جشنواره نشریات دانشجویی صرفا یک مسابقه نیست؛ بستری است برای کشف استعداد ها، تبادل تجربه و شکل گیری نگاهی تازه به رسانه در فضای دانشگاهی.
سه روزی که در جشنواره نشریات دانشجویی سپری شد، برای من صرفاً یک رویداد نبود؛ گویی ایستگاهی بود در میانهی مسیر، جایی برای مکث، بازنگری، و تصور آیندهای که شاید چندان دور نباشد.
از لحظهی ورود به ناحیه بسیج دانشجویی تهران، احساس کردم وارد فضایی شدهام که با وجود تمام شلوغیاش، منظم و پرانرژی بود. هر نشریه، هر چهره، هر جملهای که در کارگاه ها شنیدم، گویی قطعهای از یک پازل بزرگتر بود؛ پازلی به نام «رسانهی دانشجویی ایران».
بخش رقابتی هیجان خاص خود را داشت، بهویژه زمانی که مشاهده کردم نشریات منتخب «قلمدار» از سراسر کشور حضور یافتهاند. اما برای من، نقطهی اوج، بازدید از خبرگزاری دانشجو بود.
همان لحظهای که وارد ساختمان شدیم، ناخودآگاه خود را در آینده تصور کردم؛ پشت یکی از میزها، در حال طراحی جلد یا خلق یک روایت تصویری برای گزارشی مهم. حسی عجیب بود؛ نه صرفاً آرزو، بلکه نوعی کشفِ خودم. در جریان کار گروهی، دریافتم که برای خوب بودن کافی نیست؛ باید برای بهتر شدن تلاش کرد.
گاهی از شدت تفکر، دچار خستگی میشدم، بهویژه زمانی که قصد داشتم چیزی بنویسم و نمیتوانستم. همانجا بود که فهمیدم شاید بیش از آنکه «دستبهقلم» باشم، «دستبهتصویر» هستم؛ طراحی، صفحهآرایی، خلق فضاهایی که بدون کلمه سخن میگویند.
با وجود فشار کاری بالا، حس خوب همواره همراه ما بود. تیممان نوعی همافزایی داشت؛ هرکس بخشی از کار را برعهده میگرفت و در نهایت، نتیجهای کامل حاصل میشد. کلاسهای آموزشی نیز کمک کردند تا دریابم روایت صرفاً نوشتن نیست؛ بلکه نوعی دیدن و چیدن تجربههاست.
با فرا رسیدن اختتامیه، احساس کردم فصلی به پایان رسیده، اما فصلی دیگر تازه آغاز شده است. جشنواره برای من تنها یک رقابت نبود؛ نوعی تمرین بود برای آیندهای که اکنون دیگر صرفاً تصورش نمیکنم، بلکه برای آن آماده میشوم.
در نهایت، آنچه از ایستگاه هفتم با خود بردم، نگاهی روشنتر به مسیر فردیام بود؛ مسیری که با تصویر و روایت شکل میگیرد. قلمدار برای من، آغازِ نوشتن نبود؛ آغازِ دیدن بود.
نویسنده: فاطمه مختاری - فعال حوزه نشریات
انتهای پیام./
نظر شما