به گزارش گروه فرهنگی ایسکانیوز، دیروز ویدیویی در شبکههای اجتماعی پخش و به قول نسل جدید وایرال شد که در عین جذاب بودن برای بسیاری از مخاطبان عام و خاص، سوالاتی را برای کسانی ایجاد میکرد که شاید ذهنی کنجکاوتر و نگاهی کمی متفاوتتر به این اتفاقات دارند.
کیم جون پیو، سفیرِ جوانِ چهل و شش ساله کره جنوبی در ایران، آهنگی را به مناسبت شصت و سومین سالگرد برقراری روابط دیپلماتیک میان ایران و کره جنوبی، در محوطه سفارت این کشور در تهران اجرا کرد که در حافظه جمعی بسیاری از ایرانیان سالها خاطره سازی کرده است. قطعه "جان مریم" که توسط زندهیاد محمد نوری در سالهای دور خوانده و نسل به نسل در گوش مردم ایران پخش شده، این بار توسط سفیر کشوری بازخوانی شد که در میان نسل جدید طرفداران بسیار زیادی را به واسطه "موج کرهای" با خود همراه کرده است.
جالبتر آنکه جناب سفیر، سال گذشته نیز به همین بهانه، قطعه "پرسون پرسون" را خوانده و واکنشهای مثبت زیادی دریافت کرده بود.
یک دیپلماسی فرهنگی پویا!
این حرکت از چند جهت قابل توجه است؛ اولین و پیش پا افتادهترین اثری که این اجرا دارد، شاید همراه کردن بیش از پیش نسلی است که حدودا ۳ دهه با سریالهای کرهای پخش شده در صدا و سیما شبهای بسیاری را سپری کردهاند، اما کمی با موج کرهای نوین که با کیپاپ و کی دراما ذهن نسل زد یا همین دهه هشتاد و نودیهای ما، و حتی دیگر کشورها، را تسخیر کرده زاویه پیدا کرده بودند.
اثر مهم دیگر نمایش علنی همراهی مردمی کشور میزبان، با این حرکت است. سفیر کره جنوبی ناگهان از یک دیپلمات، به یک رایزن فرهنگی فعال، و یک سلبریتی در فضای مجازی ایران تبدیل شد.
محتوای پخش شده در صفحه سفارت کره و صفحه شخصی جناب سفیر، در طول اندک زمانی، هزاران لایک، اشتراک و کامنت میگیرد؛ اما نه از مردم کره جنوبی! بلکه از مردم ایران که احتمالا بیش از ۹۹ درصدشان حتی ۱ کلمه هم کرهای بلد نیستند؛ اما حاضر شدند حتی به وسیله گوگل ترنسلیت هم که شده، پیام قدردانی، تشویق و ابراز محبت خود را به زبان مهمانشان ترجمه و زیر پست او کامنت کنند.

این در حالی است که ایرانیان اساساً روی بازآفرینی شاهکارهای فرهنگی خود، به خصوص در حوزه موسیقی، حساسیت ویژهای دارند و معمولاً خیلی روی خوش به خلق مجدد چنین آثاری نشان نمیدهند.
اما اینجا قضیه کمی متفاوت است! یک مهمان خارجی زبان، از کشوری که پیشینهی مثبتی در ذهن اکثریت ما دارد، دست به چنین اقدامی، آن هم برای بار دوم میزند تا پیام همراهی، همدلی، نزدیکی و صمیمیت هر چه بیشتر با مردم کشور میزبانش را مخابره کند و از قضا انقدر خوب این کار را انجام میدهد که کاملاً موفق ظاهر میشود.
یک دیپلماسی فرهنگی تعطیل!
اما سکه روابط دو جانبه کشورها، همیشه دو رو دارد!
روی دیگر این سکه، سعید کوزه چی، سفیر شصت و شش ساله ایران در کره جنوبی قرار دارد. شاید فکر کنید که حتما اقدامی مشابه، به مناسبتی یکسان، توسط سفارت ایران در کره جنوبی برگزار شده، که هرچند شاید خود جناب سفیر دست به میکروفون نشده باشند، اما حتما تدارکاتی دیدهاند؛ اما معالاسف، این روی سکه خیلی سیاهتر از روی دیگر است! اولین و شاید عجیبترین نکته آن است که سفیر ما در کره جنوبی، حتی اگر میخواست هم نمیتوانست چنین کاری کند؛ چراکه اساساً به زبان کشور میزبانش مسلط نیست.
البته که او با توجه به سوابقش، به زبانهای عربی و انگلیسی تسلط دارد؛ اما خوب، بعید است که زبان مادری این چشم بادامیهای عزیز انگلیسی و عربی باشد!
قسمت تلخ دیگر ماجرا این است که شخص سفیر ما و حتی سفارت جمهوری اسلامی ایران در کره جنوبی، هیچ صفحهای در شبکههای اجتماعی که امروزه فضای بسیار مهمی برای برقراری روابط و انتقال پیام با مخاطبان عام و خاص است، ندارند!
تنها راه دسترسی به سفارت ایران در کره، سایت این سفارتخانه است که پس از بررسی متوجه میشویم اکانت توییتری (ایکس) که در بالای سایت قرار داده شده توسط پلتفرم مذکور غیر فعال شده، و کانال تلگرامی قرار گرفته نیز مربوط به وزیر خارجه است که اساسا اخبار مربوطه وی به زبان فارسی در آن قرار میگیرد و خوب قطعا کوچکترین جذابیتی برای مخاطبان عام این سفارتخانه ندارد!
