به گزارش خبرنگار باشگاه خبرنگاران دانشجویی(ایسکانیوز)،امیر کریمی(کارشناس فوتبال)؛ تاخت و تاز آلمان روی ویرانه پرتغال در حالی که از لحاظ نتیجه در ابتدا عقب بودند خاطرات زیادی را برای فوتبالیها زنده کرد. بگذارید کمی از آلمان بگوییم، از چند نسل قبل، از تیمی که قیصر فوتبال دنیا سرمربی آن بود و ترکیبی همگون از دروازه با ایلگنر تا نوک پیشانی حمله با فولر و کلینزمن را در خود میدید، فوتبالی فارغ از هر احساسی و معروف به فوتبالی ماشینی، با یک ضرب دوضربهای معروف،پاسهای متعدد و تقریبا بدون بازیکن خارق العاده تکنیکی. بله شاید هواداران و کارشناسان فوتبال آن تیم رویایی با رهبری لوتار ماتئوس افسانه ای را نماد فوتبال منعطف و با ساختار ژرمنها بدانند، فوتبالی که سالهای بعد آن، دیگر از طراوت بازی های قبلی در آن خبری نبود و حتی استعدادها در آن تهی بود، بطوریکه برتی فوگتس سرمربی بعد از بکن بائر تیم ملی آلمان برای جام جهانی ۹۴ آمریکا به اجبار دست به دامان بازیکنان بازنشسته نسل قبلی شد و حاصل آن چیزی جز حذف از جام نبود و تحقیر در مقابل بلغارستان. حتی قهرمانی در یورو ۹۶ با آن شرایط دراماتیک مصدومیتهای حین تورنمنت هم افکار عمومی آلمانهای ناسیونالیست را اقناع نکرده بود بخصوص اینکه آنها با بازیکنانی نظیر زیگه، ماریو باسلر و پیتر آیلتس و چندین بازیکن سن و سال دار دیگر این افتخار را بدست آورده بودند پس به همین خاطر باید طرحی نو در ارکان فوتبال المان شکل میگرفت.
تغییر نسل
برای تغییر نسل یک مشکل در فوتبال آلمان بود آن هم اینکه برای خیلیها در این کشور سخت بود حتی در کمبود پتانسلهای فوتبال در این کشور، پیراهن تیم ملی را بر تن دورگههای آلمانی ببینند، ولی ظاهرا برای ماندن در رقابت چاره ای برای این فوتبال نبود، پس ابتدا آلمان ها به تغییر نسل و پیدا کردن قابلیتهای بازیکنان تاثیرگذار رفتند تا بتوانند کمبودهای خود را در مستطیل سبز جبران کنند. حالا میبینیم که بیشتر بازیکنان موهای مشکی و پوست های رنگی دارند و آلمانها در این راه به نظر موفق ظاهر شدند.
ثبات
یکی از نکات مثال زدنی در فوتبال آلمان ثبات آنهاست، مثلا در تاریخ این تیم، تا به امروز فقط ده سرمربی کار کرده اند که بعد از این یورو هم اتفاقا یواخیم لو بازنشست خواهد شد و جای خود را به فلیک میدهد. غرض از پرداختن به این مطلب اینکه تغییر نسل در بازیکنان تنها دوای درد آلمانها نشد، بلکه آنها به دنبال مربی میگشتند که بتوانند همانند مربیان سابق به او اطمینان کنند. حالا همین تیم با ثبات دچار یک چالش بود بطوریکه از سال ۹۸ تا ۲۰۰۶ با سه سرمربی کار کرد، اریش ریبک، فولر و کلینزمن نتوانستد خواستههای فوتبالی آنها را به معرض نمایش بگذراند، به نظر میآمد که در پوزیشن مربی هم آنها احتیاج به یک انقلابی دارند و باید شروعی تازه ای را داشته باشند.
بهترین نمایش آلمان
اما در مورد این تیم ملی آلمان که حالا در یورو بازی اول خود را به فرانسه واگذار کرده و پرتغال را با ۴گل در هم کوبیده باید گفت که نمایش آن حتی دلپذیر تر از آن نسل طلایی سال ۹۰ بوده هست. اگرچه همیشه فوتبال آلمان به فوتبالی سرد و ماشینی تشبیه شده اما شاید ورود مربیانی از قبیل گواردیولا به بایرن مونیخ توانسته منشا تغییرات اساسی در ساختار بازی این تیم شود. فوتبالی مالکانه با تغییرات اساسی و سوییچهای مختلف از منطقه ای به منطقه دیگر، همچنان با نظم ذاتی که از انها سراع داریم و البته فلسفه ای خاص و کنش گرا. در بازی با فرانسه هم این مسئله به چشممیآمد که آلمانها فوتبال را چه در حالت دفاع و چه حمله اکتیو بازی میکنند و سعی در دیکته کردن بازی خود دارند، فوتبالی که حالا دی مانشافت بازی میکند ترکیب شده از گیگن پرس کلوپ، تیکی تاکای گواردیولا و همچنین شاخ و برگ دادن خود آنها به این دو سبک هست، به عرض دادن بازی و استفاده از بازیکنان کناری که اتفاقا در این جام در اکثر تیمهای صاحب نام دیده میشود نگاه کنید، آلمانها شیفتهای بی نظیری را در این پستها انجام میدهند و مثلا در چهار گل تبلور یک کار تیمی را می بینیم بخصوص گل چهارم. پس به نظر میآید این بهترین و دلنشین ترین نمایش آنهاست و پختگی خاصی در فوتبال آنها به چشم میآید، شاید برای بدرقه هر چه زیباتر یوگی.
انتهای پیام/
نظر شما