به گزارش خبرنگار بینالملل ایسکانیوز، نشریه آمریکایی «نشنال اینترست» در تحلیلی به قلم «نامان کارل» و «توماس هابتوم» ضمن اشاره به عدم شناخت صحنه سیاسی سوریه توسط کشورهای اروپایی، به سیاستمدارن آن کشورها پیشنهاد میدهند که سفارتخانههای خود را در سوریه بازگشایی کنند. از نظر نگارندگان این تحلیل، بازگشایی سفارتخانهها نباید به خودی خود یک هدف باشد بلکه باید گام نخست برای کمک به توسعه سوریه پس از جنگ باشد. به گفته دو کارشناس مذکور، این امر نه تنها برای میلیونها سوری که مستقیما تحت تأثیر قرار گرفتهاند، بلکه برای خاورمیانه و اروپا نیز حیاتی است.
در بخشی از این تحلیل، ضمن اذعان به شکست سیاستهای غرب و برخی کشورهای منطقه که از تروریستهای سوریه حمایت کرده بودند، از سرگیری روابط و بازگشایی سفارتخانه کشورهای عربی در سوریه به عنوان فصل جدیدی از تاریخ این کشور معرفی میشود. این دو کارشناس آمریکایی به سیاستمداران غربی پیشنهاد میکنند که سیاستهای غلط خود را کنار گذاشته و به سمت تغییر رویکرد سیاسی در قبال سوریه حرکت کنند. ذکر این نکته در انتها ضروری به نظر میرسد که این پیشنهاد احتمالا از سر دلسوزی برای ملت سوریه نبوده و به منظور دستیابی به منافع موجود در این کشور انجام شده است.
متن کامل این تحلیل به شرح ذیل است:
پس از بیش از یک دهه تلاش برای برکناری رئیس جمهور بشار اسد از قدرت، دولتهای اروپایی همچنان یک واقعیت موجود در صحنه را نادیده میگیرند: دولت سوریه در آینده نیز پابرجا خواهد ماند. هر روزه تعداد بیشتری از سفارتخانهها در دمشق بازگشایی میشوند، اما نمایندگیهای اروپایی در بین آنها دیده نمیشوند. آیا زمان آن فرا نرسیده که کشورهای شمال مدیترانه مسیر خود را تغییر دهند و دیپلماتهای خود را به سوریه بازگردانند؟
زمانی که وزیران خارجه غربی و مقامات اتحادیه اروپا در مورد سوریه صحبت میکنند، اغلب طوری نشان میدهند که گویا به نمایندگی از بقیه جهان صحبت (یا اقدام) میکنند. این امر را میتوان در صحبتهای امانوئل ماکرون -رئیس جمهور فرانسه- مشهود بود که در پارلمان اروپا اعلام کرد حملات هوایی در آوریل 2018 «مایه افتخار جامعه جهانی است». اما این رویکرد به طور فزایندهای با واقعیت فاصله دارد. غیر از روسیه، چین و هند که هرگز روابط خود را [با سوریه] قطع نکردند، سایر کشورها به تدریج روابط خود را با این کشور اصلاح کردند. در سال 2011 که جنگ آغاز شد، اتحادیه عرب به تعلیق سوریه رأی داد اما اکنون لحن جهان عرب نیز به سرعت در حال تغییر است. نه تنها مصر و الجزایر به صراحت از دولت سوریه حمایت کردند، بلکه سلطنتهای خلیج فارس مانند امارات متحده عربی، کویت و بحرین نیز تغییر مسیر داده و سفارتخانههای خود را بازگشایی کرده و پروازهای مستقیم بین دمشق و دبی را از سر گرفتند. اگر برخی از حامیان مخالفان سوری توانستند سیاستهای شکست خورده خود را کنار بگذارند، چرا سیاستمدارن غربی این کار را نمیکنند؟
در اروپا، تمایل به برقراری مجدد روابط دیپلماتیک [با سوریه] در بسیاری از مناطق وجود دارد. یونان در ماه می سال 2020 نماینده ویژهای برای سوریه منصوب کرد و یک سال بعد قبرس مکانی را اجاره کرد که به سفارت جدید این کشور تبدیل خواهد شد. در همین حال، جمهوری چک هرگز سفیر خود را از سوریه خارج نکرد و در واقع همچنان به عنوان یک قدرت محافظ برای ایالات متحده در این کشور جنگ زده عمل میکند. مجارستان، لهستان، اتریش و ایتالیا نیز جزء کشورهای خواستار اتخاذ سیاستی جدید در قبال سوریه هستند، اما هنوز جهشی به سمت عادی سازی کامل بر نداشتهاند. با گذشت زمان، تلاش برای حمایت از «شورشیان میانه رو» به منظور اینکه جایگزین دولت موجود شوند، نه تنها اقدامی سادهلوحانه است، بلکه مانع تعامل موثر و هوشمندانه میشود.