عشق کور و یکطرفه ما به کره!
شاید با خود فکر کنید که حالا اتفاق خاصی نیافتاده و اصلا دیپلماسی فرهنگی انقدرها هم چیز مهمی نیست و نگارنده این متن بیش از حد در این خصوص اغراق میکند و حتما بقیه حوزههای دیپلماتیک در این رابطه دو طرفه درست پیش میرود؛ اما هرگز چنین نیست!
ماجرای ما و کرهایها، دقیقا مثل ماجرای شاهزاده تسو و بانو سوسانو، دو شخصیت اصلیِ سریالِ محبوبِ افسانه جومونگ است؛ یک عشق کاملا یک طرفه!
کره جنوبی کشوری است که ماه گذشته مکانیسم ماشه را فعال و در واقع زمانی که به عنوان رئیس دورهای شورای امنیت سازمان ملل تعیین شده بود، پیشنویس قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل که تحریمهای ایران را به طور دائم بازمیگرداند، را نهایی کرد.
اقدامات دیپلماتیک آنها علیه ایران محدود به این مورد نیست و اساساً کره جنوبی تقریبا به تمام قطعنامههای ضد ایرانی مطرح شده در سازمان ملل رأی مثبت داده است.
وضعیت تجارت ما و این گروه از چشم بادامیها هم چنگی به دل نمیزند. بر اساس اطلاعات و آمار ارائه شده توسط اتاق بازرگانی ایران و کره جنوبی، مقدار واردات ما از این کشور کمی بیش از ۱۴۰ میلیون دلار است و میزان صادراتمان به آنها حتی به ۱۰ میلیون دلار هم نمیرسد.
در واقع این موضوع حتی به مکانیسم ماشه، برجام و... هم مربوط نیست؛ چراکه کره جنوبی همواره در راستای اهداف ایالات متحده آمریکا، روابط خود با ایران را تنظیم کرده و همیشه مجری تحریمهای یک طرفه و غیر قانونی آمریکاییها و اروپاییها علیه ما بوده است.
کرهایها حتی حاضر نبودند تا بدهیهای قبلی خود به ما را پرداخت کنند و به بهانه تحریمهای آمریکا، ۷ میلیارد دلاری که باید بابت خرید نفت به ایران پرداخت میکردند را در بانکهای خود بلوکه کرده بودند؛ پولی که میتوانست اندکی به پیکره خسته اقتصاد ایران در آن برهه زمانی کمک کند.
القصه همه موارد بالا بیان شد تا نشان دهد که ما نه تنها در دیپلماسی فرهنگی، بلکه در تمام شئون دیپلماسی میدان را به طرف کرهای باختهایم؛ هم عشق میورزیم و هم زخم میخوریم!
درس مهمی در این روایت نهفته که نشان میدهد یک دیپلماسی فرهنگی قوی، میتواند سیاهی و ظلم آشکار یک طرف به طرف دیگر را کاملا بپوشاند و حتی شیطان را به جای فرشته به ملتها غالب کند!
مردم و به خصوص نسل جوان و نوجوان ما عاشق کی پاپ و کی دراما شده و خود را "آرمی" یا همان ارتش گروههای موسیقی کرهای میدانند؛ بزرگترها هر سال پای تکرار صدم سریالهای کرهای مینشینند تا برای بار هزارم کشف شمشیر فولادی توسط "استاد موپالمو" را جشن بگیرند یا اشک در چشمهایشان حلقه بزند که میبینند "یانگوم" عاقبت بخیر شده، و یا خوشحال باشند از اینکه "دونگی" بالاخره به پادشاه رسید و در قصرهای زیبای چوسان قدیم تا آخر عمر زندگی کرد!

موج کرهای ذهن و دل مردم ما را در خود غرق کرده با خود به هر سو که بخواهد میبرد!
ما عاشق سفر به کره جنوبی شدهایم؛ شیدای ماشینهای هیوندای و کیاموتورز، مجذوب سامسونگ، دلباخته فرهنگ سنتی کره و شیفته خیلی چیزهای دیگر... اما حتی یک صفحه اینستاگرامی از مرکز فرماندهی دیپلماسی کشورمان در کره جنوبی نداریم تا حداقل به صورت قطره چکانی هم که شده بتوانیم جامعه کره را با خود همراه و همدل کنیم! تا شاید حداقل بدانند ایران برای یک سفر ساده خیلی امنتر از اکثر کشورهای جهان است و مردمانش به قطع خون گرمترین و مهماننوازترین انسانهای این کره خاکیاند.
روابط ما و کره جنوبی تنها یک نمونه است؛ گویی سفیر داریم که فقط داشته باشیم و نه هیچ چیز بیشتری! به نظر میرسد روابطمان در حوزههای مشابه دیپلماسی فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و... با دیگر کشورها هم دست کمی از این مثال ندارد.
مسئولین امر باید خیلی سریعتر از حد معمول به فکر راهکار باشند، بلکه اوضاع دیپلماسی عمومی ایران عزیزمان کمی بهتر از قبل شود.
* کارشناس ارشد حقوق عمومی
انتهای پیام/
نظر شما