دود از تهران بلند می‌شود، بی‌خیالی از همه‌مان

حسام رضایی*

تهران آذرماه، شبیه پیرمردی‌ست که سال‌هاست سرفه می‌کند و هیچ‌کس نمی‌پرسد چه کسی سیگار را میان انگشتانش گذاشت. سال‌هایی گذشته و ما آن‌قدر در دود تردد کرده‌ایم که چشم‌هایمان به تیرگی عادت کرده؛ و این عادت، همان خطری‌ست که هیچ شاخصی اندازه‌گیری‌اش نمی‌کند. هوای شهر همیشه آلوده بود، اما آذر ۱۴۰۴ نه فقط بوی آلودگی می‌دهد، بوی فراموشی هم دارد؛ فراموشیِ قانونی که نوشته شد اما زندگی نکرد، سیاستی که اعلام شد اما اجرا نشد و مردمی که فهمیدند اما رفتاری نکردند.

دولت سال‌هاست قانون هوای پاک را مثل کتاب قطوری در قفسه گذاشته؛ هر بندش وعده‌ای بود از فردایی بهتر، اما هر وعده‌اش انتظاری شد برای فردایی که نرسید. چه شد آن نظارت سختگیرانه بر صنایع آلاینده؟ چه شد آن پایش کیفیت سوخت؟ چه شد آن نوسازی ناوگان فرسوده که هر کامیونِ دودزا نشانی‌ست از عقب‌ماندگی؟ انگار برخی کارخانه‌ها مصونیت نامرئی دارند؛ نام‌هایی که اگرچه روی کاغذ آلاینده‌اند، اما در عمل «اجازه فعالیت» ترجمه‌اش شده «حق آلوده کردن». پالایشگاه‌هایی که سوخت یورو ۵ وعده می‌دهند اما بوی تند سوخت‌شان هنوز در خیابان انقلاب و بزرگراه فتح می‌پیچد. سازمان‌هایی که باید ضربه‌گیر زمین باشند، گاهی فقط ضربه‌گیر انتقادند. نهادی مثل سازمان محیط‌زیست که باید شجاعانه بایستد، گاهی تنها گزارشگر می‌شود؛ گزارشگرِ هوایی که هر سال بدتر می‌شود و کسی نمی‌پرسد «پس نقش تو کو؟»

اما حکایت مردم هم حکایتی جدا از دولت نیست. ما سال‌هاست به دود تن داده‌ایم، به ماشین‌های تک‌سرنشین، به مصرف‌گراییِ بی‌پایان، به انتخاب‌هایی که از سر بی‌حوصلگی می‌کنیم و بعد از چشم دولت دنبال مقصر می‌گردیم. تهران آلوده است چون ما آلوده‌اش کرده‌ایم؛ با شتاب، با بی‌حوصله‌گی، با فکر نکردن، با اینکه عادت کرده‌ایم «امروز هم می‌گذرد». مردم این شهر گاهی فراموش می‌کنند که آلودگی فقط مشکل ریه نیست، مشکل «شیوه زیستن» است.

شرکت‌هایی هم هستند که باید سال‌ها پیش محاکمه می‌شدند: کارخانه‌هایی در جنوب تهران که خروجی دودشان نه فیلتر دارد و نه ترس، مجموعه‌هایی که به‌خاطر نفوذشان نه تعطیل می‌شوند و نه جریمه. اسم‌های زیادی در گزارش‌ها تکرار شده: صنایع آسفالت‌سازی، واحدهای تولیدی اطراف شمس‌آباد، نیروگاه‌هایی که هنوز سوخت مایع می‌سوزانند. اما برخوردی که باید بازدارنده باشد، گاهی تنها شکل قانونیِ «تذکر» بوده. کافی نیست. هرگز کافی نبوده.

در کشورهای دیگر اما ماجرا شکل دیگری دارد؛ حتی اگر برخی‌شان طماع‌اند و برخی تصمیم‌هایشان سیاسی، دست‌کم «اجرا» می‌کنند. در اروپا ادبلو رایگان می‌دهند چون فهمیده‌اند هر کامیون آلاینده دشمن فردای آن‌هاست. در ژاپن، کارخانه‌ای که استاندارد را رعایت نکند، تعطیل می‌شود بی‌آنکه هزار نامه‌نگاری بخواهد. در چین، شهری مثل پکن توانست با محدودیت‌های شدید، با جریمه‌های واقعی، با نوسازی حمل‌ونقل، هوا را نصف قبل آلوده کند؛ با همه استبدادش، دست‌کم در این یک مورد، «عمل کرد». اما همین کشورها هم خطاکارند؛ گاهی آلودگی‌شان را صادر می‌کنند، کارخانه‌های آلاینده‌شان را به جهان سوم می‌فرستند و وانمود می‌کنند پاک شده‌اند. هیچ کشوری بی‌گناه نیست، اما تفاوت در اینجاست که برخی می‌جنگند و برخی عادت می‌کنند.

و این‌جا همان جایی‌ست که نقش مدیریت بازاریابی از همه مهم‌تر می‌شود. بازاریابی فقط فروش نیست؛ هنر ساختن رفتار است. هنر خلق روایت است. هنر شکل‌دادن به انتخاب‌های مردم است. اگر بازاریابی در این کشور زنده بود، امروز مردم می‌دانستند هر انتخاب کوچکشان چه اثر بزرگی دارد. اگر کمپین‌ها علمی و مستمر بودند، تهران فقط قربانی صنعت و سوخت نبود؛ قربانی بی‌سوادی رسانه‌ای و بی‌روایتی هم هست. هیچ‌کس برای مردم این داستان را نساخت که «شما شریک جرم یا شریک نجاتید». هیچ‌کس از قدرت اقناع استفاده نکرد تا ماشین تک‌سرنشین تبدیل شود به بی‌مسئولیتی شخصی. هیچ‌کس نگفت کاهش مصرف، شجاعت است. بازاریابیِ درست، می‌تواند رفتار شهر را تغییر دهد؛ اما ما آن را در حد تبلیغات موسمی پایین آورده‌ایم.

در پایان پرسش ساده‌ای باقی می‌ماند، پرسشی که مثل سنگی در گلوی تهران گیر کرده: چه زمانی می‌خواهیم از مرحله «گفتن» به مرحله «کردن» برسیم؟ چه زمانی قانون، قانون می‌شود و مردم، مردم؟ چه زمانی شهر را نه به‌عنوان سرزمینی غریبه، که به‌عنوان موجودی زنده که قرار است از آن مراقبت کنیم، نگاه خواهیم کرد؟ تهران اگر می‌میرد، نه از دود می‌میرد؛ از بی‌تفاوتی ما می‌میرد.

حسام رضایی کارشناس‌ارشد بازاریابی و فعال رسانه‌ای*

انتهای یادداشت./

کد خبر: 1288676

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • 0 + 0 =