می‌دانیم، اما می‌خواهیم ببینیم!

عطیه محلوجی*

گروه فرهنگ و هنر ایسکانیوز- می‌گویند فیلم خوب، فیلمی نیست که به دلیل داستان معماگونه‌اش مخاطب را تا پایان همراه کند و او را با نادانسته‌هایش غافلگیر سازد، بلکه امتیاز یک فیلم خوب این است که حتی اگر بیننده به نحوی از داستان مطلع شده باشد، نحوۀ قصه‌گویی فیلم عاملی شود بر جلوگیری از کاهش جذابیت آن. حتی همین اصطلاح پرتکرار که هر منتقدی کم و بیش از آن استفاده می‌کند و می‌گوید فلان فیلم، فیلم قصه‌گویی است به همین موضوع برمی‌گردد.

ناتور دشت، دومین اثر سینمایی محمدرضا خردمندان که در جشنوارۀ فجر ۱۴۰۳ برای نخستین بار اکران شد قصه‌گوی خوبی است. پیش از هر چیز مخاطب با داستان آشناست و این می‌تواند کار یک کارگردان را سخت کند زیرا به هر حال مخاطب تصویری از داستان فیلم در ذهنش شکل گرفته و حال به دنبال یک روایت چه بسا کامل‌تر و ماهرانه‌تر از درک خود است. به نوعی اگر کارگردان به مقدار اندکی در قصه‌گویی خطا رود مخاطب اثر را نخواهد پذیرفت.

فیلم داستان دختربچۀ نام‌آشنای گلستانی به نام یسنا را روایت می‌کند که در اردیبهشت ۱۴۰۳ در یکی از توابع این استان مفقود شد. کسانی که اهل فضای مجازی هستند و یا اخبار را مرتباً دنبال می‌کنند به خوبی این حادثه را به خاطر دارند. مفقود شدن یسنا اما یک گم شدن معمولی نبود. در شرایطی که شاید انتظار می‌رفت بتوان با کمک نیروهای محلی ظرف چند ساعت دختر بچه را پیدا کرد، اما شرایط رفته‌رفته پیچیده‌تر شد و احتمال دزدیده شدن یسنا بیشتر. حال تمام ایران از این دختر بچه مطلع بود و بر حال او نگران. عکس‌های یسنا در فضای مجازی دست به دست می‌شد و بسیاری از افرادی که توانایی کمک داشتند از سرتاسر ایران برخاستند و به کمک نیروهای محلی شتافتند. شرایط خاص منطقه و پوشیده شدن اراضی با مزارع کلزا جستجو را دشوار کرده بود. سرانجام پس از گذشت چهار روز یسنا در میان مزارع، توسط کایت سوار نیشابوری پیدا شد. اما داستان با پیدا شدن یسنا پایان نیافت بلکه همچنان زمزمه‌هایی از احتمال ربوده شدن او در آن چهار روز و سپس رها شدن مرموز او در مکانی که پیش از آن مورد تفتیش قرار گرفته بود وجود داشت. اما افکار عمومی از نقطۀ پیدا شدن یسنا گویا باقی داستان را رها کرده و پیگیری‌ها را به نیروهای انتظامی واگذار کردند.

این تقریبا تمام ماجرایی بود که افکار عمومی حال در قامت مخاطبان فیلم با آن آشنا بودند. نیمه‌کاره ماندن پایان داستان یسنا و تشخیص علت سرقت و ماهیت سارقان او درست همان نقطه‌ای است که کارگردان ورود کرده، آن را دست‌مایۀ فیلم جدید خود قرار می‌دهد و داستان خود را روایت می‌کند. هر چند خود را به پای‌بندی کامل به داستان واقعی مقید نمی‌داند و دست خود را در شکل دادن به جزئیات باز می‌گذارد و حتی تا جایی پیش می‌رود که ناجی داستان نیز شخصیتی ساخته و پرداختۀ ذهن کارگردان می‌شود.

