به گزارش خبرنگار سیاسی ایسکانیوز، در روزهای اخیر اظهارنظری از محمود سریعالقلم، اقتصاددان اصلاحطلب و از مشاوران نزدیک حسن روحانی، در فضای مجازی دستبهدست شد که موجی از انتقاد و نارضایتی را به دنبال داشت.
وی در بخشی از سخنان خود گفت:«ریشهٔ بسیاری از مشکلات کشور ما، حاکمیت طبقۀ ضعیف اقتصادی است. نباید اجازه داد فردی از طبقۀ ضعیف اقتصادی، وزیر امور خارجه یا وزیر اقتصاد شود؛ کسانی که مسئولیتهای کلیدی میگیرند باید دستکم از طبقۀ متوسط رو به بالا باشند. طبقۀ ضعیف بهدنبال جبران محرومیتهای گذشتهٔ خود است، نه عزت و شکوه ایران.»
این اظهارات بهقدری با ارزشهای پذیرفتهشدۀ جامعهٔ ایرانی و روح انقلاب اسلامی در تعارض بود که با واکنش گستردهٔ افکار عمومی مواجه شد. شدت انتقادها به حدی رسید که استاد سریعالقلم ناگزیر به عقبنشینی شد و گفت:« بحث مطرحشده کاملاً در چارچوب علمی و آکادمیک بوده و عباراتی که برخی رسانهها به نقل از من منتشر کردهاند، به هیچوجه در بیانات اینجانب وجود نداشته است.»
قشر ضعیف جامعه به فکر وزیر شدن نباشد!!
سخنان اخیر محمود سریعالقلم را میتوان بازتاب نوعی نگرش دانست که در جریان اصلاحطلبی ریشه دارد؛ نگرشی که طی دو دهه گذشته نشان داده است تمایل دارد ساختار مدیریتی خود را بر پایه چهرههای سرمایهگذار بنا کند و چندان زمینهای برای ورود نیروهای تازهنفس و طبقات کمبرخوردار به عرصه سیاستگذاری فراهم نمیسازد. نمونه بارز این رویکرد را میتوان در ترکیب کابینه حسن روحانی مشاهده کرد؛ کابینهای که حضور چهرههایی چون بیژن زنگنه، محمدرضا نعمتزاده و محمد شریعتمداری برای منتقدان نمادی از همین تداوم قدرت در میان طبقات بالای اقتصادی تلقی میشد.
شدت سخنان سریعالقلم به حدی بود که حتی در میان اصلاحطلبان نیز واکنشهای تندی برانگیخت. احمد زیدآبادی در نقد این دیدگاه نوشت: «با این حساب، هر فردی که در محیطهای بسته فرهنگی و جوامع استبدادی زیسته و پرورش یافته باشد، طبق نگاه آقای سریعالقلم فردی عقدهای است و نباید به قلمرو اقتصاد و سیاست وارد شود!»
عطاءالله مهاجرانی، وزیر فرهنگ دولت اصلاحات نیز با کنایه گفت: «سعدی هفتصد سال پیش اصالت را به عقلانیت، دانش و توانایی داده است، اما استاد محترم اصالت را به اتاق خصوصی.»
با این حال، این دیدگاه بیحامی هم نبود. یکی از رسانههای نزدیک به جریان اصلاحات با تیتر «طبقه ناجی» به دفاع از سخنان سریعالقلم پرداخت و برخی انجمنهای علمی نیز در بیانیهای مشترک، مواضع او را مورد تأیید قرار دادند.
در ادامه گفتگوی ایسکانیوز با حسین کنعانی مقدم فعال سیاسی اصولگرا و دبیرکل حزب سبز ایران را میخوانید:
اصلاحطلبان امروز دچار نوعی بیهویتی شدهاند
کنعانی مقدم در پاسخ به این سوال که آیا سخنان سریعالقلم نشانهای از شکلگیری «الیگارشی فکری ـ اقتصادی» در بخشی از جریان اصلاحطلب نیست؟ گفت: اصلاحطلبان امروز دچار نوعی بیهویتی شدهاند و همین فقدان هویت باعث شده جریان به شاخهها و شاخههای متعدد تقسیم شود. بسیاری از اصول و ارزشهایی که در دوران ۲ خرداد مطرح میشد، به مرور از دستور کار آنها کنار گذاشته شد و اکنون بدون توجه به خواست مردم، به دنبال تمرکز قدرت در دست خود هستند.
وی در ادامه گفت: به اعتقاد من، اصولگرایی که اصلاحطلب نباشد، نمیتواند اصولگرایی واقعی باشد و اصلاحطلبی که بر مبنای اصول خود حرکت کند نیز نمیتواند از هویت خود فاصله بگیرد. این پرسش مطرح است که اصلاحطلبی بعد از جنگ ۱۲ روزه چه معنایی دارد و آیا هنوز در مسیر اصول و مبانی اولیه خود حرکت میکند؟ ظاهراً بسیاری از عناصر این جریان از مبانی خود عبور کردهاند.
