حذف سبد فرهنگی از زندگی اقشار کم درآمد/ وقتی فرهنگ به کالای لوکس بدل می‌شود

اقشار ضعیف و مستضعف جامعه ایران، در دهه اخیر بیشترین فشار اقتصادی را تحمل کرده‌اند. اما دردناک‌تر از فقر مالی، فقر فرهنگی است که آرام و بی‌صدا در حال گسترش است. جامعه‌ای که در آن کتاب جای خود را به موبایل و فضای مجازی داده، سینماها خالی‌اند و خانواده‌ها حتی یک سفر ساده نمی‌توانند بروند، جامعه‌ای است که از درون تهی می‌شود.

به گزارش گروه فرهنگ و هنر ایسکانیوز، در سال‌های اخیر، به‌ویژه با شدت گرفتن تورم، کاهش ارزش پول ملی و افزایش هزینه‌های روزمره زندگی، یکی از زیان‌بارترین و نگران‌کننده‌ترین پیامدهای بحران اقتصادی در ایران، حذف تدریجی سبد فرهنگی خانوارها از زندگی روزمره است. آنچه روزگاری بخشی طبیعی از زیست اجتماعی مردم محسوب می‌شد مانند رفتن به سینما، خرید کتاب، تماشای تئاتر یا حتی یک سفر کوتاه خانوادگی، امروز به امری لوکس و دست‌نیافتنی برای بخش بزرگی از جامعه، به‌ویژه اقشار ضعیف تبدیل شده است.

افزایش بی‌سابقه هزینه‌های زندگی، فشار تورم و رکود مزمن اقتصادی باعث شده خانواده‌های کم‌درآمد، که روزگاری حداقل سهمی از مصرف فرهنگی داشتند، اکنون دیگر نتوانند چنین تجربه‌هایی را در برنامه زندگی خود بگنجانند. سینما، کنسرت، تئاتر، کتاب و مسافرت دیگر نه به‌عنوان نیازهای روحی و فرهنگی، بلکه به‌عنوان کالاهایی لوکس و غیرضروری دیده می‌شوند. در چنین شرایطی، سبد فرهنگی خانوار عملاً حذف شده و جای خود را به تلاش برای زنده ماندن، پرداخت اجاره‌خانه، خرید مایحتاج اولیه و پر کردن چاله‌چوله‌های اقتصادی داده است.

در یک اقتصاد تورمی، نخستین چیزهایی که از سبد مصرف خانوار حذف می‌شوند، نیازهای فرهنگی و تفریحی هستند. چرا که فرهنگ در نگاه اقتصادی، «کالای ضروری» محسوب نمی‌شود و خانواده‌ها ترجیح می‌دهند پیش از هر چیز شکم خود را سیر کنند. امروزه بسیاری از مردم، به‌ویژه کارگران، بازنشستگان و اقشار حقوق‌بگیر، حتی برای بالانس نگه داشتن میزان دخل و خرج و اجاره‌خانه با مشکل روبه‌رو هستند؛ چه رسد به خرید بلیت سینما یا کنسرت.

در چند سال اخیر، قیمت بلیت سینما به بیش از صد هزار تومان رسیده است. بلیت تئاتر به بیش از نیم میلیون تومان می‌رسد. کنسرت‌ها نیز که زمانی با قیمت‌های نسبتاً متعارف برگزار می‌شدند اما امروز فقط برای قشر مرفه و طبقه متوسطِ رو به بالا قابل دسترسی‌اند. از سوی دیگر، قیمت کتاب به‌شکلی افسارگسیخته بالا رفته است؛ بهایی که مستقیماً به گرانی کاغذ، چاپ و توزیع برمی‌گردد. کتابی که تا همین دو سال گذشته حدود ۳۰هزار تومان بود، اکنون گاه بیش از دویست هزار تومان قیمت دارد. این یعنی خانواده‌ای با درآمد محدود دیگر نمی‌تواند حتی برای فرزندان خود کتاب غیردرسی تهیه کند.

یکی دیگر از عناصر مهم سبد فرهنگی، سفر و گردشگری داخلی است. سفر، به‌ویژه برای خانواده‌های ایرانی، همیشه ترکیبی از تفریح، آموزش و تمدد اعصاب بوده است. اما امروز با افزایش سرسام‌آور هزینه‌های حمل‌ونقل، اقامت، غذا و سوخت، حتی سفرهای کوتاه درون‌استانی هم به یک کابوس وحشتناک تبدیل شده‌اند. کرایه اتوبوس و قطار چند برابر شده، بلیت هواپیما برای بسیاری غیرقابل پرداخت است، و هزینه اقامت در هتل‌ها یا اقامتگاه‌های بوم‌گردی نیز از توان مالی بسیاری از خانواده‌ها خارج شده است. این در حالی است که در بسیاری از کشورهای توسعه‌یافته، دولت با یارانه‌های فرهنگی و تسهیلات گردشگری تلاش می‌کند امکان سفر، تفریح و تجربه فرهنگی را برای همه اقشار جامعه فراهم کند. در ایران اما، سفر دیگر نه حق عمومی، بلکه امتیازی طبقاتی است.