در حالی که دانمارک اجازه اقامت برخی از سوریها را در این کشور به دلیل امن بودن دمشق و اطراف آن تمدید نمیکند، بیشتر دولتهای اروپایی همچنان سر خود را زیر برف فرو کردهاند. در حال حاضر هیچ گروه یا اتحاد بین شورشیان وجود ندارد که بتواند موجودیت دولت را تهدید کند، در همین راستا، بهترین سازمان غیر دولتی مسلح، نیروهای دموکراتیک سوریه به رهبری کردها در شمال این کشور هستند که تلاش میکنند خود را به دولت نزدیک کنند. بازیگران محلی میدانند که انحصار استفاده از زور بدون تردید در اختیار مقامات مرکزی قرار دارد.
برای خانوادههای یک ملت، به منظور رفع همه چالشهای اساسی که ملل مدیترانه شرقی با آن روبرو هستند، روابط دیپلماتیک پیش نیاز است. اسکان مجدد پناهندگان، واکسیناسیون گسترده، تضمین ثبات لبنان و مبارزه با تروریسم تنها برخی از مواردی است که وجود سفیران باتجربه در صحنه میتواند تفاوت اساسی ایجاد کند.
سیاست فعلی به چه کسی کمک میکند؟ صرفنظر از اینکه سیاستمدارن با این مسئله به دنبال جلب توجه و امتناع از پذیرش عدم موفقیت سیاستهایشان هستند، یافتن ذینفعانی غیر از آنها که طرفدار تغییر رژیم بودند، دشوار است. کاهش نفوذ، کاهش اطلاعات و سردرگمی نتایج عدم حضور اروپا در این سرزمین باستانی است.
بازگشایی سفارتخانهها نباید به خودی خود یک هدف باشد بلکه باید گام نخست برای کمک به توسعه سوریه پس از جنگ باشد. به گفته دو کارشناس مذکور، این امر نه تنها برای میلیونها سوری که مستقیما تحت تأثیر قرار گرفتهاند، بلکه برای خاورمیانه و اروپا نیز حیاتی است. پروژههای کمک مالی که از طرف وزارت خارجه دیگر کشورها تأمین میشود -مانند بودجه سفارت چک برای مرمت صومعه یتیم خانه سنت تکلا- راهی برای التیام زخمها و سوظنهای عمیقی است که پس از ده سال جنگ نیابتی ایجاد شدهاند. اگرچه بعید است که بتوان به زودی به سطح قبل از 2011 بازگشت، اما ارزش تلاش دارد. درگیری لفظی بهتر از جنگ است.
اگرچه صدها میلیارد دلار برای بازسازی این کشور مورد نیاز است، اما سوریه این پتانسیل را دارد که محل آزمایش نوع جدید بازسازی باشد. از آنجا که هیچ کشوری نه میتواند و نه تمایل دارد هزینه آن را بپردازد، این امر فرصتی برای یک تلاش جهانی است که میتواند کشورهای حامی طرفهای مختلف درگیری را گردهم آورد. چرا وقتی بقیه جهان در حال حرکت به جلو است، اروپا با سرمایه مالی و انسانی خود باید کنار بنشیند؟ همانطور که افزایش جنبشهای جهادی در سوریه و همهگیری [کووید-19] نشان داد، بسیاری از چالشها فراتر از موضوعات محلی یا حتی منطقهای هستند. همین مسئله در مورد راه حلهای آنها صدق میکند.
در فرایند بازگشایی سفارتخانهها، دولتهای اروپایی باید انتقادات اجتنابناپذیری را که از واشنگتن به آنها ارسال خواهد شد را به جان بخرند. با این حال، چند روز انتقاد شنیدن بهتر از تکرار یک دهه جنگ خونین است.
انتهای پیام/
نظر شما