کنعانیمقدم در نقد دیدگاه سریعالقلم مبنی بر منع ورود طبقات ضعیف به سیاست افزود: این ادعا به هیچ وجه مبنای علمی ندارد و تا زمانی که براساس دادههای دقیق و نمونههای واقعی اثبات نشده باشد، نمیتوان آن را پذیرفت. تجربه جهانی نشان میدهد افرادی که از شرایط فقیرانه برخاستهاند، در عرصه سیاست و مدیریت عملکرد درخشانی داشتهاند. نمونههای شاخص شامل نلسون ماندلا، مهاتما گاندی و حتی خود حضرت امام خمینی است. کسانی که طعم فقر را چشیدهاند، درک بهتری از نیازهای مردم دارند و میتوانند سیاستگذاریهای مؤثرتری برای رفع محرومیتها ارائه دهند.
وی با اشاره به تجربه ایران گفت: در مقابل، بسیاری از افرادی که در کشور ما به ثروت و امکانات مالی دست یافتهاند و در منصبهای کلان قرار گرفتهاند، در مواردی دست به فساد و اختلاسهای بزرگ زدهاند؛ نمونه روشن آن، پرونده خاوری است. این نشان میدهد که ثروت و موقعیت مالی به تنهایی ضامن شایستگی و تعهد اجتماعی نیست. بنابراین، ادعای سریعالقلم مبنی بر اینکه افراد فقیر صلاحیت ورود به سیاست را ندارند، فاقد مبنای مستدل است و نیاز به ارائه مصادیق و آمار دقیق دارد.
دبیرکل حزب سبز ایران در ادامه تاکید کرد: انقلاب اسلامی ما انقلاب پا برهنگان بود و همین افراد بودند که تلاشهای گستردهای در مسیر فقرزدایی انجام دادند. در مقابل، سیاستمدارانی که متکی به پول و ثروت بودهاند، با تکیه بر منابع مالی خود توانستهاند به صورت خزنده پستهای کلیدی را اشغال کنند و با وضع قوانین و سیاستهای ناعادلانه، موجبات تورم و فقر در جامعه را فراهم آورند. بنابراین سخنان سریعالقلم بدون ارائه مصادیق روشن، فاقد پشتوانه منطقی و واقعی است.
اگر ثروتمندان فقط تصمیمگیر شوند، در آینده شاهد سیستم لیبرال خواهیم بود
این کارشناس سیاسی در پاسخ به پرسشی درباره پیامدهای تعیین ثروت بهعنوان معیار ورود به عرصه سیاست در جامعه گفت: اگر مسیر سیاستگذاری کشور به سمتی برود که تنها اعیان و ثروتمندان بتوانند وارد تصمیمگیریهای کلان شوند، در آینده با الگویی شبیه یک سیستم لیبرال مواجه خواهیم شد؛ سیستمی که در آن عمدتاً ثروتاندوزی و انباشت سرمایه بهعنوان محور اصلی عمل میکند و ارزشها و نیازهای عمومی جامعه به حاشیه رانده میشوند. چنین روندی نه تنها با اصول انقلاب اسلامی در تضاد است، بلکه امید به تحقق عدالت اجتماعی و مشارکت همه جانبه مردم را به شدت کاهش میدهد.
وی با اشاره به مباحث پیشین در مجلس افزود: بحثهایی که قبلاً در مجلس مطرح میشد این بود که اگر قرار باشد مجلس تبدیل به مجلسی از اعیان شود، دیگر امیدی به تحقق اهداف انقلاب اسلامی باقی نمیماند. در نظام سیاسی ما، نمایندگی مردم باید واقعی و فراگیر باشد؛ یعنی نمایندگان باید از تمام اقشار جامعه و با دیدگاههای متنوع حضور داشته باشند. بهویژه افرادی که تجربه زندگی در شرایط دشوار را دارند و با دردها و نیازهای مردم آشنا هستند، باید نقش فعالی در سیاست ایفا کنند. این اصل نه تنها عدالت را تضمین میکند، بلکه کیفیت تصمیمگیریها و ارتباط بین مردم و سیاست را تقویت میکند.
کنعانی مقدم در ادامه تاکید کرد: تجربه تاریخی و جهانی نشان میدهد سیاستمدارانی که با مردم و مشکلات آنها آشنا هستند، توانمندی بیشتری در ارائه راهکارهای عملی برای حل بحرانهای اجتماعی دارند. در مقابل، وقتی تنها ثروت و امکانات مالی معیار اصلی برای ورود به قدرت شود، فاصله بین تصمیمگیرندگان و مردم بیشتر شده و ساختار سیاسی به تدریج از نیازهای واقعی جامعه فاصله میگیرد. بنابراین تضمین حضور اقشار مختلف جامعه در ساختارهای تصمیمگیری، نه یک شعار، بلکه یک ضرورت برای تداوم مشروعیت نظام و تحقق عدالت اجتماعی است.
