حال شکل گیری هستند، این فرصت را یافتهاند تا به نقد جدی تر نظام هژمونیک و ارزش های تشکیل دهنده آن بپردازند.
- به نظر شما آیا غرب میتواند تصویر حقوق بشری خود را در نظام بین الملل احیا کند؟
درواقع بحران غزه مشروعیت ارزشهای نظم لیبرال را دچار چالش جدی کرده است. هرچند ممکن است، قدرتهای غربی بتوانند از راه های مختلفی از جمله ظرفیت رسانهای و اندیشکدهای خود تا حدودی به مشروعیت بخشی مجدد بپردازند، ولی عملا در کوتاه مدت و میان مدت، توجیه این حجم گسترده از نقض آشکار حقوق بشر در یک برهه زمانی کوتاه و آن هم در مقابل دیدگان همه جهان کار بسیار دشواری به نظر می رسد. همچنین امروز در سطح نخبگان علمی و سیاسی جهان، برای یک بار دیگر، این باور در حال شکل گیری است که نظریات واقع گرایی برای تحلیل و پیش بینی تحولات نظام بین الملل کارآمد تر است و دولتها باید سیاست خارجی خود را بر اساس اصول آن، از جمله خودیاری باز طراحی کنند.
چین نمیخواهد کاسه داغتر از آش در خاورمیانه باشد
- با توجه به جایگاه جهانی چین و همچنین ارتباط نزدیک این کشور با غرب آسیا، انتظار میرود که پکن نقش فعالانهتری در قبال تحولات غزه ایفا کند. فکر میکنید چرا این کشور از موضعگیری صریح در این زمینه پرهیز میکند؟
چین به عنوان یک بازیگر تازه ورود در منطقه غرب آسیا شناخته میشود و برخلاف کشورهای غربی، تنها طی سالهای اخیر بوده که سطح تعاملات خود را با منطقه افزایش داده است. در هر صورت، در طول دهههای اخیر موضع پکن در قبال مسئله فلسطین تقریبا ثابت بوده است. اگر به اسناد سیاست خارجی چین، به ویژه سند اخیرا انتشار یافته ابتکار امنیت جهانی نگاهی بیندازیم، متوجه خواهیم شد که چین رویکرد بلند مدت و تدریجی را برای حل مسائل امنیتی بین المللی و غرب آسیا ترجیح میدهد. همچنین پکن به دنبال آن است تا به نحوی وارد مسائل و بحرانهای امنیتی غرب آسیا شود که همه بازیگران درگیر اعم از بازیگران دولتی، غیردولتی و یا سازمانهای بین المللی به ایفای نقش بپردازند.
پکن به دنبال ساخت اتحاد در غرب آسیا نیست و علاقهای ندارد هیچ بازیگری را در منطقه حساس غرب آسیا از دست بدهد. از نگاه چین، هرچند نتیجه همچنان نامشخص است، این بحران نهایتا به پایان میرسد و پکن نمیخواهد هیچ طرفی را در روز بعد از طوفان از خود رانده باشد. رویکرد چینی، یک رویکرد کلان با مفهوم ایجاد ساخت جامعه بشری با سرنوشت مشترک است و ابتکارهای جدیدی نظیر ابتکار امنیت جهانی نیز در همین راستا قابل فهم هستند.
البته این را هم باید در نظر داشت که هنوز این اجماع در میان نخبگان سیاسی و علمی چین شکل نگرفته تا چین همچون کشورهای غربی در معماری امنیتی منطقه غرب آسیا ورود همه جانبهای داشته باشد. از سویی دیگر این نگاه وجود دارد زمانی که کشورهای عربی و اسلامی، خود منفعلانه با مسئله فلسطین مواجه میشوند، چرا پکن باید نقش برجسته تر و پر خطری را برعهده بگیرد و اصطلاحا کاسه داغ تر از آش شود. در واقع تمرکز اصلی پکن در قبال مسئله فلسطین، تلاش برای حل و فصل منازعه از طریق سازمان ملل و شورای امنیت آن بوده است. موضوعی که همه مولفه های نهادی سیاست خارجی چین را در برمیگیرد، از جمله چندجانبه گرایی. این رویکرد در عین حالی که کم هزینه تر است، دستاورهای بیشتری را به دنبال خواهد داشت و فرصت انتقاد از نظم هژمونیک غرب را فراهم می آورد.
افزایش اعتماد به نفس چین در دیپلماسی بین المللی
- موضع گیریهای چین در قبال مسئله فلسطین، چه تاثیری بر تصویر جهانی چین خواهد داشت؟
پکن تلاش کرده تا در قبای یک بازیگر مسئول بین المللی خود را نشان دهد. به عبارتی چین با هنجارهای نظام بین الملل همراهی و موضع گیری میکند. لذا در مواردی که نهادهای بین المللی بر اساس هنجارهای مورد اجماع جهانی علیه جنایات اسرائیل موضع گرفتهاند، از جمله نظر مشورتی قاضیهای دیوان بینالمللی دادگستری، میبینیم که پکن هم با آن همراهی میکند. این رویکرد هرچند در کوتاه مدت انتقاد اسرائیل را به همراه داشته است، اما در بلندمدت می تواند وجهه یک بازیگر جهانی مسئول را در نزد همه طرف ها به نمایش بگذارد. موضوعی که در تاریخ و فلسفه چند هزارساله چین ریشه دارد و کشورهایی نظیر آمریکا فاقد آن هستند.
بر همین اساس می بینیم که پس از بحران غزه، ایالات متحده وجهه قدرت مسئول بودن خود را بیش از پیش دچار فرسایش کرده است. در سوی دیگر، پکن اخیرا میزبان ۱۴ جناح فلسطینی در تیر سال جاری بود که برای اولین بار به دعوت دولت چین در پکن برای پایان دادن به اختلافات و یکپارچگی موضع فلسطین، گرد هم آمدند. این اقدام در کنار میانجی گری مصالحه ایران و عربستان، نشانگر افزایش اعتماد به نفس چین در دیپلماسی بین المللی و همچنین افزایش اعتبار بین المللی آن به عنوان میانجی معتمد برای گفت و گوهای سیاسی رهبران غرب آسیا است.
- افکار عمومی در چین چقدر نسبت به تحولات غزه و منطقه آگاه هستند؟
افکار عمومی در چین نسبت به تحولات غزه و غرب آسیا آگاه هستند و در شبکههای مجازی چینی از جمله ویبو به بحث و تبادل نظر در این خصوص می پردازند. البته رویکرد افکار عمومی تقریبا با رویکرد دولتی همگام بوده است و بر محور مسائلی مانند همدردی با مردم فلسطین، حل مسالمت آمیز و پایدار مسئله فلسطین، انتقاد از سیاست های جهان غرب و آمریکا در قبال نقض حقوق بشر در غزه متمرکز بوده است.
- نخبگان و جامعه دانشگاه چین چه دیدگاهی در این زمینه دارند؟
اقدامات رژیم صهیونیستی در کشتار عظیم جمعیت غیرنظامی و کوچاندن مردم غزه و ادامه این سیاستها در قبال لبنان، تقریبا به صورت گستردهای از سوی نخبگان و جامعه دانشگاهی کشورهای مختلف از جمله چین مورد انتقاد قرار گرفته است. هرچند این انتقادات بنابرملاحظاتی نمی توانند مجال انتشار بیابند اما در مجامع دانشگاهی و پژوهشی چین کاملا محسوس است.
انتهای پیام/
نظر شما