فیلم با شروعی پیش‌بینی شده و با مفقود شدن یسنا آغاز می‌شود. یک سوم ابتدایی فیلم روند کندی دارد، داستان تازه‌ای به مخاطب ارائه نمی‌شود و حتی ممکن است لحظه‌ای مخاطب را دلسرد کند. در این یک سوم ابتدایی شاید یکی از چیزهایی که مخاطب را همچنان منتظر نگاه‌ می‌دارد، قاب‌های زیبایی است که خردمندان از مزارع زیبای کلزا به تصویر می‌کشد. این قاب‌ها اینگونه القا می‌کند که در این سرزمین پهناور یافتن یسنا احتمالا چیزی بیش از چند ساعت طول خواهد کشید لذا مخاطب همراهی خود را حفظ می‌کند تا ببیند برگ برندۀ خردمندان کی رو می‌شود. البته موسیقی همخوان و پرکشش فیلم، ساختۀ حامد ثابت را نیز نباید در شکل دادن این فضا در یک سوم ابتدایی بی‌تاثیر دانست. اما قسمت دوم فیلم درست وقتی آغاز می‌شود که خردمندان ماهرانه داستان را با تعلیق مواجه می‌کند. آن‌ هم با صحنه‌ای که در آن پرده از حقیقتی شوکه‌کننده برداشته می‌شود. حال فقط مخاطب از این راز مطلع است و احمد پیران - با بازی نه چندان نوآور هادی حجازی‌فر در نقش محیط بان بازنشسته و البته قهرمان فیلم- از آن بی‌خبر. می‌توان گفت از نیمۀ دوم به بعد است که تازه مخاطب در داستان غرق شده و دلسردی نیمۀ اول به اشتیاق تبدیل می‌شود.

هر چند فیلم خوب داستان می‌گوید و پایان بندی درخشانی دارد اما جای چند وجه اساسی خالی است. یکی از نقدهایی که به جاست به فیلم وارد کنیم لامکانی آن است. فیلم زمان دارد اما مکان نه. به این معنی که انگار فرقی نمی‌کرد همین داستان در یکی از شهرهای جنوبی یا شرقی یا هر مکان دیگری روایت شود. از فیلم انتظار می‌رفت آمیختگی خود را با مکان یعنی استان گلستان و قوم ترکمن بیشتر حفظ کند. برای مثال تقریبا هیچ‌کدام از شخصیت‌ها لهجۀ خاصی ندارند و بی‌هویت‌اند. نکتۀ دیگر، بازی بازیگران فیلم است. خردمندان سعی کرده است از بازیگران بزرگی همچون هادی حجازی فر و بازیگر جوان، خوش‌سابقه و البته خوش‌آتیه‌ای همچون میرسعید مولویان استفاده کند که چند اثر اخیر او چون جنگل پرتقال توانایی او را در بازیگری نشان داد. اما صرف‌نظر از بازی نسبتا خوب و متفاوت مولویان، هادی حجازی فر که نقش محیط‌بان دلسوز داستان را برعهده دارد و در تمام داستان از هیچ اقدامی برای پیدا شدن یسنا دریغ نمی‌کند؛ با هادی حجازی‌فری که در کارهای پیشین او می‌بینیم تفاوت چندانی ندارد و روی جدیدی از خود نشان نمی‌دهد. هر چند مولویان به دلیل پیچیدگی‌های نقشش به نظر بهتر توانسته توانایی بازیگری خود را بروز دهد.

نکتۀ پایانی که باید به آن اشاره شود البته پایان‌بندی فیلم است. به هرحال فیلم بر اساس داستانی واقعی ساخته شده اما همانطور که بیان شد پازل مفقود شدن یسنا به نوعی تکمیل نشد. هر چند نیروی انتظامی اعلام کرد که سارقان یسنا را دستگیر کرده است اما پایان این داستان به طور کامل برای کسانی که چند روز تمام، داستان او را دنبال می‌کردند نامعلوم بود. لذا خردمندان از این ضعف بهترین استفاده را می‌کند و داستان را آنطور که خود می‌خواهد شکل داده و ماهرانه سکانس‌های پایانی را رقم می‌زند. به نوعی که می‌توان گفت بازی هنرمندانۀ حجازی فر در پایان فیلم بر ضعف‌های قبلی و تکراری بودن نقشش سرپوش می‌گذارد.

در نهایت ناتور دشت فیلم خوبی است. فیلمی که از پیش داستانش برای مخاطب عیان شده اما با این حال اعتماد به نفس یک کارگردان خوش‌ذوق را با خود دارد. آن هم پس از کسب تجربه در اثرنخستین او، یعنی فیلم تحسین‌شدۀ بیست و یک روز بعد. فیلمی که همچون ناتور دشت محصول سازمان سینمایی سوره بود، در زمان اکران با استقبال خوبی از طرف مخاطبان مواجه شد و توانست توجه منتقدان را به خود جلب کند. این بار هم هر چند گیشه روی خوشی به ناتور دشت نشان نمی‌دهد، اما فیلم مانند بسیاری دیگر از فیلم‌های این چنینی که دغدغه‌های خاص خود را دارند، مخاطبان محدود خود را راضی خواهد ساخت و نظرات مثبت منتقدان را نیز جلب خواهد کرد.

عطیه محلوجی*

انتهای پیام/

کد خبر: 1283504

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • 0 + 0 =