مسجدی به وسعت یک ایران

خبرنگار ایسکانیوز که همراه جمعی از دانشجوهای دانشگاه شهید بهشتی به اردوی راهیان نور رفته است، سفر خود را روایت می‌کند.

به گزارش خبرنگارگروه دانشگاه ایسکانیوز؛ " مسجد جامع، قلب شهر بود که می‌تپید و تا بود، مظهر ماندن و استقامت بود. مسجد جامع، همه خرمشهر بود. "

راوی سخنش را با این جمله از شهید آوینی آغاز کرد. لحظه‌به‌لحظه حضورمان در مسجد جامع خرمشهر، بوی غرور ملی میداد. مسجد جامع تاریخ، تمدن و فرهنگ را نمایندگی می‌کند. نباید صرفا به چشم مسجد و عبادتگاه نگاهش کنیم. مسجد جامع یک تفکر است؛ مکتب است. مسجد جامع خرمشهر، محل بروز و ظهور مکتب ایثار و شهادت است. مردم خرمشهر، به معنای واقعی کلمه، یک روح در هزاران بدن بودند و مسجد جامع روحشان بود. اصلا حس نمیکردم که مسافر هستم؛ انگار وسط خانه‌مان نشسته بودم. حقیقت هم همین است؛ مسجد جامع خرمشهر خانه و زندگی ماست. همه ایرانی‌ها به آنجا تعلق دارند.

یادمان بعدی علقمه بود؛ یادمان شهدای غواص عملیات کربلای ۴. وارد یادمان که شدیم برای رسیدن به محل روایت و تجمع، باید از میان نی‌زار و از روی پل خیبری عبور می‌کردیم. درست مانند رزمنده‌ها. راوی گفت: " سوم دی‌ماه سال ۶۵ وقتی بچه‌ها از این نقطه به آب زدند، می‌دانستند برگشتی در کار نیست. با طناب خوشان را به هم بسته بودند تا مبادا یک نفر جدا بیفتد و غرق شود. فرمانده‌ها گفته بودند مجروحان را لب آب بیاورید و از نی‌ها یا سیم‌خاردارها آویزان کنید. ولی بچه‌ها بین خودشان قرار گذاشته بودند که هر کس زخمی شد خودش آرام طناب را رها کند و جسمش را به تلاطم اروند بسپارد تا مبادا حرکت ستون کند شود. چند دقیقه یکبار حس میکردیم طناب سبک شد؛ برمی‌گشتیم می‌دیدیم یکی از بچه‌ها نیست. " هممان با شنیدن این حرف‌ها با خودم فکر میکردم چطور ممکن است یک انسان اینقدر از دنیا و دلبستگی‌هایش منقطع شود؟! این حجم‌از ایثار و از خودگدشتگی چطور در یک انسان جمع می‌شود؟! به راستی شهدا الگوهای عینی و واقعی برای انسان بهتر شدن هستند.

و اما بالاخره به شلمچه رسیدیم. یادمان عملیات کربلای ۵. اهمیت این عملیات تا جایی است که رهبر انقلاب در رابطه با آن فرمودند:« شب‌های عملیات کربلای ۵ شب‌های قدر این انقلاب است و انس با آن باعث وارسته شدن می‌باشد، هر کس آن عملیات را فراموش کند، نامش از اردوگاه انقلاب قلم خواهد خورد؛ لذا باید این حادثه بزرگ را زنده نگه داریم.» خاک شلمچه آغشته به خون است. هنوز پیکرهای زیادی در این سرزمین آرام گرفته‌اند و برخی نیز برگشته‌اند. آنهایی هم که برگشتند؛ استخوانشان برگشت. گوشت و پوست و خونشان با این خاک آمیخته شده. اینها را حاج حسین یکتا میگفت. حاج حسین گفت:« شهدا شما را دست‌چین کردند و آوردند اینجا تا خودتان را نشان بدهید. راهیان نور دعوتی است‌. شما را دعوت کردند چون کارتان داشتند. باید به درد شهدا بخوریم.»

به رسم معمول اردوهای راهیان نور ، سفر در معراج شهدای اهواز به پایان می‌رسد. بعد از دیدن یادمان‌ها، اشک ریختن‌ها و تفکر کردن‌ها به معراج می‌آییم تا همراه شهدا به شهر اعزام شویم. آری هدا از مناطق به شهرها اعزام می‌شوند. می‌آیند تا شهر و مردم شهر را زنده کنند. راوی گفت:« وظیفه شما زائران شهدا این است که کنار شهدا باشید. شهدا را به خانه مردم ببرید. احوالات راهیان نور را برای رفقایتان تعریف کنید. از شهدا بکوییدهمه جا از شهدا دم بزنید. این تنها راه زنده شدن و زنده ماندن شهر است». 

انتهای پیام /

خبرنگار: کوشا ساسانیان

کد خبر: 1259417

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • 0 + 0 =