جریان اصلاحطلب بر این باور است که قشر ضعیف جامعه نباید وارد عرصه سیاست شود
دبیرکل حزب سبز در واکنش به پرسشی درباره چرایی جلوگیری برخی اصلاحطلبان از ورود نیروهای جدید به نظام سیاسی و بیتوجهی به اقشار ضعیف جامعه گفت: بخش قابل توجهی از جریان اصلاحطلب بر این باور است که قشر ضعیف جامعه نباید وارد عرصه سیاست شود و سالهاست این نگاه را در عمل دنبال کردهاند. حتی افرادی که از جنگ بازگشته بودند و بهعنوان جانباز و ایثارگر خدمت کرده بودند، در این دیدگاه مزاحم تلقی میشدند و گفته میشد باید آنها را هرچه سریعتر کنار زد تا مسیر رسیدن به اهداف خود برسیم.
وی با اشاره به دیدگاه برخی اصلاحطلبان افزود: بسیاری بر این باورند که یکی از مشکلات کشور پس از جنگ، حضور افرادی بود که تجربه رزم و ایثار داشتند و حضور آنها میتوانست مسیر تصمیمگیری و جهتگیری انقلاب را محدود کند. به همین دلیل گفته میشد باید این افراد حذف شوند تا مسیر انقلاب مطابق میل و منافع جریان خاص ادامه یابد. این نگرش عملاً به معنای تهی کردن انقلاب از صاحبان واقعی آن و جایگزینی آنها با افرادی است که عمدتاً به دنبال ثروت و قدرت هستند و کمتر دغدغه عدالت اجتماعی و رفاه عمومی دارند.
دبیرکل حزب سبز در ادامه تأکید کرد: این مسئله نه تنها تبعیض آشکار نسبت به اقشار آسیبپذیر جامعه است، بلکه پیامدهای بلندمدتی برای اعتماد مردم به سیاست و مشروعیت جریان اصلاحطلب دارد. وقتی کسانی که درد واقعی مردم را چشیدهاند از عرصه تصمیمگیری کنار گذاشته شوند و مسیر به دست افراد مرفه و تکنوکرات بیفتد، فاصله میان سیاستمداران و مردم افزایش مییابد و امکان تحقق اهداف انقلاب و عدالت اجتماعی کاهش مییابد.
افرادی که از سریعالقلم حمایت میکنند، به دنبال منافع شخصی و حفظ جایگاه خود هستند
کنعانیمقدم در واکنش به این پرسش که چرا برخی جریانها و رسانهها از سخنان محمود سریعالقلم حمایت میکنند، گفت: افرادی که از سریعالقلم حمایت میکنند، به دنبال منافع شخصی و حفظ جایگاه خود هستند. نمونههایی از این افراد را میتوان در میان برخی وزرا و مسئولان کشور مشاهده کرد، از جمله افرادی مانند حسین مرعشی که دارای ثروت نجومی هستند و حتی پیشنهاد میدهند که آمریکاییها باید چند میلیون دلار در ایران سرمایهگذاری کنند. چنین رفتارهایی نشان میدهد که حمایت از سخنان سریعالقلم نه لزوماً بر اساس تحلیل علمی، بلکه بر مبنای منافع اقتصادی و سیاسی شخصی است.
وی با تأکید بر پیامدهای این نوع حمایتها افزود: افرادی که با این جریان و نگاه مخالفت میکنند، عملاً بهعنوان مزاحم تلقی شده و مورد فشار قرار میگیرند؛ گاهی حتی فضا را به گونهای میسازند که مسیر برای نفوذ و حضور سرمایهگذاران خارجی بدون نظارت و کنترل، هموار شود. البته ما معتقدیم سرمایهگذاری خارجی میتواند در کشور حضور یابد و با آن مخالفتی نداریم و قشر سرمایهگذار را نیز رد نمیکنیم، اما تفاوت اصلی این است که نمیتوان سیاست و قدرت تصمیمگیری کشور را به طور کامل در اختیار ثروتمندان و افرادی گذاشت که دارای حزب، نفوذ و لابی سیاسی هستند.
کنعانیمقدم در ادامه خاطرنشان کرد: وقتی تصمیمگیریهای کلان کشور وابسته به نفوذ افراد ثروتمند و حلقههای قدرتمند اقتصادی شود، خطر تبدیل شدن سیاست به ابزار منافع شخصی و دور شدن از نیازهای واقعی مردم افزایش مییابد. این رویکرد نه تنها عدالت اجتماعی را تهدید میکند، بلکه فاصله میان مردم و سیاستمداران را بیشتر میکند و مشروعیت جریانها و تصمیمات سیاسی را کاهش میدهد.
انتهایپیام/
خبرنگار: علیرضا همتی بهار
نظر شما