به گزارش خبرنگار بینالملل ایسکانیوز، نشریه آمریکایی «نشنال اینترست» در تحلیلی به قلم «الکساندر لانگ لوییس» به بررسی اقدامات تعمدی رژیم صهیونیستی با هدف وادار کردن ایران به واکنش متقابل و در نتیجه عدم دستیابی به نتایج مثبت در مذاکرات هستهای پرداخته است. این تحلیلگر آمریکایی ضمن اشاره به آغاز غنیسازی 60 درصدی و حمله به کشتی متعلق به رژیم صهیونیستی توسط ایران، تاکید میکند که اقدامات رژیم صهیونیستی علاوه بر اینکه موجب واکنشهای متقابل ایران میشود، حتی باعث میشود ایران در مذاکرات امتیازات بیشتری طلب کند.
از طرف دیگر، به اعتقاد این تحلیلگر آمریکایی، برخی چهرههای تندروی حزب دموکرات آمریکا منتظر هستند تا هر حرکت خشونت آمیز از سوی ایران را به عنوان دلیل برای خارج شدن از مذاکرات یا مرگ برجام استفاده کنند. «الکساندر لانگ لوییس» بیان میکند که به احتمال زیاد، هدف مقامات رژیم صهیونیستی همین است و میخواهند کار را برای بایدن سخت کنند. در بخش دیگری از این تحلیل، ضمن انتقاد از اقدامات یکجانبه ایالات متحده در خاورمیانه و حمایت از برخی دولتهای مخرب، پیشنهاد شده که از دیپلماسی برای گرد هم جمع کردن دولتهای خاورمیانه استفاده شود.
مشروح تحلیل مذکور بدین شرح است:
ساکن و بیفایده همان تعریفی است که میتوان از تلاشهای ایالات متحده برای ورود مجدد به برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) و برقراری مجدد گفتگوی دیپلماتیک با ایران ارائه کرد. متحدان آمریکا که «وضع موجود» را در خاورمیانه ترجیح میدهند، از سکون در حضور ایالات متحده در خاورمیانه حمایت و به عنوان تخریب کننده توافق [با ایران] عمل میکنند. وضع موجود یعنی یک پتوی امنیتی آمریکایی در حمایت از تلاشهای ماجراجویانه و خطرناک آنها در سراسر منطقه. حادثه اخیر در تاسیسات تحقیقاتی ایران در نطنز این موضوع را اثبات میکند. چنین اتفاقی را باید همانطور که هست مشاهده کرد؛ تلاشی آشکار و غیرقابل تحمل برای براندازی مذاکرات قانونی دیپلماتیک و درگیر نگه داشتن واشنگتن در امنیت خاورمیانه.
با توجه به اهمیت مذاکرات جاری برجامی در وین اتریش، نمیتوان خطرات خرابکاری را دست کم گرفت. ایالات متحده و ایران در مورد بازگشت به معامله با یک انباشتگی روبرو هستند؛ زیرا مذاکرات دیپلماتیک را به صورت غیرمستقیم از طریق طرفهای اروپایی و سایر اعضای برجام از جمله چین و روسیه دنبال میکنند. این فرصت آخرین تلاش برای بازگرداندن واشنگتن و تهران به تعهدات برجام قبل از انتخابات ایران در ژوئن است؛ یک دستاورد مهم که میتواند باب گفتگو در مورد سایر مسائل خاورمیانه و شمال آفریقا را باز کند.
بنابراین زمان حمله به نطنز نگرانیهای جدی ایجاد میکند. چندین شاخص از جمله اظهارات مقامات ناشناس اطلاعاتی ایالات متحده و اسرائیل، نشان دهنده مسئولیت اسرائیل در مورد حمله سایبری به تأسیسات هستهای نطنز در 11 آوریل است. گزارش شده است که در این حمله یک انفجار یا آتش سوزی به وقوع پیوست که به شدت به سیستمهای الکتریکی یا سانتریفیوژهای مورد نیاز برای غنیسازی اورانیوم آسیب میرساند.
این حادثه واکنش منفی پیشبینی شدهای از تهران ایجاد کرده است که جواد ظریف وزیر امور خارجه آن حمله را «تروریسم هستهای» اعلام کرد. برخی از مقامات و رسانههای ایرانی یک روز پس از وقوع حمله، اسرائیل را متهم کرده و قول انتقام دادند. علاوه بر این، تهران اعلام کرد که غنی سازی اورانیوم را به 60 درصد افزایش می دهد؛ افزایش قابل توجه اما نه 90 درصد لازم برای ساخت سلاح هستهای. با این وجود، هیچ یک از این رویدادها به ایالات متحده و ایران در حرکت به سمت توافقی برای بازگشت به برجام کمکی نمیکنند.
چنین حملهای یک تاکتیک تخریبی کلاسیک است؛ زیرا برای تحریک تهران برای انجام یک پاسخ منفی طراحی شده است. اسرائیل که سیاست روشنی در تأیید یا انکار نقش خود در اقدامات پنهانی علیه ایران ندارد، به خوبی میداند که با چنین اقداماتی نه تنها میتواند واکنشهای خشونتآمیزی از سوی ایران ایجاد کند بلکه انجام این کار باعث میشود ایران در مذاکرات امتیازات بیشتری مطالبه کند. اسرائیل باید متوجه واکنش ایران در برابر یک کشتی متعلق به اسرائیل و ادامه اقدامات آن برای غنیسازی سطوح بالاتر اورانیوم برای تضعیف احیای برجام باشد. بدون تردید چنین مسائلی این واقعیت را نادیده میگیرد که اقدامات اسرائیل قوانین بینالمللی را نقض و تندروهای ایرانی را به همان اندازه به هرگونه معامله با ایالات متحده بیعلاقه میکند؛ یک حذف راحت.