فرهنگ و هنر نه تفننی لوکس، بلکه یکی از پایه‌های اصلی سلامت روانی، اجتماعی و اخلاقی جامعه است. حذف سبد فرهنگی از زندگی اقشار ضعیف پیامدهای خطرناکی دارد. جامعه‌ای که مردمش از مطالعه، سینما، تئاتر، موسیقی و سفر دور شوند، به‌تدریج دچار انزوای فرهنگی، افسردگی جمعی و خشونت اجتماعی می‌شود. فقدان تغذیه فرهنگی باعث کاهش همبستگی اجتماعی، تضعیف ارزش‌های اخلاقی و افزایش ناهنجاری‌های رفتاری خواهد شد.

از سوی دیگر، این وضعیت شکاف طبقاتی را در عرصه فرهنگ نیز تشدید می‌کند. در حالی که اقشار مرفه همچنان می‌توانند به کنسرت بروند، کتاب‌های روز را بخرند و سفرهای خارجی داشته باشند، اقشار فرودست روزبه‌روز از جریان فرهنگی جامعه فاصله می‌گیرند. نتیجه آن، شکل‌گیری جامعه‌ای دوپاره است، جامعه‌ای که بخشی از آن در دنیای فرهنگ و هنر نفس می‌کشد و بخش دیگر درگیر بقا و معاش است.

در چنین شرایطی، نقش دولت به‌ویژه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و وزارت میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع‌دستی بیش از پیش اهمیت می‌یابد. سیاست‌گذاری فرهنگی نباید فقط به حمایت از هنرمندان و تولیدکنندگان فرهنگی محدود شود؛ بلکه باید شامل تسهیل دسترسی اقشار ضعیف به مصرف فرهنگی نیز باشد.

دولت می‌تواند از راه‌های گوناگون مانند یارانه فرهنگی برای خرید کتاب، بلیت سینما، تئاتر و کنسرت، حمایت از سینماهای محلی و کتابخانه‌های عمومی، کاهش هزینه‌های سفرهای داخلی از طریق یارانه حمل‌ونقل و توسعه اقامتگاه‌های ارزان‌قیمت، در بازگرداندن سبد فرهنگی به زندگی مردم نقش‌آفرین باشد.

در واقع، دولت باید نگاه خود را از «درآمدزایی از فرهنگ» به «سرمایه‌گذاری فرهنگی» تغییر دهد. هزینه در عرصه فرهنگ، در بلندمدت نوعی سرمایه‌گذاری اجتماعی است که بازده آن در کاهش آسیب‌های اجتماعی، افزایش امید و نشاط عمومی و تقویت سرمایه انسانی نمایان می‌شود.

متأسفانه در فضای کنونی جامعه ایران، مصرف فرهنگی به نوعی رفتار لوکس و مخصوص طبقات بالا تبدیل شده است. وقتی تماشای یک فیلم در سینما برابر با هزینه چند وعده غذاست، طبیعی است که خانواده‌ها فرهنگ را از اولویت‌های خود حذف کنند. اما نباید فراموش کرد که فرهنگ همان چیزی است که جامعه را از فروپاشی اخلاقی و اجتماعی حفظ می‌کند زیرا مصرف فرهنگی به معنای کتاب خواندن، فیلم دیدن، شنیدن موسیقی خوب، تماشای نمایش و سفر کردن، نه تنها نیاز روحی بلکه نوعی حق شهروندی است.

اقشار ضعیف و مستضعف جامعه ایران، در دهه اخیر بیشترین فشار اقتصادی را تحمل کرده‌اند. اما دردناک‌تر از فقر مالی، فقر فرهنگی است که آرام و بی‌صدا در حال گسترش است. جامعه‌ای که در آن کتاب جای خود را به موبایل و فضای مجازی داده، سینماها خالی‌اند و خانواده‌ها حتی یک سفر ساده نمی‌توانند بروند، جامعه‌ای است که از درون تهی می‌شود.

برگرداندن سبد فرهنگی به زندگی مردم، ضرورتی ملی است. اگر دولت در این زمینه چاره‌ای نیندیشد، شکاف فرهنگی و اجتماعی میان طبقات جامعه عمیق‌تر خواهد شد. وزارت فرهنگ و وزارت گردشگری باید سیاست‌هایی اتخاذ کنند که فرهنگ بار دیگر از انحصار قشر مرفه خارج شود و به حق عمومی همه شهروندان بازگردد زیرا در نهایت، هیچ جامعه‌ای تنها با نان زنده نمی‌ماند؛ انسان نیاز به فرهنگ دارد تا انسان بماند.

انتهای پیام /

کد خبر: 1283453

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • 0 + 0 =