اقداماتی که با هدف تخریب احتمالی [توافق هستهای] صورت میگیرد، به طور ناخواسته باعث ایجاد مشکلات داخلی برای دولت بایدن میشود. حزب دموکرات که رئیس جمهور جو بایدن نیز به آن تعلق دارد، بسیاری چهره تندرو در قبال ایران را نیز در خود دارد که آماده هستند تا از نشانه خشونت از سوی ایران به عنوان دلیل بیشتر برای خارج شدن از مذاکرات یا مرگ برجام استفاده کنند. در کنگرهای که شکاف در آن وجود دارد، تیم بایدن فضای چندانی برای مانور دادن ندارد؛ آن هم در صورتی که امید به اهداف بلند پروازانه و بسیار ارزشمند داخلی وجود داشته باشد.
آیا نیروهای مخرب در سراسر خاورمیانه نیز این محدودیتهای داخلی و سایر نگرانیهای امنیت ملی ایالات متحده را درک میکنند؛ نگرانیهایی که اغلب از آنها برای طولانیتر کردن پتوی امنیتی ایالات متحده در منطقه استفاده میکنند. برای درک بهتر نتایج حضور عمیق ایالات متحده در خاورمیانه لازم است موقعیتهایی مانند عملیات نظامی شکست خورده عربستان در یمن، اختلافات موجود بین امارات متحده عربی ، مصر و ترکیه در لیبی و یا اشغال مداوم سرزمین فلسطین و بمباران شرق سوریه توسط اسرائیل را مشاهده کرد. در هر یک از این موارد، ماجراجویی منطقهای کاملا مشهود است؛ زیرا حضور نظامی ایالات متحده، پشتیبانی مستقیم نظامی و فروش گسترده اسلحه، امنیت دولتهای خاورمیانه و شمال آفریقا را به قیمت از بین رفتن منافع آمریکا و یا صلح تضمین میکند. دولتهای خاورمیانه و شمال آفریقا دست به اقدامات خشونت آمیز میزنند زیرا واشنگتن با اقدامات خود آنها را در این امر یاری و از آنها با داراییهای نظامی خود محافظت میکند.
آشکارترین نمونه آن را میتوان در سطح نیروهای ایالات متحده در عراق، سوریه، عربستان سعودی، یمن و قطر مشاهده کرد که همگی با هدف طراحی برای مقابله با نفوذ ایران ایجاد شدهاند. دولتهای قبلی نیت واقعی این داراییهای نظامی را در گذشته نشان دادهاند؛ همانطور که موج اقدامات ترامپ در سالهای 2019 و 2020 و ارسال نیروها و بمب افکنها به خاورمیانه اثبات میکند. جان بولتون -یک شاهین ضد ایرانی- به صراحت اظهار کرد که این تصمیم «برای ارسال پیام روشن و غیرقابل تردید به رژیم ایران است که هر گونه حمله به منافع ایالات متحده یا متحدان ما با نیروی بی امان روبرو خواهد شد». این لفاظیها عواملی است که باعث میشود متحدان آمریکا که معاهدات دفاعی با واشنگتن ندارند، نه تنها تصمیمات خطرناک سیاسی اتخاذ کنند، بلکه اطمینان حاصل کنند که در «وضعیت موجود» ایران در وهله اول نمیخواهد و نمیتواند از عهده جنگ تمام عیار برآید.
استدلالهای ارائه شده اقدامات خشونت آمیز ایران را توجیه نمیکند؛ حمایت از گروههای مسلح و سرکوب وحشیانه مخالفین داخلی توسط تهران غیرقابل توجیه است. بلکه تلاش این استدلال این است که نشان دهد فعالیت خشونت آمیز تا حدی در بین همه دولتهای خاورمیانه امری عادی است. علاوه بر این، این فعالیت به دلیل این تصور است که ایالات متحده از شرکای خود در هر شرایطی برای مقابله با ایران یا تروریسم دفاع خواهد کرد؛ صرف نظر از میزان ماجراجویی بی دلیل یا نقض قوانین بین المللی توسط خود آن کشورها.
در نهایت، بهترین اقدامی که واشنگتن میتواند برای تعدیل خصومتها در سراسر منطقه انجام دهد این است که «بازی تاج و تخت» را برای برخی کشورهای خاص متوقف کند، دست از ایفای نقش به عنوان یک نیروی پلیس منطقهای بردارد و از دیپلماسی برای گرد هم آوردن کشورهای منطقه از طریق گفتگو و مکانیسمهای منطقه استفاده کند. این کار با معاملات مانند برجام آغاز میشود که میتواند اعتماد را بین تهران و واشنگتن ایجاد کند و امکان مذاکرات بعدی برای تلاشهای صلح منطقهای و تداوم تدریجی خروج داراییهای ایالات متحده را فراهم کند که موجب یکپارچگی بیشتر خواهد شد. خوشبختانه اکنون مذاکرات با موفقیت از سر گرفته شده است.
از همه مهمتر، چنین تلاشهایی با رد علنی دولتهای مخرب و اقدامات آنها که فقط به قیمت اتلاف منافع ایالات متحده و افراد بیگناه باعث تشدید درگیری آشکار می شوند، به بهترین شکل توسط عموم پشتیبانی میشود. متأسفانه به نظر میرسد واشنگتن در حال حاضر به دلیل تلاش برای تغییر رویکرد خود در خاورمیانه و شمال آفریقا، قصد ندارد اقدامات شرکای منطقهای خود را به طور علنی محکوم کند.
انتهای پیام/
نظر شما